ترجمه و نگارش: نیلوفر نیک‌بنیاد: اغلب کسانی که با ادبیات کودک و نوجوان سر و کار دارند، حداقل یک‌بار اسم جایزه‌ی «آسترید لیندگرن» به گوششان خورده و مشتاق شنیدن اسم برگزیدگان این جایزه شده‌اند.

دولت سوئد جايزه‌ي «آستريد ليندگرن» را از سال 2002 ميلادي (1381خورشيدي) به ياد اين نويسنده‌ي سوئدي بنيان‌گذاري كرد تا با تقدير از يك يا چند نويسنده، تصويرگر، قصه‌گو و فعال ترويج كتاب‌خواني، ادبيات كودك و نوجوان را ارتقا ببخشد.

«فرهاد حسن‌زاده» (نويسنده)، «پژمان رحيمي‌زاده» (تصويرگر)، زنده‌ياد «توران ميرهادي»، كتاب‌خانه‌ي سيار كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و طرح «با من بخوان»، پنج نامزد ايران در جايزه‌ي آستريد ليندگرن سال 2017 ميلادي بودند.

چند روز بيش‌تر از معرفي برگزيده‌ي اين جايزه نمي‌گذرد. «ولف ارلبروخ»، نويسنده و تصويرگر آلماني، اين جايزه‌ي ارزشمند ادبيات كودك ‌و نوجوان را به‌دست آورد و مبلغ پنج ميليون كروني (تقريباً معادل 550‌هزار دلار) دريافت كرد.

ولف ارلبروخ 69 ساله، اولين كتاب خود را در 38 سالگي منتشر كرد؛ هر چند پيش از آن تصويرهايي براي برنامه‌هاي تبليغاتي كشيده بود. او تا به‌حال بيش از 10 كتاب نوشته و حدود 50 كتاب تصويرگري كرده است.

ارلبروخ در مورد اين‌كه چرا ترجيح داده متن برخي كتاب‌ها را خودش بنويسد، مي‌گويد: «من فكر مي‌كنم در مورد كودكان، تصوير و متن دقيقاً به يك اندازه تأثير دارند و بايد با هم به تعادل برسند.»

او در دوران كودكي هيچ كتابي مناسب سنش نداشته است. تنها كتاب مورد علاقه‌اش در ميان كتاب‌هاي پدر و مادر، كاتالوگي پر از آثار نقاش‌هاي معروف بود كه مي‌توانست بارها آن را ورق بزند و تماشا كند.

در حال حاضر در آثارش از تكنيك‌هاي مختلفي مثل كلاژ، مداد، گچ و آبرنگ استفاده مي‌كند و  با اين‌كه در اكثر آن‌ها مهارت بسياري دارد، هرروز چيز جديدي براي ياد گرفتن پيدا مي‌كند.

او هم‌چنين عادت دارد كه خيلي‌وقت‌ها، دانسته‌هاي قبلي خود را تمرين كند تا چيزي از يادش نرود. مثلاً در كنار روزنامه‌ي صبح، تصويري از پاي عقب يك اسب مي‌كشد تا مطمئن شود هنوز هم مي‌تواند مثل قديم اسب‌ها را خوب تصويرگري كند.

ارلبروخ از معدود كساني است كه در آثارش موضوع‌هاي تلخ و دشواري مانند مرگ را براي كودكان مطرح مي‌كند. خيلي از نويسندگان معتقدند كه او محدوديت‌هاي ادبيات كودك را زير پا گذاشته و هم در تصاوير، هم در موضوع‌هايي كه مي‌توان براي بچه‌ها گفت، حرف‌هاي سخت صادقانه و تأثيرگذار مطرح مي‌كند. آثار او واقعيت‌هاي تلخ و شيرين زندگي را به كودكان نشان مي‌دهد.

به‌عنوان مثال يكي از كتاب‌هاي او به‌نام «اردك، مرگ و گل لاله» (كه تمام‌كردنش 10 سال طول كشيد) در مورد اردكي است كه مرگ به‌دنبالش افتاده است. اگرچه موضوع اين اثر و برخي آثار ديگر اين هنرمند، بسيار تلخ به‌نظر مي‌رسد، اما طنزهاي ظريف و شيريني در تصاويرش وجود دارد كه روبه‌رويي با چنين موضوع‌هايي را براي مخاطب آسان‌تر مي‌كند.

يك بار وقتي خبرنگاري از او پرسيد كه چرا شخصيت‌هاي تصويرگري‌هايش زيبا نيستند، پاسخ داد: «براي اين‌كه اغلب ما در معناي واقعي كلمه زيبا نيستيم. اين چيزي است كه ما در حقيقت هستيم و من مي‌خواهم همين حقيقت را نمايش بدهم.

بيش‌تر بچه‌هاي امروزي تصويري كه از يك خرگوش دارند،‌ تصوير زيبايي از حيواني با بيني صورتي و چشمان آبي است، براي همين وقتي با يك خرگوش واقعي مواجه مي‌شوند، فكر مي‌كنند يك هيولا ديده‌اند؛ موجودي استخواني و بزرگ كه چندان هم زيبا
نيست!»

بسياري از آثار او نشانه‌هايي از زندگي شخصي‌اش را همراه دارند. به‌عنوان مثال «موش كور كوچكي كه مي‌دانست هيچ‌چيز به او مربوط نيست» مانند خود ارلبروخ يك عينك گرد شيشه‌اي مي‌زند؛ يا «لئونارد»، داستان پسري كه به يك سگ تبديل مي‌شود. اين داستان از زندگي پسر ارلبروخ و ترس او از سگ‌ها الهام گرفته است.

وقتي مسئولان جايزه‌ي آستريد ليندگرن با او تماس گرفتند و خبر برنده‌شدنش را دادند،‌ اولين واكنشش اين بود: «متأسفم! لال شدم!» اما در ادامه تعريف كرد كه همان روز وقتي براي پياده‌روي از خانه بيرون رفته بود، مرد جواني كه سوار بر دوچرخه از تپه بالا مي‌رفت، به او گفت: «به‌خاطر كتاب‌هاي كودكت ازت ممنونم» و او اين حرف را به فال نيك گرفت.

ارلبروخ علاوه بر نويسندگي و تصويرگري، در دانشگاه هم تدريس مي‌كند، اما مي‌گويد چيز خاصي براي ياد دادن به جوان‌ها ندارد. تنها توصيه‌ي او اين است كه «خوب به اطرافتان نگاه كنيد!»

كتاب «سؤال بزرگ» يكي از كتاب‌هاي اين نويسنده و تصويرگر آلماني براي كودكان است كه در ايران منتشر شده است.