تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۳۸۶ - ۰۶:۱۱

محسن ظهوری: نزدیک به یک دهه از زمانی گذشته است که در تلویزیون و روی تصاویری از طبیعت، خواننده‌ای این شعر را می‌خواند؛ «من بهارم تو زمین، من زمینم تو درخت...».

 جنس صدای خواننده و شعری که انتخاب شده بود، به‌شدت مخاطب را جلب کرد و خبر از اتفاق تازه‌ای در موسیقی پاپ ایرانی می‌داد.

 خواننده آن ترانه، خشایار اعتمادی بود؛ یکی از کسانی که می‌توان آنها را جزو نسل اول خوانندگان پاپ بعد از انقلاب به حساب آورد. اولین آلبوم مستقل اعتمادی «دلشوره» بود که در سال 77 منتشر شد. او از آن زمان تا به حال، 8 آلبوم به بازار موسیقی عرضه کرده است. به بهانه آخرین آلبوم خشایاراعتمادی با او گپ زدیم.

  • معمولا در ایران منتقدان، موسیقی سنتی را جدی و موسیقی پاپ را کم‌ارزش می‌دانند.

اصلا با این حرف موافق نیستم. همان‌طور که در موسیقی سنتی کارهای کم‌ارزش داریم، موسیقی پاپ یا امروزی، کم‌ارزش هم داریم و البته در هر دو دسته، کارهای فاخر و قابل استناد هم وجود دارد.  می‌توانم کارهایی را مثال بزنم که همان منتقد، آنها را استثنا بداند و بعد می‌بینیم که تعداد استثناها بسیار زیاد شده است.

 اصولا در هنر، وجود آثار ضعیف و قوی بسیار طبیعی است ولی زمانی یک جریان مثلا می‌خواهد این فکر را القا کند که موسیقی پاپ اساسا فاقد فکر است. 7 سال پیش، عزیزی که آن زمان رئیس وقت خانه موسیقی بودند، چنین جمله‌ای را گفتند.

من در آن مقطع جوابیه‌ای را در بعضی خبرگزاری‌ها منتشر کردم و بعد از آن هم، آن عزیز، از خانه موسیقی استعفا کردند. من نوشته بودم که موسیقی پاپ بنا بر اقتضای نیاز جامعه پا به عرصه گذاشت و هیچ تعارضی با موسیقی سنتی ندارد و با تضعیف موسیقی پــاپ و بــا  این جملات نمی‌توانید عرصه‌ای را بـرای موسیقی سنتی باز کنید چون موسیقی سنتی جایگاه و احترام خود را دارد. این نوع طرز تفکر، کارشکنی در کار هنر است.

البته خیلی‌ها هم هستند که موسیقی سنتی را حوصله‌سربر و غیره می‌دانند که من با آنها هم مخالفت می‌کنم.به‌هرحال موسیقی سنتی برای ما ایرانی‌هاست و   باید از آن دفاع کرد. ما شاخص‌‌های مهمی در عرصه موسیقی سنتی داریم و نباید به خاطر کارهای ضعیف، کل این نوع موسیقی را زیرسؤال برد. البته چهره‌های شاخص ما در موسیقی سنتی بسیار کم هستند. مدت‌هاست که فقط اسم آقای شجریان و آقای ناظری و آقای سراج و یکی دو نفر دیگر را می‌شنویم یا در آهنگسازی فقط اسم علیزاده را می‌شنویم و 4-3 نفر دیگر را، چرا؟

  • چرا پاپ را جدی نمی‌گیرند؟

علت‌های زیادی دارد؛ موسیقی پاپ در ایران پس از 15سال وقفه کار خودش را شروع کرد. علتش هم سوءتعبیرهایی بود که درباره موسیقی پاپ و شاید آدم‌هایی که به این موسیقی می‌پرداختند وجود داشت. آنها – چون کسانی که به این موسیقی می‌پرداختند وجهه خوبی نداشتند – اصل این موسیقی را هم بد می‌دانستند.

 هنوز هم پس از یک دهه فعالیت، این سوءتعبیرها وجود دارد و پاک نشده است. متاسفانه بعضی آماتورها بنا به اقتضای جو و جبر وارد این کار شده‌اند و این سوءتعبیرها را بیشتر کرده‌اند. به این دلیل از کلمه جبر استفاده می‌کنم که وقتی در یک چیزی را یکدفعه باز کنید، کنترل‌کردن آن مشکل می‌شود. جوان‌ترها هم به دنبال شهرت هستند و حق هم دارند.

کارشناسان و مدیران هم نتوانستند این مسیر را درست هدایت کنند. من حرف شما که از جدی‌نگرفتن پاپ می‌گویید را قبول دارم چون که  در بیشتر طنزهای تلویزیون به فکاهی‌کردن یکی از خواننده‌های این عرصه می‌پردازند.

 آن کسی که این کار را می‌کند باید بداند که اینجا هنرمند نیست که به شوخی گرفته می‌شود بلکه  مخاطب او را جدی نمی‌گیرند. مدیران و کارشناسان هم به جای ممیزی و قلع و قمع، باید راه هدایت موسیقی را درپیش بگیرند؛ مثلا درمورد موسیقی رپ که آن را بد می‌دانند.

نفس و اساس موسیقی رپ که بد نبود. وقتی مجوز به کارها داده نمی‌شود، این موسیقی‌ها زیرزمینی می‌شوند و در آنها الفاظ زشت و رکیک جاری می‌شوند. کسی که موسیقی خود را به وزارت ارشاد بیاورد، مجبور به اصلاح کار خود  می‌شود. کارشناس موسیقی او را راهنمایی می‌کند تا مثلا به جای کلمه «گم‌شو»، از کلمه «دورشو» استفاده کند.

  • گفتید که نیاز جامعه باعث به‌وجودآمدن موسیقی پاپ شد. ممکن است یک نفر بگوید اقتضای زمانه یا دستگاه موسیقی و شعر، گاهی می‌طلبد که فحش در آن به کار برود.این معنی‌اش آن است که باید به او و کارش حق داد؟

اصلا اعتقادی به این حرف ندارم. نوع برخورد و اعتراض یک آدم فرهنگی باید با آدمی که در جو بدی بزرگ شده فرق داشته باشد. مگر نمی‌شود اعتراض را با ادب گفت؟ بعد هم اینکه اگر در موسیقی رپ آمریکایی از این الفاظ به کار می‌رود، ربطی به ما ندارد. فرهنگ ما با یکدیگر فرق می‌کند.

 آمریکا 400-300  سال قدمت دارد ولی ما 700سال پیش حافظ داشتیم و هزار سال پیش فردوسی. در همین دوره معاصر هم از فریدون توللی و نیما و سهراب بگیر تا همین ترانه‌سراهای امروز کارهای فوق‌العاده‌ای انجام می‌دهند. علت به کاررفتن این الفاظ رکیک در ترانه‌های ما، خوراک‌های ماهواره‌ای است. وقتی رسانه‌های ما خوراک در اختیار جوانان نگذارند، آنها هم این خوراک را از جای دیگر می‌گیرند و فرهنگ خودشان را گم می‌کنند.

من این را قبول ندارم که فطرت یک سبک از موسیقی این‌گونه کلمات را بطلبد. بهتر است این‌گونه بگویم که بهتر است جدا از آثار یک هنرمند، شخصیت او را نیز ممیزی و هدایت کنیم. کارشناسان به کسی که کار موسیقی رپ می‌کند، یاد بدهند که الزامی به فحش‌دادن ندارد.

گفتید که صداوسیما از موسیقی پاپ حمایت نمی‌کند ولی در سال‌های 76 و 77، یکی از حمایتگران اصلی این موسیقی صداوسیما بود.

بله این کاملا درست است. وقتی که هنوز آلبوم اول من منتظر مجوز از ارشاد بود، صداوسیما یکی دو آهنگ من را پخش کرد. اما حرف من این است که چرا هنرپیشه‌ای که خودش به دنبال جذب مخاطب است، هنرمند دیگری را به همراه مخاطبان او به مسخره می‌گیرد؟ یا مثلا وقتی نمایش ساز در تلویزیون ممنوع  است، چرا باید یک چوب را داخل حلب کرد و آن را به جای ساز نشان داد؟!

 یک‌ عده با ساز خودشان زندگی می‌کنند و برای آن احترام زیادی قائل هستند. بعضی نوازنده‌ها بعداز نماز، سر سجاده  سازمی‌زنند. چرا باید اینها را به  مسخره گرفت؟ اگر من جای بعضی از  آن هنرپیشه‌ها مثل دوستان خوبم رضویان یا شفیعی جم بودم، هرگز حاضر نمی‌شدم کار هنرمندی را به شوخی بگیرم.

  • یک زمان از اشعار حافظ یا دیگر بزرگان شعر کلاسیک در موسیقی پاپ استفاده می‌شد که واکنش‌هایی هم  داشت. عده‌ای می‌گفتند که اشعار حافظ نباید در موسیقی پاپ به کار برود ولی خواننده‌های پاپ همچنان به این کار ادامه می‌‌دادند. مدت‌هاست که دیگر اثری از اشعار کلاسیک فارسی در آلبوم‌های پاپ نمی‌بینیم. حتی در‌ آلبوم‌های آخر شما هم از ترانه‌های روز استفاده شده است. گفته می‌شود که اگر آن زمان حافظ خوانده می‌شد، به دلیل مجوز نگرفتن ترانه‌ها بود.

این حرف کاملا غیرقابل انکار است. نه اینکه حتما به خاطر عدم مجوز باشد؛ اصلا آن موقع ترانه باب نبود و ترانه‌سرایی در قحطی به سر می‌برد. باز هم‌ آفرین به هوش و شعور جمع پاپ که اگر می‌خواستند غزلی را انتخاب کنند، از غایت آن یعنی حضرت حافظ انتخاب می‌کردند. بعدها که فضا برای گویش و بیان و سرایش ترانه کمی بازتر شد، همه به سمت ترانه‌ها رفتند. نکته دیگر هم اینکه بیان موسیقی پاپ، ساده‌گویی است. البته ساده‌گویی را با ساده‌اندیشی نباید اشتباه گرفت. ساده‌گویی کار بسیار سختی است.

 باید محتوای بسیار ثقیلی را با بیان ساده و محاوره‌ای به مخاطب منتقل کرد. نسل به نسل طرز فکرها و گویش‌ها هم تغییر می‌کند. خود من بعضی وقت‌ها کلمه‌هایی را از جوان‌ترها می‌شنوم که معنی آنها را نمی‌فهمم. این است که ما هم باید خود را با ترانه‌های جدید به روز کنیم.

 نکته‌ای را هم باید اضافه کنم؛ قبل از مصاحبه صحبتی داشتید درباره اینکه نفرین به معشوق در ترانه‌های امروز بسیار زیاد شده است. این اتفاق به این دلیل پیش آمده که جوانان توانمند این عرصه هدایت نشده‌اند.ولی من معتقدم باید فرهنگ گذشت را ترویج کرد، یعنی محبت به جای نفرین.

  • محبتی کرده‌‌اید و انتظار بی‌چون و چرای محبت داشته‌اید؟

بله، جز این نیست.ما پیامبر نیستیم؛ انسان هستیم و به هر حال نقصان‌ها و حساسیت‌هایی داریم. پس قشنگ‌ترین شکل انسانی‌اش آن است که اگر ما محبتی می‌کنیم و ناسپاسی می‌بینیم، بگوییم که خدا تو را ببخشد و به فکر تهمت‌ورزی و کینه‌ورزی نباشیم. من سعی می‌کنم به کسانی که این گونه مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند، پیشنهاد بدهم تا برای کسی که به او محبت کرده‌اند و از او ناسپاسی دیده‌اند، طلب مغفرت کنند.

  • سال‌های 76 و 77، موسیقی پاپ دوره طلایی‌ای داشت و  خیلی از خوانندگان پاپ توانستند مخاطبان بسیاری را جذب کنند اما دیگر از آن دوره طلایی خبری نیست.

در آن مقطع، همه با هم دوست بودیم و در عین حال موسیقی و کلام آن را می‌شناختیم. نوع نگرش علی معلم دامغانی و فریدون شهبازیان و برخی مسئولان دلسوز، باعث شد تا موسیقی پــاپ درخشـش خوبـی داشته باشد.  

خوانندگان آن دوره  موسیقی را خوب می‌شناختند؛‌ علیرضا عصار جزو شاگردان نخبه جواد معروفی بود. من از 12 سالگی پیانو را پیش بهرام دهقانیار، اردشیر روحانی و بعضی دیگر یاد گرفتم. اما ذره ذره جریان هجوم ماهواره و اینترنت شروع شد. آن زمان به جای اینکه پیچ ما را بلندتر کنند، پیچ ما را بستند. رسانه به روی ما بسته شد و ماهواره‌ها در خانه مردم روشن شدند.

 جریانی که بعد از ما وارد عرصه شد، وادار شد تا از آن طرف سرمشق بگیرد. جالب اینجاست که همچنان ما هستیم که از مجرای قانون برای کارهایمان استفاده می‌کنیم. از سال‌های 77-76 تا به حال، خیلی اتفاق‌ها افتاده است؛ بحث ورود ماهواره و اینترنت، نبود رسانه برای ترویج موسیقی پاپ داخلی و تغییر نسل، از جمله این اتفاق‌هاست. ما نتوانستیم نسل قبلی را به نسل امروز پیوند بزنیم.

  • البته کار خوب، راه خودش را باز می‌کند و هیچ چیز نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. مثالی می‌زنم؛ کارهای یکی از خواننده‌ها در اینترنت پخش شد و چنان محبوبیتی پیدا کرد که خیلی از طرفداران موسیقی پاپ و سنتی، جذب کارهای او شدند. او نه از ماهواره خوراکی گرفت و نه از موسیقی رایج در ایران ولی در کار خود موفق شد. آلبوم  او هم که سرانجام‌مجوز گرفت.

اصولا تبلیغات، شیوه‌ها و شگردهای مختلفی دارد. به طور مثال، یک زمانی باب شده بود که بگویند به آلبوم ما مجوز نمی‌دهند. همین کار باعث می‌شد تا به محض انتشار آلبوم همه به سمت آن بروند. این کار دوره‌اش تمام شد و عده‌ای هم از آن سود بردند. بعضی وقت‌ها دلم به حال مسئولان می‌سوزد.

 آمدند این روش تبلیغ را از بین ببرند ولی با جریان وحشتناک دیگری روبه‌رو شدند؛ خواننده‌ها به صورت غیرمجاز یک کار خود را در اینترنت هیت می‌کردند و بعد مراحل قانونی را طی می‌کردند. خیلی از خواننده‌های ما  از این راه تبلیغ کردند. در رابطه با آلبومی که شما به آن اشاره کردید هم باید بگویم که ایشان هم از همین طریق بهره برد؛ اول به صورت غیرمجاز خودش را هیت کرد و بعد مجوز کارش را گرفت.

 البته ایشان موزیسین بسیار خوبی است و آلبومش هم آلبوم خوبی است ولی اثرهای بسیار خوبی هم وجود دارد که در این جایگاه و اندازه قرار نمی‌گیرند؛ چون در این شرایط، تبلیغاتی در حاشیه آنها اتفاق نمی‌افتد. باید شگردهای تبلیغاتی سالمی مهیا کرد تا این اتفاق برای موزیسین‌ها و خواننده‌‌های ما نیفتد که از راه‌های دیگری تبلیغ کنند.

  • یک سؤال تکراری؛ صدای شما در سال‌های اول کارتان به صدای یکی از خواننده‌های پاپ ایرانی بسیار شبیه بود. وجود آهنگسازی مثل مرحوم بابک بیات که برای هر دوی شما آهنگسازی کرده، این شباهت را شدیدتر می‌کرد. نظر خودتان چیست؟

اصلا شباهت صدایم را انکار نمی‌‌کنم.

  •  عمدی در کار بوده؟

اگر بگویم نه، خیلی تکراری است. بحثی مثل تقلید را در هنر نمی‌شود رد کرد. فلسفه تقلید در همه هنرها وجود دارد و نمی‌شود آن را به کل رد کرد.  در مورد تشابه صدایی من باید بگویم که این اتفاق کاملا طبیعی است.

گاهی 2 چهره یا حتی حالت نگاه کردن 2 نفر شبیه هم است. اینجا باید نکته‌ای را بگویم؛ سبک مربوط به آهنگساز است نه خواننده. آهنگسازی 30 سال پیش برای صدای گرفته‌ای این سبک آهنگ را ساخته، 20سال بعد دوباره به خواننده‌ای با صدای گرفته برخورد می‌کند و برای او هم به همان سبک آهنگ را می‌سازد؛ پس وقتی مرحوم بابک بیات برای هردوی ما آهنگ ساخته و محتوای اشعار ما هم نزدیک به هم باشد، این تشابه به وجود می‌آید.

 چه بسا که از سال 78 و با آلبوم سوم یعنی «خاتون» که آهنگساز من عوض شد، شما با سبک دیگری روبه‌رو شدید. البته در همین آلبوم «خدا تو رو ببخشه» هم قطعه اول با قطعه ششم متفاوت است. قطعه ششم همچنان کمی نزدیک‌به آهنگ‌های اولیه من است.