نقشهاي كه عملي هم شد اما مرد جوان به طرز معجزهآسايي جان سالم به در برد.اواخر سال95 بود كه مردي جوان به نام اشكان از محل كارش به خانه خود در غرب تهران برگشت. او در آپارتمانش منتظر تماس دوستش بود كه در همين هنگام زنگ آيفون به صدا در آمد. پشت در مرد ناشناسي بود كه ميپرسيد آيا خودروي بيامو كه كنار ساختمان پارك شده متعلق به اوست يا نه؟
وقتي اشكان جواب مثبت داد مرد ناشناس مدعي شد كه خودرو در جاي نامناسبي پارك شده و براي او مشكل ايجاد كرده است. اشكان هم بيخبر از همه جا سوئيچ ماشين را برداشت و خودش را به خيابان رساند. اما وقتي قصد داشت سوار ماشينش شود ناگهان چند مرد به او حمله كردند و با تهديد قمه وي را به داخل ماشينش هل دادند و با روشن كردن خودرو او را ربودند.
- چند ساعت بعد
هوا گرگ و ميش بود كه راننده كاميوني در حال عبور از جادهاي خلوت در يكي از استانهاي مركزي بود. او ناگهان متوجه مردي شد كه برايش دست تكان ميداد. سر و صورت مرد جوان خونآلود بود و بهنظر ميرسيد كه حادثهاي برايش رخ داده است. او براي نجات مرد جوان توقف كرد و وي را به بيمارستان منتقل كرد.
مرد جوان بر اثر اصابت چند ضربه چاقو بهشدت مجروح شده بود. حتي قسمتي از گلويش هم بريده شده اما توانسته بود جلوي خونريزي را بگيرد. گرچه پزشكان اميدي به زنده ماندن وي نداشتند اما مرد جوان به طرز معجزهآسايي از مرگ نجات پيدا كرد. او مدتي بعد و پس از بهبودي راهي دادسراي جنايي تهران شد و از ماجراي هولناكي گفت كه برايش رخ داده بود.
او توضيح داد: اسمم اشكان است. مدتي قبل چند مرد ناشناس به بهانه جابهجايي ماشينم مرا از آپارتمانم بيرون كشيده و با تهديد قمه مرا به بياباني در يكي از شهرهاي مركزي كشور بردند. آنها همان ابتدا يكي از انگشتانم را با قمه زخمي كردند و با طناب دست و پاي مرا بستند. در بين راه يكي از آنها با شخصي تماس گرفت و گفت:«طرف را دزديديم. قبرش را آماده كنيد تا ما برسيم.»
شاكي در ادامه به قاضي سهرابي بازپرس جنايي گفت: من كه دست و پا بسته در صندلي عقب بودم با شنيدن اين جمله وحشت كردم. هرچه از آدمربايان ميپرسيدم كه هدفشان چيست پاسخم را نميدادند. من اصلا آنها را نميشناختم. آنها حتي پيشنهاد 200ميليون توماني مرا هم رد كردند و وقتي به بيابان رسيديم مرا از ماشين پياده كردند. آنها با چاقو به سمت من حملهور شدند و چند ضربه به من زدند.
آنها حتي طنابي كه با آن دست و پايم را بسته بودند دورگردنم انداختند و فشار دادند به حدي كه ديگر نميتوانستم نفس بكشم. بعد با چاقو گلويم را بريدند و داخل قبري كه از قبل كنده بودند انداختند. سپس سوار بر خودروي بيامو من شدند و فرار كردند. وي ادامه داد: من حتي اشهد خود را خواندم و گفتم با اين وضع خونريزي ديگر كارم تمام است.حتي از شدت درد و خونريزي بيهوش شدم و وقتي بههوش آمدم دم صبح بود. به سختي خود را از گودال بيرون كشيدم و وقتي ديدم يك خودروي كاميون در حال عبور است با تكان دادن دست از او كمك خواستم اما باور كنيد نميدانستم در آن شرايط آيا زنده هستم يا مردهام.
- دستگيري
با اعلام اين شكايت، گروهي از كارآگاهان با دستور قاضي جنايي تحقيقات خود را در اين خصوص آغاز كردند. در نخستين اقدام شماره پلاك خودروي شاكي در اختيار تمام واحدهاي گشتي قرارگرفت و مشخص شد كه آدمربايان خودروي وي را در كنار يكي از بزرگراهها رها كردهاند. در ادامه بررسيها هويت يكي از مردان ناشناس شناسايي شد و مأموران وي را دستگير كردند.
او مدعي شد كه در بين راه از همدستانش جدا شده و فقط در آدمربايي نقش داشته است. وي گفت: سركرده باند با گروگان اختلاف داشت. آنها هرگز يكديگر را نديده بودند اما من شنيده بودم كه اختلاف آنها بر سر يك دختر است. براي همين او دستور ربودن و قتل اين مرد را صادر كرده بود. وقتي شنيدم كه گروگان زنده است، خيلي تعجب كردم.به گزارش همشهري، هماكنون تحقيقات براي دستگيري اعضاي اين باند آدمربايي به اتهام ربودن و شروع به قتل گروگان ادامه دارد.