نتيجهگيري شما از اين رويداد چه خواهد بود؟ آيا آن روزنامه به اطلاعاتي پنهاني از فراز و نشيبهاي بازار دست يافته يا از تحليلگراني زبده بهره ميبرد؟ در اغلب موارد پاسخ خير است. اين تنها يك تكنيك رسانهاي و تبليغاتي مبتني بر «پيشگويي صادق» است؛ يعني چيزي كه ما پيشبيني ميكنيم براي اينكه اتفاق بيفتد. وقتي ميگوييم فردا قيمت طلا و دلار افزايش مييابد خودبهخود يك تقاضاي كاذب در بازار ايجاد ميشود و طبق فرمول ساده اقتصاد، عدمتناسب تقاضا با عرضه موجود، قيمت را بالا ميبرد. به همين ترتيب وقتي مردم با شايعهاي مبني بر كمبود فلان كالا در آيندهاي نزديك روبهرو ميشوند، خودشان بازار آن كالا را جارو ميكنند تا عملا شايعه تحقق پيدا كند. اگر يك خبرنگار بعد از گزارش پايان يك تحصن، اعلام كند كه ممكن است تحصن در جاي ديگري ادامه پيدا كند، آيا تحصنكنندگان بهدليل همين جملات، آن پيشگويي را محقق نميسازند؟
بدينترتيب «پيشگويي صادق» آن نوع پيشگويي است كه به صرف گفته شدن حتما محقق خواهد شد؛ بنابراين منطق عملكردي آن وراي حقيقت و خطاست؛ چراكه معمولا به هيچ حقيقت خاصي اشاره نميكند بلكه با ايجاد اميد و علاقه نسبت به يك امر آن را بهوجود ميآورد. يكي از عرصههاي ويژه در اين تكنيك، حوزه سياست و تبليغات انتخاباتي است. وقتي يك نفر خود را از پيش، برنده انتخابات معرفي ميكند يعني ميخواهد بگويد بهتر است شما هم در راهي قدم برداريد كه اكثريت ميروند.
وقتي نتايج يك نظرسنجي مبني بر پيشگامي يك كانديداي خاص منتشر ميشود، درواقع يكي از اهداف پنهان آن اين است كه يك پيشگويي صادق را محقق سازد. مهم اين است كه مردم مجاب شوند كه اين اتفاق خواهد افتاد، آنگاه حتما خواهد افتاد. گاهي وقتها حتي براي تحقق اين پيشگوييها سرمايهگذاريهاي عجيبي ميشود؛ مثلا در سريال معروف 24ميبينيم كه يك كانديداي سياهپوست بالاخره رئيسجمهور آمريكا ميشود.
شايد در سال 2001ميلادي كه پخش اين سريال آغاز شد، كسي گمان نميكرد كه در سال 2008يك رنگينپوست رئيسجمهور آمريكا شود اما حالا به راحتي ميتوان دست پنهان سياست را براي ايجاد يك باور عمومي و تحقق يك رئيسجمهور سياهپوست در آمريكا در پشت اين سريال عظيم ديد. پيشگوييهاي ادامهدار آن سريال مبني بر رئيسجمهور شدن يك زن در آمريكا به وقوع نپيوست و دقيقا نشان داد آنها علم غيب نداشتهاند، بلكه تنها ميخواستند منويات خودشان به صرف گفته شدن، تحقق پيدا كند. جهان امروز عرصه پيشگوييهاي صادق است؛ جايي كه رسانهها به جاي انعكاس واقعيت، خودِ واقعيت را ميسازند. آنچه بهعنوان خبر يا نظر منتشر ميشود، لزوما آن چيزي نيست كه اتفاق افتاده بلكه گاهي آن چيزي است كه «برخي» ميخواهند براي «همه» اتفاق بيفتد.