ماجراي نيمروز فيلمي است با معيارهاي سازندگان خود و ساختاري دارد كه توانسته تماشاگر امروز را صرفنظر از ابعاد تاريخي و حتي سياسي آن جذب كند. تبليغات تصويري و شهري فيلم هم متفاوت است و براي تماشاگر جذابيتي خاص دارد. ساختار ماجراي نيمروز در سينماي امروز ايران كاملا متفاوت است و كارگردان علاوه بر بازسازي و مستندسازي مناسب، توانسته از عهده نگارش فيلمنامه هم بربيايد.
ماجراي نيمروز در ژانر و مضمون، بيشتر يك فيلم پليسي است تا اينكه خود را بهعنوان يك اثر سياسي معرفي كند. فيلم صرفنظر از حواشي سياسي كه در آن ديده ميشود و مقطعي از تاريخ معاصر ايران را با رويدادهاي خاص نشان ميدهد، ميتواند در ژانر پليسي قرار بگيرد. ورود فيلمهايي چون ماجراي نيمروز و كارهايي شبيه و نظير آن كه تلفيقي از ژانرهاي پليسي و سياسي با شالوده تاريخي هستند، نويدبخش است.
اين نوع فيلمها در سينماي ايران كمتر ديده شده و اگر خوب ساخته شوند، براي مخاطب جذاب هستند. شايد مشابه اين نوع فيلمها را در آثار دهه 50 آمريكاي لاتين بتوان سراغ گرفت اما وزنه ايدئولوژيكي آن فيلمها سنگينتر بود. ضمن اينكه صرف ساخته شدن فيلمهاي اينچنيني يك اتفاق خوب در سينماي ايران بهحساب ميآيد. دير نيست آن روزها كه پرداختن به اين مضامين و دوراني خاص از تاريخ معاصر ايران با پرهيز و مقاومت همراه بود.
كارگردان در ماجراي نيمروز بهخوبي بازيگران خود را برگزيده است؛ چه آنها كه در سينما چندان شناختهشده نيستند و چه بازيگران سرشناس كه در نقشهاي خود بهخوبي فرورفته و آن را براي تماشاگر باورپذير كردهاند. با وجود حضور برخي بازيگران فيلمها و سريالهاي طنز، مخاطب ابتدا خود را براي ديدن لحظههاي طنز آماده ميكند اما بازيگران نقشهايي كاملا جدي بازي ميكنند. بازي بازيگران ماجراي نيمروز كاملا متفاوت و براي تماشاگر سينما جذاب است. تماشاگر در واقع در حال ديدن يك فيلم به معناي واقعي كلمه سينمايي است و انتظاري كه از بازيگران دارد، برآورده ميشود.
- منتقد