خيليها دنبال يافتن نام بازيگر و ستاره اصلي آن بودند. هادي حجازيفر هر چند در عرصه هنر نمايش بهويژه دنياي تئاتر عروسكي نامي شناختهشده و معتبر است اما براي حضور در سينما تا اواخر چهارمين دهه عمر خود منتظر ماند. بازيگر 40ساله با ايفاي نقش سردار جاويدالاثر حاجاحمد متوسليان روي پرده نقرهاي چهره شد و يك سال بعد با نقش درخشان كمال در فيلم تحسينشده «ماجراي نيمروز» چشمها را خيره كرد. اين نقش براي حجازيفر نامزدي سيمرغ بلورين بهترين بازيگر مرد را به ارمغان آورد و حالا او چهرهاي است كه به گزينه اول بسياري از فيلمسازان تبديل شده. ستاره آرام و بيحاشيه كه همچنان دلتنگ صحنه تئاتر است، تجربه همكاري با بهروز شعيبي را در پروژه سينمايي «داركوب» به كارنامه خود افزوده و از بازيگران اصلي «آستيگمات» به كارگرداني مجيدرضا مصطفوي هم هست.
- حضور موفق در عرصه تئاتر و درخشش در 2فيلم تحسينشده مهدويان چه تأثيري در روند كاري شما بهويژه در سينما گذاشته است؟
پس از جشنواره خيلي از دوستان من درباره انتخاب نقش و بازي در پروژههاي سينمايي به من توصيه كرده و ميكنند. با اين حال و با وجود احترامي كه براي همه عزيزان قائلم، تصميم گرفتهام چندان نترسم. من هنوز تصور ذهني از خودم و بازيام بهويژه در سينما ندارم و دوست دارم همچنان تجربه كنم. بر اين باورم كه دانستن بهتر از ندانستن خيلي چيزهاست و اين تجربه ميتواند با بازي كردن در نقشهاي كوچك به من كمك كند. اگر نقش كوتاه اما خوب باشد، آن را ميپذيرم و بازي ميكنم.
- البته حالا ديگر تماشاگران تلويزيون و سينما از شما انتظار دارند فقط پيشنهادهاي خوب را بپذيريد و نقشهاي خوب بازي كنيد. با اين انتظار و خواسته چه ميكنيد؟
شايد اين موضوع باعث شود من محافظهكارتر بشوم اما ترجيح ميدهم بيشتر تجربه كنم و اين برايم بسيار اهميت دارد. در كارنامه هر بازيگري آزمون و خطا ديده ميشود و من هم از اين قاعده مستثني نيستم. نكته مهم اين است كه تلاش كنم گذران زندگيام به بازيگري گره نخورد تا مجبور نشوم بر اين اساس انتخاب كنم.
- طبيعي است كه پس از بازي در ايستاده در غبار و ماجراي نيمروز، با سيل پيشنهادها مواجه شده باشيد.
بله. يك نكته جالب به شما بگويم؛ يكي دو سال پيش يك كارگردان شناختهشده تلويزيون من را براي بازي در نقش اول سريال خودش به مديران معرفي كرده بود اما آنها صرفا بهدليل چهره نبودن من بهشدت مخالفت كرده بودند! اين روزها پيشنهادهاي زيادي از سوي تلويزيون به دستم ميرسد كه جاي خوشحالي هم دارد. اخلاق من اينگونه نيست كه بگويم چون كار براي تلويزيون است، انجام نميدهم. اگر كار خوب و حرفهاي باشد، با كمال ميل ميپذيرم.
- شما پيش از ورود به عرصه سينما از چهرههاي بسيار موفق تئاتر بوديد. با اين همه مشغله در سينما و تلويزيون، باز هم به تئاتر بازميگرديد؟
قطعا! اتفاقا قرار بود نمايش «دايره» را كه از كارهاي قديمي خودم است، بازتوليد كنم و امسال روي صحنه ببرم اما بهادر مالكي و محمد بحراني درگير مجموعه كلاهقرمزي شدند و ماجرا منتفي شد. اين روزها براي توليد كار تازه وقت ندارم اما دوست دارم كارهاي قديميام را بازتوليد و اجرا كنم و اين بستگي به هماهنگي با بازيگران دارد. حقيقت اين است كه من به حضور در تئاتر نياز دارم و اگر موقعيتي مناسب پيش بيايد، حتما دوباره سراغ آن ميروم. معتقدم تئاتر هنري است كه اگر مدتي سراغش نروي، با تو قهر ميكند.
- در روزهاي جشنواره فيلم فجر خيلي از علاقهمندان سينما و حتي كارشناسان و منتقدان شما را بخت اول بردن سيمرغ بلورين بهترين بازيگر مرد ميدانستند. آيا اين ناكامي باعث سرخوردگي و نااميدي شما نشد؟
خيلي پيش از نمايش ماجراينيمروز در جشنواره، سيدمحمود رضوي (تهيهكننده فيلم) گفته بود سيمرغ براي من است. كمال نقشي بود كه به مرور ساخته شد و همه عوامل در كامل شدن آن نقش داشتند. من هم تلاش كردم به اين شخصيت بعد انساني بدهم. حالا هم خوشحالم كه جزو نامزدها بودم و معتقدم نامزد شدن حقم بود؛ اتفاقي كه در نقش پيچيده متوسليان در ايستاده در غبار برايم نيفتاد. هر چند جايزه نگرفتن بيشتر به من انگيزه داد.
- كمي از روند شكلگيري نقش كمال بگوييد.
بهنظرم اگر شخصيت كمال دوستداشتني نميشد، كل فيلم از دست ميرفت. او شديدترين واكنشها را نسبت به منافقين نشان ميداد. كمال نيروي عملياتي بود و با وجود خشونت ظاهري، پر از احساس و عاطفه بود. اين شخصيت ميبايد از تيپ خارج ميشد و بهنظرم بهگونهاي نشان داده شد كه تماشاگر پاسخ تمام پرسشهايش را بگيرد. كمال محصول تمام گروه بازيگري ماجراي نيمروز است و كارهايي كه بازيگران به نفع شخصيت كمال كردند، به پاي من نوشته شد.
- همه شخصيتهاي فيلم مابازاي واقعي داشتند و از چهرههاي دهه 60 بودند؟
5نفر از شخصيتها واقعي هستند جز حامد كه مهرداد صديقيان نقش آن را بازي كرد. البته همه در فيلم دراماتيزه شدند اما شخصيتهاي سرشناس به آن شكل نبودند و تا آنجا كه خبر دارم، پس از جنگ دنبال كار و زندگي خودشان رفتند.
- درباره پايانبندي داستان هم بگوييد. پس از نمايش فيلم در جشنواره، فيلمي مستند در شبكههاي مجازي دست بهدست ميشد كه كودك را در آغوش شهيد لاجوردي نشان ميداد.
فيلم كاملا براساس مستندات تاريخي ساخته شده است. در فيلمنامه كودك در آغوش شخصيت كمال است اما در بازنويسي كودك را به آغوش يك نفر ديگر ميدهند. اينجا من پافشاري كردم بچه در آغوش من بماند. در طول فيلم ميبينيم كمال روي بچهها به شكلي عجيب حساس است و در نهايت هم آن اتفاق شكل گرفت.
- شما خودتان آذري هستيد و در فيلم هم چند جا تركي حرف ميزنيد. اين صحنهها در فيلمنامه بود؟
پيشنهاد خودم بود اما همان اوايل خود كارگردان هم به اين موضوع فكر كرده بود. تركي حرف زدن كمال در فيلم اين شخصيت را دوستداشتنيتر ميكرد و مهدويان اصرار داشت معني حرفهايي را كه به تركي ميگويم با او در ميان بگذارم تا در نمايش عمومي دچار مميزي نشود(ميخندد)!
- يكي از نقدهايي كه برخي به فيلم دارند، روايت يكطرفه ماجرا در ماجراي نيمروز است.
اين فيلم وقايع را بازگو ميكند و طبعا قهرمانهاي ما اين جمع 5نفري هستند. اگر قرار باشد يك روز داستان آنطرفيها ساخته شود، بايد دوربين به آن سمت هم برود. بهنظرم اين نوع كار كردن واقعيتر است و به نگاه كارگردان بستگي دارد. ماجراي نيمروز اطلاعات بسيار خوبي به تماشاگر ميدهد كه بر مبناي اسناد تاريخي است. فيلم واقعهمحور است و در آن تحريف راه ندارد.