اين پسرنوجوان 24ساعت گروگان جوان مست بود و پس از آزادي به همراه خانوادهاش راهي اداره پليس شد تا حادثه تلخي كه برايش رخ داده بود را براي مأموران بازگو كند. او در توضيح ماجرا گفت: به همراه دوستم به قهوه خانهاي در جنوب تهران رفته بوديم كه مرد ناشناسي اسم مرا صدا زد.
تعجب كردم چون من او را نميشناختم اما مرد ناشناس اسم و فاميل مرا ميدانست. به گمانم از دوستانم مشخصات مرا پرسيده بود. وقتي نزد او رفتم، مردي را كه حال مناسبي نداشت به من نشان داد و از من خواست تا با موتور او را به خانهاش برسانم. من هم براي اينكه كار ثوابي انجام داده باشم او را سوار موتورم كردم و راهي خانهاش كه در نزديكي قهوهخانه بود شديم.
او مدعي شد كه اسمش مجيد است و بهدليل اينكه مشروبات الكلي مصرف كرده و حال مناسبي ندارد از من خواست به او كمك كنم و تا مقابل در آپارتمانش او را برسانم. ميگفت سرگيجه شديدي دارد و ممكن است در راه پلهها حالش بد شود. من از همه جا بيخبر به او كمك كردم و او را از پلهها بالا بردم اما نميدانستم كه او نقشه شومي در سر دارد.
وي ادامه داد: وقتي مقابل در خانه رسيديم او با تهديد مرا به زور به آپارتمانش برد و در را قفل كرد. پس از آن با تهديد مورد آزار و اذيت قرار داد. هرچه التماسش كردم فايدهاي نداشت حتي وقتي هوا تاريك شد و ميخواستم بروم مانعم شد. او 24ساعت مرا در اسارتگاهش زنداني كرد و مورد آزار و اذيت قرار داد. وي ادامه داد: فرداي آن روز با اين ترفند كه به كسي حرفي نميزنم و دوباره به خانهاش ميروم فريبش دادم و موفق شدم از آنجا فرار كنم.
با اعلام اين شكايت، پروندهاي پيش روي قاضي آرش سيفي بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران قرار گرفت و با دستور وي تيمي از مأموران اداره شانزدهم پليس آگاهي پايتخت دست بهكار شدند تا متهم را به دام اندازند. طولي نكشيد كه با راهنمايي شاكي، مرد شيطانصفت دستگير شد. اگرچه تمام شواهد عليه او بود اما متهم خود را بيگناه دانست و مدعي شد كه گفتههاي پسرنوجوان دروغ است و او نيت اخاذي در سر دارد. با وجود اين قاضي سيفي دستور بازداشت وي را صادر كرد و متهم براي انجام تحقيقات در اختيار مأموران اداره شانزدهم پليس آگاهي پايتخت قرار گرفت.