روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر« بازی سایه جنگ در شب انتخابات» نوشت:
بامداد جمعه دو ناو آمریکایی «یو اس اس راس» و «یو اس اس پورتر» واقع در شرق سواحل مدیترانه به صورت کاملا ناگهانی با 59 موشک هدایت شونده، پایگاه هوایی «الشعیرات» سوریه را در نزدیکی حمص هدف قرار دادند. این، شاید نخستین حمله «آشکار» و گسترده آمریکا به مواضع دولت سوریه است که طی آن مواضع نظامی علنا هدف قرار گرفته میشود؛ چرا که تا پیش از این اگر تجاوزی به سوریه از سوی آمریکا یا متحدانش صورت میگرفت، به اسم «مبارزه با داعش و تروریسم» اتفاق میافتاد که عوامل حمله یا در قبال آن سکوت اختیار میکردند، یا با اعلام اینکه«چند سرکرده تروریست را کشتیم» آن را توجیه میکردند. اگر هم غیرنظامیان را کشته و زیرساختهای سوریه را نابود میکردند نیز با جمله «اشتباه شد» سر و ته آن را جمع میکردند!
اما این بار دونالد ترامپ گفته، خود شخصا دستور حمله به سوریه را داده و از آن سو وزیر خارجهاش هم میگوید، با این حمله نخستین گام برای برکناری بشار اسد را برداشتهاند! مقامات برخی کشورهای غربی و عربی نیز میگویند، این حمله با هماهنگی با آنها صورت گرفته است. خلاصه این که حامیان غربی، عبری، عربی داعش و خود گروههای تروریستی، نه فقط وقوع این تجاوز را برخلاف قبل، پنهان نمیکنند، بلکه به شدت از آن استقبال نیز میکنند و بعضا خواستار ادامه آن هم هستند!
آمریکاییها میگویند در این حملات-که با فاصله کوتاهی پس از انفجار شیمیایی خان شیخون رخ داد!- بسیاری از تجهیزات و اهداف نظامی سوریه را منهدم کردهاند و این که، پیش از انجام این حمله نیز با روسیه هماهنگیهای لازم را به عمل آورده بودند تا روسها با تخلیه تجهیزات جنگی خود، خسارتی متحمل نشوند. اگرچه وزیر خارجه آمریکا چند ساعت بعد اعلام کرد «لزومی ندیدیم روسیه را از انجام این حمله مطلع کنیم.»!
منابع سوری اما ضمن تایید اصل وقوع این تجاوز میگویند پیش از وقوع حمله که منجر به کشته شدن حداکثر 10 نظامی سوریه شده، تمام جنگندههایشان را از این پایگاه نظامی خارج کرده بودند و این حملات خسارات و تلفات بسیار کمی بر جای گذاشته است. روسها نیز با محکوم کردن این تجاوز گفتهاند، تمام همکاریهای نظامی خود با آمریکا را در سوریه متوقف کردهاند و کار را به شورای امنیت میکشانند.
بهانه آمریکاییها برای انجام این حمله «انفجار شیمیایی» چند روز پیش در «خان شیخون» ادلب است که سازمان ملل در حال تحقیق روی این حادثه است و هنوز نتایج تحقیقات اعلام نشده است!
اما هدف رئیسجمهور آمریکا از انجام چنین حملاتی چیست؟ ترامپی که با اعلام مخالفت شدید با جنگافروزی روسای جمهور پیشین آمریکا در منطقه، توانست به قدرت برسد، چرا چند ماه از ریاست جمهوریاش نگذشته، باید چنین خبطی کند؟ آیا ترامپ حاضر شده شخصا وارد جنگ منطقه شده و با روسیه، ایران و مقاومت سرشاخ شود؟ رئیسجمهوری که گفته بود «میشد با آنچه در طول ریاست جمهوری اوباما در خاورمیانه هزینه شده، دو بار آمریکا را بازسازی کنیم.» به این زودی وعدههایش را فراموش کرده و قصد دارد مقاومتی را که 5 سال است تمام دنیای غرب و عرب و رژیم صهیونیستی حریف آن نشدهاند، از میان بردارد؟ یا مسئله فراتر از سوریه و تحولات منطقه است و طیفی از مسائل مهم دیگر را به طور غیر مستقیم در بر میگیرد؟ آیا این حملات به انتخابات سرنوشت ساز ریاست جمهوری ایران که نزدیک به 40 روز دیگر برگزار خواهد شد، میتواند مرتبط باشد؟ به تحولات کره شمالی، ماجرای قدس غربی و به رسمیت شناخته شدن آن به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی از سوی روسیه چطور؟ بخوانید:
برای بررسی درست تحولات مهمی مثل حادثه بامداد جمعه سوریه، گاهی تمرکز صِرف، روی آن واقعه کافی نیست و لازم است به تحولات دیگری که قبل یا بعد از این واقعه رخ داده یا قرار است رخ بدهند متمرکز شد.
پیش و حین وقوع این تجاوز، اتفاقات بسیار مهمی در منطقه رخ داده و اتفاقاتی نیز قرار است رخ بدهد. حادثه شیمیایی خان شیخون تنها یک بهانه است چرا که، سازمان ملل به کمک همین آمریکاییها سلاحهای شیمیایی سوریه را از بین بردند و سوریه اصولا سلاح شیمیایی در اختیار ندارد که از آنها استفاده کند. از طرفی، با توجه به نزدیک شدن به پایان کار داعش در سوریه، ارتش سوریه نیازی به انجام چنین حملاتی نداشت.
آمریکا به دنبال ورود مستقیم به این جنگ هم نیست. با توجه به بدهی 19 تریلیون دلاری آمریکا و یا هزینه 6 تریلیون دلاری که این کشور از سال 2003 به این سو در جنگ خاورمیانه حیف و میل کرده است، به نظر نمیرسد این کشور «بتواند» آغازگر جنگی دیگر در منطقه باشد. کاخ سفید درست به همین دلیل چند سالی است سیاستهای استعماری خود را با استفاده از شیوخ ثروتمند عرب و به شکل «مدیریت از راه دور» دنبال میکند. مهمتر این که، با وجود کشورهایی مثل ایران، روسیه، جنبش قدرتمند حزبالله لبنان و مقاومت در کنار سوریه، کمی بعید به نظر میرسد آمریکا بتواند وارد یک جنگ پرهزینه دیگر شود، به ویژه اینکه شانس پیروزیاش در آن بسیار ضعیف باشد. مگر اینکه کشورهای مرتجع عربی، با پذیرفتن هزینههای کمرشکن این جنگ، مسئولیت چنین حماقتی را که به آتش کشیده شدن منطقه نتیجه آن است، بر عهده گرفته باشند که این امر هم کمی دور از عقل به نظر میرسد. در صورت آتش گرفتن منطقه، این آتش بیش از همه دامن همین مرتجعین عرب را هم خواهد گرفت. نکته مهمی که پنتاگون نیز به نوعی با گفتن این جمله که، «چنین حملاتی ادامه پیدا نخواهند کرد» آن را تایید میکند.
بنا بر این به نظر میرسد آمریکاییها با انجام این حمله قصد ورود به یک جنگ دیگر حتی کوتاه مدت را هم ندارند. بنابر این میتوان گفت قصد آنها صرفا ترساندن و رساندن پیام به گوش برخیها بوده است!
با توجه به شخصیتی که طی ماههای گذشته از ترامپ در رسانهها ساخته و به افکار عمومی دنیا پمپاژ شده است، نخستین پیامی که با شنیدن خبر این حمله خاص(خاص از این نظر که به طور ناگهانی و به شکل گسترده صورت گرفته و انجام چنین حملاتی با شخصیتی که از ترامپ ساخته شده سازگار است) به ذهن متبادر میشود این است که، وی فردی دیوانه است و با زیر پا گذاشتن تمام اصول و معیارهای شناخته شده جهانی در حوزه سیاست و روابط بینالملل، قادر به انجام هر کاری میباشد. در واقع این پیشزمینه ذهنی که همه از ترامپ دارند وقتی در کنار این حادثه قرار میگیرد، شنونده را «نگران» کرده و به این نتیجه میرساند که نباید در برابر این دیوانه مقاومت کرد.
اگر این پیشفرض را صحیح بگیریم، میتوان به این نتیجه رسید که، «پیام» این حمله برای افکار عمومی به مراتب مهمتر از نفس حمله است چرا که در این حمله تلفات و خسارت سنگینی به کسی وارد نشده است. مخاطب این پیام نیز میتواند کسانی باشند که معتقدند، نباید در برابر زورگوییهای آمریکا ایستاد چرا که این کشور میتواند با فشردن یک دکمه تمام زیرساختهای نظامی ما را از بین ببرد و تواناییهای ما نیز در حد ساختن آبگوشت بزباش و قورمهسبزی است!
این فرضیه از آنجا به واقعیت نزدیکتر است که بدانیم، حدود 40 روز دیگر، انتخاباتی در کشورمان برگزار خواهد شد که در یک طرف آن افرادی قرار دارند که، به دادن امتیازهای مفت در مقابل گرفتن وعدههای نسیه و توخالی عادت کردهاند. این عده معتقدند باید بپذیریم آمریکا ابرقدرت است و توان ایستادن در برابر آن را نداریم. همان عدهای که توانمندیهای ارزشمند هستهای را به ثمن بخس فروختند و وقتی نوبت به برداشتن تحریمها از سوی حریف شد گفتند، این مذاکرات سایه جنگ را که از سر کشورمان برداشت!
پیام این حمله میتواند به مثابه بازگشت «همان سایه» جنگ باشد. از این پس احتمالا شاهد این خواهیم بود که زنجیرهایها با استفاده از این واقعه بنویسند، از انجایی که با دیوانهای مثل ترامپ مواجهیم، فردی که غیر قابل پیشبینی و خطرناک است، اگر به آمریکا بیش از این باج ندهیم و به گرفتن امتیازهایی که قرار بود به ما بدهند اصرار کنیم، و از همه مهمتر، اگر به ادامه وضع موجود تن ندهیم، با چنین خطری مواجه خواهیم شد! بزک کردن چهره دولت قبلی آمریکا نیز از این پس بیش از گذشته در دستور کار این عده قرار میگیرد.
حمله ترامپ به سوریه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یعنی ارسال پیام به پادوهای آمریکا برای دامن زدن به آمریکا هراسی و ترغیب مردم به سمت کسانی که معتقدند باید با آمریکاییها به هرقیمت ممکن سازش کرد. به عبارتی باید کلید برجام 2 و 3 را هم زد!
فرضیه مطرح دیگر این است که مخاطب این حمله کشورهایی مثل، کره شمالی، چین، روسیه و ایران هستند که مقابل هژمونی آمریکا ایستادهاند. ترامپ فرمان حمله به سوریه را-که بدون هماهنگی با کنگره انجام داد- در جریان دیدارش با رئیسجمهور چین صادر کرده است. ترامپ چند روز پیش با ادبیات مخصوص خود و به تهدید گفته بود اگر چین با تحت فشار قرار دادن پیونگ یانگ، به عقبنشینی این کشور در برابر آمریکا و متحدانش کمک نکند، خود شخصا وارد میدان میشود. ادبیاتی که باعث هشدار رهبران کشورهای مختلف خطاب به کاخ سفید شد. رهبران سیاسی کشورها گفتند، ترامپ باید مراقب ادبیاتش باشد چرا که کره شمالی این قابلیت و توانایی را دارد که علیه آمریکا و اروپا حملات اتمی انجام دهد. به عبارت دیگر این حمله ناگهانی میتواند پیامی به پیونگ یانگ باشد تا دست از گسترش توانمندیهای نظامی خود در برابر آمریکا بردارد تا در نهایت تبدیل به لقمه راحتتری برای این کشور شود!
البته هستند کسانی که معتقدند، این حمله با هدف، به حاشیه راندن اقدام مشکوک روسیه در به رسمیت شناختن قدس غربی به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی صورت گرفته است. چنین خدمت بزرگی به منافع رژیم صهیونیستی از سوی روسیه که چند سالی است در کنار مقاومت علیه منافع غرب و اسرائیل میجنگد، «بیسابقه» و «بسیار جدی» است و میتواند«تبعات جدی» را هم به دنبال داشته باشد. در واقع روسیه اولین کشوری است که قدس غربی را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت میشناسد. ترامپ با ارائه طرح انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی از تل آویو به قدس، قصد انجام کار مشابهی را داشت، اما تا این لحظه با توجه به خطرات این اقدام، جرأت اجرای این طرح را نداشته است. از این منظر میتوان گفت، روسیه با این عمل، خدمت بزرگی را به آمریکا و رژیم صهیونیستی کرده است. حمله آمریکا به خاک سوریه میتواند با هدف به حاشیه راندن این رویداد صورت گرفته باشد.
برای رسیدن به تحلیل دقیقتر گذشت زمان لازم است. نوع واکنش زنجیرهایها به این حادثه که از امروز آغاز میشود در کنار اظهارات و اقدامات مقامات آمریکایی در طول روزهای آینده میتواند پشت پرده این تجاوز آشکار را به خوبی آشکار کند.
- فرهنگ، زیرساخت اقتصاد مقاومتی
سیدرضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
نامگذاری سال 96 به نام «اقتصاد مقاومتی، تولید ملی و اشتغالزایی» از سوی رهبر معظم انقلاب حاوی نگاه استراتژیک ایشان به مقوله اقتصاد با تأکید بر مؤلفههایی است که میتواند کشور را به مرزهای خودکفایی و عدم وابستگی برساند. مروری بر اسامی سالهای یک دهه اخیر بیانگر این واقعیت است که بهبود وضعیت اقتصادی یک راهبرد مطمئن و قابل اتکا برای شکوفایی و توسعه کشور محسوب میشود. امسال نیز تأکید بر دو مقوله تولید و اشتغال، قطعات دیگری از نقشه راهی است که ما را به یک اقتصاد درون زا، پایدار و تاب آور در مقابل تحولات جهانی رهنمون میسازد.
نکتهای که در این میان باید مورد توجه جدی قرار بگیرد، نقش بیبدیل فرهنگ در دستیابی به اهداف اقتصاد مقاومتی و تبیین ابعاد و اضلاع مختلف آن در فرهنگ عمومی و جاری و ساری جامعه است. واقعیت آن است که تحقق شعارها با سخنرانی و نصب بنر و پوستر محقق نمیشود، بلکه تبدیل این مفاهیم به باور عمومی جامعه نیازمند کار فرهنگی بلندمدت است. از اینرو سوق دادن افکار عمومی به سمت اصلاح سبک زندگی و کاربست آن در شقوق مختلف زندگی روزمره اعم از سبکهای پوشش، تغذیه، مصرف انرژی، حمل و نقل، مسکن و بهداشت بهعنوان لازمه تحقق اقتصادی مقاومتی، جز با کار فرهنگی مداوم و تبدیل این مفاهیم به گفتمان غالب جامعه امکانپذیر نخواهد بود. گفتمانسازی فرهنگی به معنای تبدیل شعار به باور، عزمی همگانی میطلبد و در این مسیر همه دستگاههای حاکمیتی موظف به تلاش و اهتمام افزون تری هستند. در سایه عزم همگانی باید این مفاهیم از ابتدای شکلگیری باورهای ذهنی جامعه، حتی پیش از دبستان در منابع درسی آموزش و پرورش، در آثار مؤلفین و نویسندگان، در تولیدات فرهنگی و هرآنچه در چارچوب مصرف فرهنگی جامعه میگنجد، تبیین و تبلیغ شود. سهم تولیدات فرهنگی هم اعم از فیلم و سریال، تئاتر، شعر و... و نیز امکانات و ظرفیتهای جدید مانند شبکههای اجتماعی، بازیهای رایانهای، رسانهها و... قابل توجه و نقش آنها از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
ضمن آنکه ما پشتوانهای غنی از منابع دینی و آموزههای قرآنی و اخلاقی داریم که «کار و وجدان کاری» را به مثابه ارزش و فضیلت بر میشمارد و با استفاده از این ظرفیت عظیم که منطبق با باورهای اعتقادی ما است، میتوانیم گامهای ارزشمندی در این مسیر برداریم و از این منظر نهادهای دینی از جمله حوزههای علمیه و مؤسسات فرهنگی و قرآنی مسئولیتی مضاعف بر عهده دارند.
سخن آخر اینکه امروزه عرصه فرهنگ از ظرفیتهایی جدید و بیبدیل برخوردار است که میتواند شانه به شانه اقتصاد، در مسیر رسیدن به خودکفایی و عدم وابستگی نقش آفرینی کند. نگاهی به مسیر حرکت دستگاه فرهنگی دولت یازدهم از ابتدای فعالیت خود تا به امروز مؤید این نکته است. از رهگذر آشتی اصحاب فرهنگ و هنر با دولت و گشایشهایی که در این عرصه پدید آمد، شاهد رونق روزافزون بازار فرهنگی هستیم. اجرای روزانه 90 تا 110 تئاتر تنها در شهر تهران، افزایش مخاطبان سینما و رشد قابل توجه فروش فیلمها از آغاز به کار دولت یازدهم تا امروز که شاهد فروش 20 میلیاردی سینما در ایام تعطیلات نوروزی بودیم، افتخارآفرینیهای جهانی هنرمندان و تقویت غرور ملی و هویت ایرانی اسلامی، ورود ایران به بازارهای جهانی هنرهای تجسمی و فروش بالای آثار هنری در حراجهای بینالمللی و موارد بسیاری از این دست، نویدبخش روزهایی روشن و جهشی خیرهکننده در عرصه فرهنگ است که هم به تقویت تولید ملی و اصلاح مصرف فرهنگی از طریق تأکید بر فرهنگ بومی به جای چشم داشتن به تولیدات فرهنگی بیگانگان میانجامد و هم به اشتغالزایی جوانان مستعد و خلاق این مرزو بوم کمک خواهد کرد.
- اخلاق سياسي نشاط انتخاباتي
مجيد انصاري معاون حقوقي رييسجمهور در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
در آستانه انتخابات دوازدهمين دوره رياستجمهوري، دو اصل مهم بيش از هميشه مطرح ميشود. رعايت اخلاق سياسي از يك سو و ايجاد نشاط انتخاباتي از سوي ديگر، دو اصلي است كه بايد مورد توجه همگان به خصوص كانديداهاي انتخابات و دستاندركاران امر انتخابات قرار بگيرد كه اگرچه طي چند دوره اخير خيلي مورد تاكيد قرار گرفته اما، كمتر به مرحله اجرا و عمل رسيده است. نظام ما نظامي اسلامي است و پايه و اساس اسلام هم بر مبناي اخلاق قرار گرفته است. اساسا پيامبر اكرم (ص) فلسفه بعثت خود را اتمام مكارم اخلاق قرار دادهاند.
بنابراين رعايت اخلاق در همه عرصهها، از جمله عرصههاي سياسي و اجتماعي و به خصوص موضوعي با اهميت انتخابات بسيار قابل توجه است. رعايت اخلاق در موضوعي كه تمام گروهها، احزاب و جريانهاي سياسي و حتي مردم درگير آن ميشوند و حتي سالها ميتواند كشور را تحت تاثير نتايج خود قرار دهد، شرط مسلماني است، حتي ميتوان گفت كه فراتر از اسلام شرط انسانيت است. به هرحال با زيرپا گذاشتن اصول اخلاقي چه توسط كانديداها و چه از سوي طرفداران آنها و چه احزاب و گروهها، طبيعتا حكمي از احكام قانوني هم ناديده گرفته ميشود. اين تخطي كه هم قانونشكني بوده و هم خلاف اصول انساني است، زيبنده نظام جمهوري اسلامي ايران و اهداف و آرمانهاي بلند آن نميتواند باشد. اين توصيه هميشگي حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري و بزرگان ما بوده است. همه بايد بدانند كه در فضاي بداخلاقي، جامعه ما رشد نخواهد كرد و بايد عادت كنيم كه خواستههاي خود را به خصوص در عرصه سياسي با اقناع افكار عمومي و با ارايه راهكارها و برنامههاي خود و بدون تخريب ديگران تعقيب كنيم. مردم هم اين را بهتر ميپسندند. تجربه هم اين را نشان داده است. به راستي محبوبيت آقاي خاتمي چرا همچنان رو به افزايش است و با همه فشارهايي كه نسبت به ايشان وجود دارد، كاهش نمييابد؟ چون مردم ايشان را مظهر اخلاق و نجابت اخلاق ايراني و اسلامي ميدانند. مردم ما در برخورد با رفتارهاي سياسي، اخلاق و اخلاقمداري را انتخاب ميكنند، بنابراين بداخلاقيها قبل از اينكه به رقيب آسيب بزند به خود فرد يا جريان بداخلاق ضربه وارد خواهد كرد.
اما احساس من در اين دوره از انتخابات فضايي روبه بهبود را نويد ميدهد. غالب فعالان سياسي بر اين موضوع تاكيد دارند كه حرمتشكنيها در انتخابات گذشته به خصوص از سوي كانديداها كه در برنامههاي مناظرههاي انتخاباتي و در دولتهاي نهم و دهم انجام شد، آثار بسيار نامطلوب و فاجعهباري براي كشور ما داشت و هنوز هم برخي بداخلاقيها ريشه در همان بنيانگذاريهاي نادرست دارد. از اين جهت كانديداها و احزاب بايد توجه داشته باشند كه هنجارشكني و بداخلاقيها منحصر به همان روزهاي انتخابات نيست و در همان زمان هم نميماند بلكه نتايج آن در لايههاي مختلف اجتماعي رسوب ميكند و به مثابه يك بيماري مسري به ساير عرصهها و حوزهها سرايت ميكند و سالهاي سال فرهنگ جامعه را تحت تاثير خود قرار ميدهد.
دومين موضوعي كه با توجه به فرا رسيدن زمان انتخابات ذكر آن را مهم ميدانم، شور و نشاط انتخاباتي است. امري كه تحقق آن با برخوردي كه طي هفتههاي گذشته با تعدادي از مديران كانالهاي تلگرامي شده است، تحت تاثير قرار گرفت. هرچند علت بازداشت اين افراد را نميدانم و از پروندهاي كه براي آنان تشكيل شده بيخبرم اما، معتقدم كه در آستانه انتخابات اين اتفاق براي اصحاب رسانه و فضاي رسانهاي كشور كه پيشگامان شور و نشاط انتخاباتي هستند، خبر خوبي نبوده است. به نظر من اگر احيانا تخلفات يا كاستيهايي هم از سوي اين افراد صورت گرفته است حتيالمقدر بايد سعي شود كه با تذكر و اقدامات پيشگيرانه با آنها برخورد شود. به هر حال فضاي انتخاباتي ما نياز به نشاط سياسي دارد كه عمدتا اين امر از سوي اصحاب رسانه محقق ميشود.
به ويژه اينكه ما از گذشته تاكنون شاهد برخوردهاي غيراخلاقي و تخريبي شديد برخي رسانهها نسبت به شخص آقاي روحاني هستيم اما برخورد چنداني با آنها صورت نگرفته است و بنابراين ممكن است كه اين امر شايبههايي را به ذهن جامعه متبادر كند. لذا بايد برخورد با تخلفات، برخورد يكساني باشد و اميدوار هم هستيم كه تعدادي از اصحاب رسانه كه بازداشت شدند مشكل خاصي نداشته باشند و قوه محترم قضاييه اين مساله را در آستانه انتخابات حل و فصل كند.