صبح 19اسفند سال گذشته با پيدا شدن جسد سوخته مردي جوان در بلوار عمارياسر مشهد تحقيقات قضايي- پليسي براي كشف راز جنايت آغاز شد. مقتول پس از قتل با اسيد سوزانده شده بود تا كسي پي به هويت او نبرد و جسد پتوپيچ او داخل يك كيسه در خيابان رها شده بود.
با حضور قاضي احمدينژاد، كشيك جنايي مشهد و كارآگاهان آگاهي در محل، بررسيها آغاز و پس از بررسيهاي گسترده هويت مقتول شناسايي شد. او جواني افغان بود كه با همسر 23سالهاش در يكي از محلههاي مشهد زندگي ميكرد اما زماني كه مأموران راهي خانه وي شدند، اثري از همسرش نبود و او نيز ناپديد شده بود.
شكي وجود نداشت كه زن جوان راز قتل شوهرش را ميداند و مأموران به پرس و جو از بستگان و آشنايان او پرداختند ولي كسي از او خبر نداشت. همه آنها ميگفتند كه از زن جوان شنيده بودند او و شوهرش قصد مهاجرت به خارج از كشور را دارند و تصور ميكردند كه آنها از كشور خارج شدهاند.
در چنين شرايطي تحقيقات پليسي ادامه يافت تا اينكه مشخص شد زن جوان در مشهد حضور دارد و از كشور خارج نشده است. در نهايت اين زن زماني كه به منزل قبلي خود برگشته بود تا پول رهن خانه را از صاحبخانه بگيرد، دستگير شد و پس از انتقال به اداره آگاهي راز قتل شوهرش را برملا كرد.
او گفت: شوهرم دست بزن داشت و سر هر مسئلهاي مرا كتك ميزد. او مدتي قبل تصميم به مهاجرت به اروپا گرفت اما در خارج از كشور دستگير و به افغانستان بازگردانده شد. در مدتي كه شوهرم در ايران نبود، با جواني به نام احسان آشنا شدم. او در يك كارگاه انگشترسازي كار ميكرد و برايش درددل ميكردم و از رفتار بد شوهرم ميگفتم.
رابطه مخفيانه ما ادامه داشت تا اينكه شوهرم توانست بار ديگر به ايران برگردد. وقتي برگشت رفتارش بدتر شد. با هم اختلاف داشتيم تا اينكه با مشورت احسان تصميم گرفتم او را به قتل برسانم. كمي سيانور خريدم و يك روز كه شوهرم در خانه بود داخل آبميوهاش ريختم اما چون كم بود شوهرم حالش بد شد و سم را بالا آورد.
وقتي نقشهام ناكام ماند، اين بار احسان تصميم گرفت او را به قتل برساند. براي همين با كمك 2نفر از دوستانش شوهرم را به كارگاه انگشترسازي كشاندند و او را با خوراندن سيانور به قتل رساندند. پس از آن جسد را با اسيد سوزاندند تا كسي هويتش را شناسايي نكند و در خيابان رها كردند.
پس از جنايت، چون ترسيده بودم تصميم گرفتم با احسان هم قطع رابطه كنم. براي همين به او گفتم كه ميخواهم از ايران فرار كنم. حتي يكبار با او تماس گرفتم و گفتم كه در مرز تركيه هستم و ميخواهم براي هميشه از ايران بروم. من حتي در بين اقوام هم شايعه كردم كه همراه شوهرم قصد مهاجرت داريم تا به ناپديدشدن ما شك نكنند و ميخواستم زندگي جديدي را شروع كنم كه دستگير شدم.
با اظهارات اين زن، همدستانش نيز دستگير شدند و در بازجوييها به ارتكاب جنايت اعتراف كردند. در اين ميان احسان گفت: وقتي زن جوان نتوانست با سيانور شوهرش را به قتل برساند تصميم گرفتم خودم اين كار را انجام دهم. او آنقدر از شوهرش و رفتار او نزد من بد گفته بود كه فكر ميكردم با اين كار زن جوان را نجات ميدهم.
متهم ادامه داد: مقتول آشپز بود و من هم به بهانه آشپزي براي يك مراسم او را به كارگاه انگشترسازي كشاندم. بعد هم با 2نفر از دوستانم كه از قبل نقشهام را با آنها در ميان گذاشته بودم، با شوكر به او حمله كرديم. او شوكه شده بود و مجبورش كرديم ليوان آبي را كه آغشته به سيانور بود سر بكشد. به او گفتم داروي خوابآور است و وقتي خورد، جانش را از دست داد. پس از آن هم جسدش را با اسيد سوزانديم و در خيابان رها كرديم.
با اعترافات مرد جوان، همدستان او نيز دستگير و همگي صبح پنجشنبه به محل جنايت منتقل شدند و صحنه قتل مرد افغان را بازسازي كرده و جزئيات آن را شرح دادند. به اين ترتيب قاضي احمدينژاد براي احسان و يكي از دوستانش كه عاملان اصلي جنايت بودند به اتهام مشاركت در قتل، براي همسر مقتول به اتهام آغاز به قتل و معاونت در قتل و براي متهم چهارم به اتهام معاونت در قتل قرار قانوني صادر كرد و متهمان راهي زندان شدند.