اين اظهارات زني است كه چند روز قبل پسر 18سالهاش را در جريان يك سانحه رانندگي در لنگرود از دست داد اما حالا ميگويد كه از اهداي اعضاي بدن او راضي است و احساس خوبي دارد.اين جوان 18ساله كه عليرضا حداديان نام داشت روز 16فروردينماه امسال از خانهشان در شهرستان لنگرود بيرون رفت تا با يكي از دوستانش گشتي در شهر بزند.
آنها اغلب اوقات سوار موتورسيكلت بودند. عليرضا تركنشين و دوستش راكب موتورسيكلت بود. همهچيز عادي بود اما وقتي به نزديكي پاركي در مركز لنگرود رسيدند، بهدليل نامعلومي كنترل موتورسيكلت از دست دوست عليرضا خارج شد. موتور با جدول برخورد كرد و عليرضا به سوي آن پرتاب شد. همهچيز در يك لحظه اتفاق افتاد و سر پسر جوان با جدول اصابت كرد. چند لحظه بعد رهگذران دور پسر جوان حلقه زدند و همزمان اورژانس به محل حادثه رسيد. با اينكه عليرضا آسيب شديدي ديده بود اما دوستش سالم بود. در اين شرايط پسر جوان به بيمارستان منتقل و تلاش پزشكان براي نجات وي آغاز شد.
- تصميم بزرگ
سميه سميعيپور، هماهنگكننده تيم فراهمآوري اعضاي پيوندي دانشگاه علوم پزشكي گيلان در اينباره به همشهري ميگويد: زماني كه عليرضا به بيمارستان منتقل شد، سطح هوشيارياش بين 7 و 8 بود. او دچار خونريزي داخلي و ضربه سنگيني به سرش وارد شده بود. در اين شرايط تحت عمل جراحي قرار گرفت اما بعد از جراحي سطح هوشيارياش به 5كاهش يافت. پس از آن بود كه با مركز فراهمآوري اعضاي پيوندي دانشگاه علوم پزشكي گيلان تماس گرفته شد تا مقدمات پيوند اعضا انجام شود. وي ادامه ميدهد: بعد از انجام معاينههاي دقيق مرگ مغزي عليرضا تأييد شد.
با اين حال خانواده وي نيز پزشكي متخصص را بالاي سر او آوردند تا خيالشان از اين بابت آسوده باشد. زمان زيادي براي پيوند اعضاي عليرضا به بيماران نيازمند نداشتيم و در اين شرايط با خانوادهاش جلسه گذاشتيم. آنها بسيار افراد شريف و احساساتي بودند. چند نفر از اعضاي خانواده كارت اهداي عضو داشتند و مادر عليرضا هم تمايل زيادي به اهداي اعضاي بدن پسرش داشت.
وقتي آنها تصميم قطعيشان را براي اهداي عضو گرفتند چند روزي گذشته بود و از اين بابت ناراحت بودند كه چرا زودتر اين تصميم گرفته نشد چراكه در آن زمان ديگر قلب عليرضا قابل اهدا نبود. با وجود اين همه اعضاي قابل استفاده فرزندشان جداسازي و به بيماران نيازمند اهدا شد. وي ادامه داد: به اين ترتيب دريچه قلب، كليهها، كبد و نسوج وي شامل استخوانها، رباطها، تاندونها و حتي غضروفهاي وي جداسازي و براي اهدا به بيماران نيازمند آماده شد. اين نخستين مرتبهاي بود كه در استان گيلان نسوج يك بيمار مرگ مغزي جداسازي ميشد.
- احساس خوبي داريم
اما خانواده پسر جوان چطور راضي شدند تا اعضاي بدن فرزندشان اهدا شود؟ مادر عليرضا در اينباره به همشهري ميگويد: فرزندم امانتي بود كه خدا به من داده بود و حالا هم امانت را از من گرفت. من راضي به رضاي خدا هستم. وي ادامه ميدهد: من 2پسر داشتم. عليرضا و پسر ديگري كه 14ساله است.
روز حادثه با من تماس گرفتند و گفتند عليرضا تصادف كرده است. وقتي به بيمارستان رفتم او بيهوش بود و تا 4روز در اين وضعيت قرار داشت. پزشكان تلاش زيادي براي نجات او انجام دادند اما فايدهاي نداشت و گفتند پسرم دچار مرگ مغزي شده است. من هم تسليم خواست خدا شدم.
به همين دليل وقتي پيشنهاد اهداي عضو عليرضا مطرح شد خيلي زود قبول كردم. كار خدا بود كه دلم آرام گرفت. با خودم گفتم بهتر است اعضاي بدن پسرم در بدن چند بيمار ديگر زنده بماند و به آنها كمك كند. وي ادامه ميدهد: از دست دادن جوان مصيبت بزرگي است اما بهخاطر تصميمي كه همراه شوهرم گرفتم و اعضاي بدن پسرم را به بيماران اهدا كرديم، احساس خوبي داريم و راحتتر با اين مصيبت كنار ميآييم.