ساعت 20:45دوم ارديبهشت مأموران گشت پليس در منطقه اميرآباد به مردي كه سر خياباني ايستاده و رفتارهاي مرموزي داشت، مشكوك شدند. مأموران به سمت وي رفتند اما مرد مرموز با ديدن پليس، كلت كمري از جيبش بيرون آورد و ماموران را تهديد كرد كه اگر جلوتر بيايند، شليك ميكند. مرد مسلح پس از آن به سرعت پا به فرارگذاشت و مأموران به تعقيب او پرداختند. آنها براي گير انداختن وي چند تير هوايي شليك كردند اما مرد مسلح همچنان حاضر به تسليم نبود.
عمليات تعقيب ادامه داشت و متهم فراري اسلحهاش را به سمت پليس گرفت و گلولهاي شليك كرد اما خوشبختانه به كسي اصابت نكرد. او كه ميديد راهي براي فرار نيست ناگهان زن و شوهري را كه كودكي 4ساله همراهشان بود، گروگان گرفت و تهديد كرد كه اگر مأموران او را رها نكنند و دست از تعقيب برندارند، آنها را به قتل ميرساند. زوج جوان و فرزندشان بهشدت وحشت كرده بودند و پليس براي حفظ جان گروگانها سعي كرد متهم را آرام كند.
در همين حال يكي از مأموران به ديگري اشاره كرد كه به پاي گروگانگير شليك كند. متهم كه اين جمله را شنيد از ترس، گروگانها را رها كرد و پا به فرار گذاشت. همين شد كه عمليات تعقيب و گريز بار ديگر از سر گرفته شد و سرانجام زماني كه متهم قصد داشت تا بارديگر به سمت مأموران تيراندازي كند، گلوله در سلاح گير كرد و همان لحظه مأموران موفق به دستگيري وي شدند. در بازرسي از وي يك قبضه كلت كمري، گاز اشك آور و قمه كشف شد و متهم به اداره پليس منتقل شد.
مرد مسلح 38ساله است و در بررسيها مشخص شد كه سابقه سرقت، حمل موادمخدر و حمل سلاح دارد و پيش از اين به زندان رفته است. او در بازجوييهاي اوليه مدعي شد كه اهل شمال كشور است و براي كار به تهران آمده بود. وي گفت: پس از جدايي از همسرم بهشدت دچار افسردگي شدم و ترياك مصرف ميكردم.
از سوي ديگر دختر 14سالهام هم نزد من بود و بايد هزينه زندگي او را هم تأمين ميكردم. همين شد كه به تهران آمدم و با مردي آشنا شدم كه قول داد برايم كاري پيدا خواهد كرد. روز حادثه او اسلحه و گاز اشك آورو قمه را در اختيار من قرار داد و خواست تا آن را بهدست يكي از دوستانش برسانم كه پليس به من مشكوك شد و در نهايت گيرم انداخت. آنطور كه مشخص بود اين متهم سعي در پنهان كردن حقايق داشت.
او براي تحقيقات پيش روي قاضي موسوي داديار دادسراي ويژه سرقت قرار گرفت و اين بار اعترافات تازهاي مطرح كرد و چنين گفت: مدتي قبل با شخصي به نام بهرام آشنا شدم. او پيشنهاد سرقت مسلحانه از مطب پزشكي در مركز تهران را مطرح كرد و من به خاطر پول قبول كردم.
روز حادثه من سر خيابان ايستاده بودم و دوستانم براي زاغ زني به داخل ساختمان رفتند. قرارمان اين بود كه در ساعت آخر كاري زماني كه بيماران، مطب را ترك كردهاند به آنجا حمله ور شده و با تهديد اسلحه، گاز اشك آور و قمه هرچه پول در صندوق بود را سرقت كنيم اما در نقشه خود ناكام مانديم. من هم براي فرار از دست پليس ناچار شدم دست به گروگانگيري بزنم اما نيتم اين بود كه فرار كنم و قصدم آسيب رساندن به كسي نبود. بر اساس اين گزارش متهم براي تحقيقات بيشتر به اداره آگاهي منتقل شد و جست و جو براي دستگيري همدستان وي ادامه دارد.