بههمين دليل وقتي چند نفر داشتند دربارهي غول حرف ميزدند، او خودكار و كاغذش را برداشت و بهسراغ مهدي رجبي رفت تا كمي از حال و روز و كار و بار او سر دربياورد.
مهدي رجبي سينما و ادبيات نمايشي خوانده است و دركنار داستاننويسي، فيلمنامه هم مينويسد. او اين روزها مشغول نوشتن جلد سوم رمان «برديا و گولاخها» براي كودكان و مجموعهي «نامههاي نيلي» است كه به گفتهي خودش در اين مجموعه بهكمك گربهاي ايراني كه عاشق سفر است و مدام براي صاحبش نامه مينويسد، قصد دارد آداب و رسوم و فرهنگ ايراني را معرفي كند.
البته رجبي به كلاغ كاغذي ما، چاپ يك مجموعهي عجيبوغريب را هم وعده داد. اين مجموعهي پنج جلدي كه نامش «قصههاي عجيب، براي بچههاي عجيبغريب» است، براي نوجوانان نوشته شده و فضايي سورئال و فانتزي دارد.
نوجوانها در اين مجموعه با داستانهاي عجيبي مثل «درخت سگ»، «سوزنبان مارها»، «آخرينها»، «گزارش مرد لوبيايي» و «پرندهي يخزده» روبهرو ميشوند. مجموعهي قصههاي عجيب براي بچههاي عجيبغريب را بهزودي نشر پيدايش روانهي بازار ميكند.
اين نويسندهي همهفنحريف كه در آخرين كتابش، يعني «خواهران تاريك»، به بحرانهاي نوجوانان و مسائل روحي و رواني آنان در دوران بلوغ پرداخته بود، بهتازگي از خواندن كتاب «عروس دريايي» نوشتهي «الي بنجامين» لذت برده است. عروس دريايي داستاني دربارهي وضعيت روحي يك نوجوان پس از مرگ دوست صميمياش است.
حتماً ميدانيد كه عروسهاي دريايي قلب و خون و مغز ندارند، اما ميليونها سال قدمت دارند و هيچوقت هم منقرض نميشوند. مهدي رجبي دقيقاً به همين دليل اين كتاب را پسنديده است؛ از نظر او حرفزدن دربارهي مرگ براي نوجوانان بسيار سخت است اما اين كتاب بهكمك عروسهاي دريايي توانسته از زاويهي جديدي به مرگ نگاه كند.
اگرچه مهدي رجبي رشتهي تحصيلي و فعاليتهاي مرتبط با سينما داشته، هميشه نوشتن برايش لذتبخشتر از بقيهي كارها بوده است. او فكر ميكند اگر بتواند به عقب برگردد، باز هم نويسنده ميشود. چون يك جملهي معروف هست كه ميگويد: «نوشتن آدم را انتخاب ميكند.»