خانه فیروزه‌ای > یاسمن رضائیان: شاید هیچ‌چیز به اندازه‌ی آسمان و زندگی ستاره‌هایش پر‌رمز‌ و راز نباشد. یک راز ممتد و بی‌پایان از آفرینش، یک دنیای منحصر به‌فرد از داستان‌هایی که مانند راز‌های مگو سر به‌مهراند.

از آسمان اسرار‌آمیز‌تر سراغ داری؟ ماهِ آن همیشه نیمه‌ای تاریک و نادیدنی دارد که احساس می‌کنی پر از داستان‌های روایت‌نشده است و ستاره‌هایش از دنیایی دور پیغام می‌فرستند و باید خط حضور‌شان را دنبال کنی تا نشانه‌هایشان را پیدا کنی.

از آسمان دلنشین‌تر سراغ داری وقتی ستاره‌هایش استعاره‌ای از قرآن و سوگند خدا باشند؟1 این سوگند یکی از زیبا‌ترین آغاز‌هاست که می‌شود به شکوهش قسم خورد و حقیقت را یادآوری کرد. و خدا با این آغاز شکوهمند روایت معراج او را شروع کرده است.

دارم فکر می‌کنم معراج و بعثت او هر‌دو به اندازه‌ی نیمه‌ی دیگر ماه پر از راز‌های ناگفته‌اند. همین حالا که این فکر از ذهنم می‌گذرد بامداد اردیبهشت است. خیال کن در خنکای بامداد اردیبهشتی و در سکوت بکر این ساعت‌ها به او، به رسالت و معراج فکر می‌کنی. مگر جز این است که نگاهت از پنجره به سمت ماه کشیده می‌شود؟

انگار قصه‌ی تمام فراز و نشیب‌های زندگی‌اش در آسمان رقم خورده است و با این‌همه نیمه‌ی روشن ماه تمثیلی از روشنایی قلب و جانش و نیمه‌ی تاریک آن تعبیری از تنهایی‌ها و نامهربانی‌های مردم زمانه با اوست. راستی که ماه چه‌قدر شبیه اوست.

* * *

مثل منجمی مبتدی که اولین‌‌بار است برابر آسمان صاف کویر قرار می‌گیرد و در حلقه‌ی نورانی ستارگان، با حیرت اطرافش را نگاه می‌کند، با گنگی دلنشینی در دنیای شناخت او سیر می‌کنم و به ستاره‌هایی نگاه مي‌كنم که هرکدام نماینده‌ی بُعدی از وجودش هستند.

هرکدام داستانی از او برایم می‌گویند؛ از نیایش‌های غار حرا، از شأن نزول سوره‌ی علق، از وحی و رسالت، از مکاشفه و معراج.

گاهی حقیقت در قلب آدم اتفاق می‌افتد.2 خودت می‌دانی و او. هیچ‌کس از آرامش ظاهر تو پی به غوغای درونت نمی‌برد. با قلبت می‌بینی، می‌شنوی و یاد می‌گیری. این زندگی، کوه استوار می‌طلبد چون آن‌چه تو می‌بینی دیگران نمی‌بینند، آن‌چه می‌دانی و می‌شنوی کسی نمی‌داند و نمی‌شنود. حقیقت را به تو سپرده‌اند و باید رسم امانت‌داری را به‌پایان برسانی.

فکر می‌کردند خیال‌بافی می‌کند. او از حقیقتی حرف می‌زد که برای دیگران قابل درک نبود و چه‌کسی جز تو می‌توانست قلب محزونش را آرام کند و به جهان بگوید آن‌چه او دیده حقیقت محض است؟3 وقتی تو هوای کسی را داشته باشی همه‌چیز درست می‌شود و این هواداری بود که او را کوهی استوار می‌کرد.

* * *

گاهی فکر می‌کنم اگر خدا پرده‌ی سورمه‌ای آسمان شب را کنار بزند چه اتفاقی می‌افتد؟ چه چیز‌هایی دیده می‌شود و این حیرت از تماشای آسمان عظیم چند برابر خواهد شد؟ راستی آن سوی دیگر آسمان چیست؟ احساس می‌کنم پشت پرده‌ی آسمان و تمام آفرینش زمزمه‌ی بی‌وقفه‌ی تسبیح توست و تو تکثیر پیغام تسبیح‌ات را به عهده‌ی او گذاشتی. این رسالتی بود که هیچ‌کس به خوبی او نمی‌توانست انجامش دهد.

او را با رنج‌ها و مهربانی‌هایش، با معجزه‌ی خواندن، او را با راز و نیاز‌هایش می‌شناسیم. تو را برای خاطر تو تسبیح گفت. ذکر‌هایش را بالا بردی. به گوش آسمان رساندی. تسبیح‌اش را در عرش چرخاندی و پرده را فرو انداختی.

فرای حضور جبرئیل، فرای وحی و برگزیده شدن و فرای رسالتش چه دید؟ شاید همان سلسله‌ی وسیع ذکر‌ها را دید. تصویری که بی‌شک قلب هر‌کسی را آرام می‌کند که جهان سراسر حمد و تسبیح توست.

* * *

ستاره‌ای هست خیلی دور. بسیار بزرگ‌تر و گرم‌تر از خورشید.4 پس در نوبه‌ی خورشید آفرینشی فرا‌تر از آن وجود دارد. همیشه همین‌طور است. همیشه پشت پرده‌ی آسمان راز‌هایی هست از آفرینش‌های گوناگون تو. مخلوقاتی هست فرا‌تر از آن‌چه می‌بینیم و رسالتی هست برای سعادت. تو خدای آن ستاره‌ی دور، خدای تمام رسالت‌های جهان و خدای پیامبری هستی که ماه از جان روشن او نورانی است.

 

در این مطلب به برخی از آیات سوره‌ی نجم اشاره شده است:

1. سوگند به نجم چون فرود می‌آید.

بعضی گفته‌اند: مراد از نجم، قرآن است چون قرآن به‌طور نجومی (تدریجی) نازل شده است. (ترجمه‌ی تفسیر المیزان)

2. آن‌چه را دل دید انکارش نکرد. آیا در آن‌چه دیده است با او جدال می‌کنید؟

3. یار شما نه گمراه شده و نه در نادانی مانده.

4. و هم اوست پروردگار ستاره‌ی شعری.