تاكنون اجساد 26نفر از جانباختگان اين حادثه از معدن بيرون كشيده شده است اما همچنان سرنوشت چند معدنچي ديگر نامعلوم است و تلاشها براي يافتن آنها در جريان است. در اين شرايط قلب همه مردم ايران براي معدنچيان گرفتار شده ميتپد و چشمها به دهانه كوچك زمستان يورت دوخته شده تا خبري از آن بيرون بيايد.
وقتي از شهرستان آزادشهر، در ميان جنگلهاي انبوه 20كيلومتر به سوي شاهرود حركت كنيد در جادهاي فرعي، سمت چپ جادهاي خاكي ميبينيد كه شما را به معدن زمستان يورت ميرساند. اين روزها بيشتر از هميشه به اين معدن قديمي رفتوآمد ميشود. پليس ورودي جاده خاكي را مسدود كرده و كنار جاده اصلي پر است از خودروهايي كه پارك شده است.
خانوادهها و نزديكان معدنچياني كه در حادثه انفجار در تونل گرفتار شدهاند مجبورند خودروهايشان را كنار جاده رها كنند و با پاي پياده به سوي معدن بروند. جاده سنگلاخي است و كافي است وارد آن شويد تا گرد زغالسنگ بر سر و رويتان بنشيند. بيش از يك ساعت زمان لازم است تا با پاي پياده به نزديكي معدن برسيد. در آنجا همهمه بر پاست و زوزه هواكش بزرگي كه در دهانه تونل قرار دارد، در كوه پيچيده است.
دهها دستگاه آمبولانس هلال احمر و اورژانس آماده هستند و پليس نظم آنجا را برقرار كرده است. خانواده معدنچيان گرفتار شده اطراف دهانه معدن را گرفتهاند و بهدنبال شنيدن خبر تازهاي هستند. تا نيمه شب چهارشنبه اجساد 21نفر از قربانيان از معدن بيرون كشيده شده بود اما هنوز معلوم نبود بر سر بقيه معدنچيان چه آمده است. هر كس حرفي ميزند. يكي اميدوار است و ميگويد معدنچيان زنده هستند اما بقيه حرفهاي اميدواركنندهاي نميزنند.
- حقوقهايي كه پرداخت نميشود
رحيم، 58 ساله از معدنچيان بازنشسته است. او بعد از اين حادثه خودش را به زمستان يورت رساند تا از سرنوشت خواهرزادهاش رضا با خبر شود. او ميگويد: «پدر رضا بازنشسته همين معدن است و او هم از 6سال قبل در اينجا مشغول بهكار شد. البته هر چند وقت يكبار كارش را بهخاطر شرايط سخت رها ميكرد ولي دوباره مجبور بود بهخاطر مخارج زندگي 2فرزندش به همين كار برگردد.»
اين معدنكار بازنشسته درباره معدن زمستان يورت ميگويد: «اين معدن دولتي و از حدود 40سال قبل فعال است اما مدتي است كه به پيمانكار بخش خصوصي واگذار شده است.» آنطور كه او ميگويد اين معدن حدود 2هزار متر طول دارد: «به تونل اصلي معدن ميگويند راسته. حدود 2هزار متر طول دارد و در انتهاي آن شاخههاي مختلف ايجاد ميشود و معدنچيان گروه گروه در آنجا مشغول كار ميشوند.»
او ادامه ميدهد:« در معدنها در هر 150متر دستكم يك هواكش و راه فرار وجود دارد اما اينجا اينطور نيست و اين معدن هيچ هواكشي ندارد.» اما اين همه سختيهاي كار در معدن زمستان يورت نيست، چرا كه كارگران حقوق ناچيزي بابت كارشان دريافت ميكنند. آن هم هر چندماه يكبار:
«اينجا شيفت كاري 8ساعته است و به معدنچيان بابت كار طاقت فرسا حدود 900هزار تومان حقوق ميدهند و اگر بخواهند ميتوانند چند شيفت كار كنند. اما متأسفانه حقوقشان بموقع پرداخت نميشود و اوضاع بيمهشان هم تعريفي ندارد. مثلا خواهرزادهام در يك روز 16ساعت كار ميكرد تا درآمد بيشتري داشته باشد. اما حقوقش را بموقع نميدادند و هميشه چندماه حقوق طلب داشت. وقتي هم كه اعتراض ميكرد تهديدش ميكردند كه اخراجش ميكنند.»
- جانهايي كه فداي معدن ميشود
بيشتر معدنچيان جانباخته اهل روستاهاي نرگس چال، وطن، پارسيان، نوده و... هستند. همهشان معمولا زمين كشاورزي دارند اما با كشاورزي نميتوانند زندگيشان را اداره كنند و مجبورند در معدن با شرايطي سخت كار كنند. عباس عليخاني جواني است كه پسرخالهاش علي مسعودي و پسر عمويش جعفر عليخاني را در معدن از دست داده است.
او ميگويد: «هيچ كدام از آنهايي كه در معدن كار ميكنند از وضعيت زندگيشان راضي نيستند. سال قبل يكبار نشد كه حقوق بموقع بگيرند. .» او ميگويد: «اخيرا فهميدم كه از كارگران معدن منطقه بهعنوان كارگر ساده استفاده ميكنند تا نتوانند از مزاياي سختي كار استفاده كنند چون كارگران معدن 20ساله بازنشسته ميشوند اما اسم آنها را بهعنوان كارگر ساده به بيمه ميدهند تا 30سال كار كنند. اصلا با اين وضعيت سخت هيچكس عمرش كفاف نميدهد كه بخواهد 30سال در اين معدن كار كند.»
او ميگويد: «كار در معدن بيشتر جوانان منطقه را بيمار كرده است. افرادي كه سابقه بيشتري دارند همه ريه يا قلبشان بيمار شده و آنها را خانهنشين كرده است. يكماه قبل هم حادثهاي اتفاق افتاد كه يكي از معدنچيان جوان كه اهل نرگس چال بود جانش را از دست داد. در آن حادثه سيم بكسل يكي از واگنها كه فرسوده بود پاره شد و واگن كه بار سنگيني هم داشت در شيب زياد رها شد و با او برخورد كرد. شدت اين حادثه آنقدر زياد بود كه معدنچي جوان در دم جان باخت.حالا بعد از حادثه انفجار هم احتمالا معدن را تعطيل ميكنند و همه بيكار ميشوند و همين درآمد كمي را كه دارند از دست ميدهند.»
- وداع با پدر
از دهانه تونل معدن زمستان يورت، وقتي به دوردست نگاه كني؛ در يكي از كوههاي روبهرو، روستاي كوچكي ديده ميشود. آنجا روستاي وطن است. همانجا كه چند نفر از جوانانش را در اين حادثه از دست داده است. يكي از آنها محسن گنجي است. جواني كه از او دختري 10ساله و پسري كه تازه 4ساله شده به يادگار مانده است. حالا همه اهالي روستا در گورستان جمع شدهاند تا در غم از دست دادن محسن با خانوادهاش شريك شوند.
همه دستي به سر و روي دختر خردسال محسن ميكشند و يتيم نوازي ميكنند. او عكس پدرش را در دست گرفته و گوشهاي كز كرده است. حتي گريه هم نميكند. انگار كه هنوز از دست دادن پدرش را باور ندارد. هوا هم دلش گرفته است و گاهي ميبارد. همسر، مادر و خواهر محسن اما بيتابي ميكنند و بقيه هم با گريه آنها، گوشه چشمشان خيس ميشود.
در اين شرايط است كه جسد را از غسالخانه كوچك انتهاي گورستان بيرون ميآورند و بر او نماز ميخوانند و مراسم تدفين انجام ميشود. باد در كوهستان ميپيچد و گاهي نگاهها به روبهرو دوخته ميشود. از گورستان به سختي ميشود زمستان يورت را ديد. همانجا كه محسن و ديگر همقطارانش جانشان را از دست دادند.محمد، برادر محسن گنجي به همشهري ميگويد: «برادرم با اينكه از اوضاع كارياش ناراضي بود اما مجبور بود به كارش در معدن ادامه دهد.
او حقوق چنداني نميگرفت اما همين حقوق كم را هم گاهي با چندماه تأخير به او ميدادند. اما او چون عاشق زن و بچههايش بود سختيِ كار در معدن را به جان ميخريد تا آنها در آسايش باشند.» وي ادامه ميدهد: «برادرم با وجود كار سختش هميشه لبخند به لب داشت و مرد خوشرويي بود. او يك وانت مزدا داشت و هر وقت كسي را ميديد باري دارد و كمك ميخواهد خودش براي كمك كردن داوطلب ميشد.»
- سوسرا در سوگ
در جاده آزادشهر- شاهرود، كنار پادگان ارتش پلي روي رودخانه بسته شده كه اگر از آن عبور كنيد به روستايي به نام سوسرا ميرسيد. اهالي اين روستا در جريان انفجار در زمستان يورت، به سوگ 6نفر نشستهاند. اين را ميشود از پارچهنوشتههاي سياه كه در ورودي روستا نصب شده فهميد. گورستان، در همان ورودي روستاست. در آنجا بهتازگي 6گور كنده شده است كه در يكي از آنها حميد ميردار آرميده است؛ جوان معدنچي كه هنگام كار در معدن جانش را از دست داد.
حسن، برادر زن او بالاي مزارش نشسته و به خواهرزادههاي 6ماهه و 2سالهاش فكر ميكند از اينكه آنها در اين سن كم ديگر سايه پدر بر سرشان نيست. او ميگويد:«حميد خيلي مظلوم و زحمتكش بود. با اينكه در معدن حقوق چنداني به او داده نميشد ولي بهخاطر خانوادهاش با همه وجود كار ميكرد و به زندگياش اميدوار بود.
او ميخواست بزرگ شدن فرزندانش را ببيند و روياهاي بزرگي داشت اما افسوس كه اين حادثه او را از ما گرفت. حالا خواهرم خانهنشين و گوشهگير شده است و بايد براي بچههايش هم مادر باشد و هم پدر.» او ادامه ميدهد: «خواهرم ميگويد چند روزي بود كه سينه حميد خسخس ميكرد و علتش گازهاي داخل معدن بود.
آنطور كه ميگويند هر روز قبل از ورود كارگران به معدن با دستگاههاي مخصوصي ميزان گاز موجود در معدن اندازهگيري ميشود و اگر ميزان گاز از حد مجاز بيشتر باشد اجازه ورود كارگران به معدن داده نميشود اما آن روز دستگاه اندازهگيري گاز خراب بوده و كارگران مجبور شدند در همان شرايط مشغول بهكار شوند. حميد جانش را براي يك لقمه نان از دست داد.» وي ميگويد: «با اينكه اين معدن غيراستاندارد است اما اين اتفاق خواست خدا بود. حميد در جاي ديگري از معدن كار ميكرد اما آن روز بهطور اتفاقي در محل انفجار كار ميكرد كه اين اتفاق برايش رخ داد.»
- معدنچي فداكار
نام خانوادگي بيشتر اهالي اين روستا سوسرايي است. بيشترشان با يكديگر فاميل هستند. سرِ كوچهاي باريك بنري نصب و روي آن اين جمله نوشته شده است: «دوستان، بمانيد. من رفتم. حلالم كنيد.» عكسي كه روي اين بنر قرار دارد متعلق به مجتبي سوسرايي است كه در معدن جانش را از دست داد. برادران مجتبي جلوي در ايستادهاند و از مهمانان استقبال ميكنند. او 2دختر 6و 2ساله داشت كه در حياط خانه غرق در كودكيشان هستند و بازي ميكنند.
يكي از برادران مجتبي درباره حادثهاي كه منجر به مرگ او شد ميگويد: «برادرم در شيفت شب كار ميكرد. او ساعت 7شب سر كار ميرفت و 4صبح برميگشت. شب قبل از حادثه هم او سر كار بود و صبح به خانه برگشت و مشغول استراحت شد. حدود ساعت 11روز حادثه بود كه مجتبي با صداي زنگ تلفن از خواب بيدار شد. يكي از همكارانش بود. گفت كه در معدن انفجار بزرگي اتفاق افتاده و چند نفر از معدنچيان گرفتار شدهاند. برادرم خيلي سريع آماده شد و به معدن رفت. من هم كه نگران شده بودم پشتسرش رفتم. خيلي وحشتناك بود. گاز زيادي دهانه معدن را فرا گرفته بود. معدنچيان تلاش ميكردند آنهايي را كه گرفتار شدهاند نجات دهند.
مجتبي هم 2نفر از معدنچيان را بيرون آورده بود و ميخواست باز هم وارد آنجا شود. ميگفت ميخواهد به دوستانش كمك كند. به او گفتم صبر كند تا امكانات برسد اما او قبول نكرد و با عجله وارد تونل شد اما ديگر برنگشت تا اينكه فهميدم او دچار گازگرفتگي شده و جانش را براي نجات دوستانش از دست داده. به جز برادرم چند نفر ديگر هم براي نجات رفته بودند كه جان باختند.»
وي ادامه ميدهد: «امكانات اين معدن در حد صفر بود. حتي وقتي اين حادثه اتفاق افتاد خودم شاهد بودم كه چند نفر چند كپسول اكسيژن داخل معدن بردند اما كپسولها خالي بود. معدن هيچ وسيلهاي براي تهويه نداشت و آنهايي كه آنجا كار ميكردند با جانشان بازي ميكردند.» او ميگويد: «برادر من هم مثل بقيه معدنچيان حقوق معوقه داشت. مسئولان معدن حقوق معدنچيان را هر چندماه يكبار پرداخت ميكردند. »
- فرزندي كه پدرش را نميبيند
در يكي ديگر از كوچههاي سوسرا باز هم خانوادهاي عزادار هستند. آنجا خانه نورالله سوسرايي است. او سابقه 14سال كار در معدن را داشت و استادكار تونل بود. همه ميگويند مرد خوشاخلاق و خوشرويي بود. مرتضي، خواهرزادهاش ميگويد: «همه داييام را به خوشاخلاقي ميشناختند و نميتوانيد كسي را پيدا كنيد كه از او به نيكي ياد نكند. او به معدنچيان جوانتر كمك ميكرد و تجربههايش را در اختيار آنها ميگذاشت.»
وي ادامه ميدهد: «داييام يك دختر 13ساله و پسري 6ساله داشت كه حالا براي پدرشان بيتابي ميكنند. در اين روزها همه خانواده جمع شدهاند تا آنها بهانه پدرشان را نگيرند اما فايدهاي ندارد هيچكس نميتواند جاي خالي پدر را برايشان پر كند.» او ميگويد: «داييام براي اينكه درآمد بيشتري داشته باشد چند شيفت در معدن كار ميكرد اما حقوق چنداني به او نميدادند.
نهتنها او بلكه بيشتر معدنچيان حقوقهايشان چندماه عقب افتاده بود. آنها هميشه از اين وضعيت شكايت داشتند اما چارهاي جز ادامه كار در همان شرايط نبود.» پسر جوان درحاليكه سرش را پايين انداخته نكته ديگري درباره زندگي دايياش ميگويد: «زنداييام چهارماهه باردار است اما فرزندش هيچ وقت سايه پدرش را حس نخواهد كرد. چقدر داييام آرزو داشت كه فرزند سومش را ببيند اما افسوس كه اين حادثه اتفاق افتاد.»
بر اساس اين گزارش، حوالي ظهر چهارشنبه، زمانيكه واگن حمل زغالسنگ در انتهاي تونل خاموش شد، عدهاي از كارگران قصد داشتند با استفاده از باتري آن را روشن كنند كه ناگهان بهخاطر وجود گاز و جرقه، انفجار رخ داد و جان 26كارگر را گرفت . هنوز از سرنوشت دستكم 6نفر خبري نيست.
- معدني كه استاندارد نيست
زمان خدابخشي، يكي از كارشناسان معادن البرز مركزي است كه ساعتي بعد از اين حادثه خودش را براي نجات معدنچيان گرفتار شده به زمستان يورت رساند. او كه همراه با 4نفر ديگر كار نصب هواكش در تونل را انجام داده است ميگويد: «يكي از نخستين موارد استاندارد معادن، داشتن امكان تهويه هواست.
اين معدن هيچ تهويهاي ندارد. تهويه بايد طوري باشد كه هواي تازه وارد و هواي آلوده خارج شود اما در اينجا حتي از امكانات اوليه هم خبري نيست. اينجا حتي يك دوش ساده براي معدنچيان وجود ندارد. حتي به آنها لباس كار هم داده نشده و آنها با لباس شخصيشان كار ميكنند.» وي درباره دقايقي كه وارد معدن شد، ميگويد: «شب اول حادثه همراه چند نفر از همكارانم وارد تونل شديم. چون كپسول اكسيژن كم بود من كپسول نداشتم. داخل تونل خيلي وحشتناك بود.
حدود 1000متر داخل رفتيم اما از آنجا نميشد جلوتر رفت چون دستگاه هشدار داد كه گاز متان و منواكسيد كربن زيادي وجود دارد. حجم گاز متان 600واحد بود درحاليكه بايد حداكثر 10واحد باشد و اين شرايط كشنده است.» آنطور كه خدابخشي ميگويد هنوز در انتهاي تونل شرايط ناپايدار و خطرناكي وجود دارد: «هواكشي را كه در دهانه تونل ميبينيد تا طول هزار متري ادامه داردو انتهاي معدن هم بهطور سنتي هوايش تهويه ميشود كه اين كار منطقي نيست اما بهدليل كمبود امكانات اين كار انجام شد.»
اما سؤال مهم اين است كه عمليات نجات تا چه زماني ادامه پيدا ميكند؟ او ميگويد: «آواربرداري در انتهاي تونل بهدليل كمبود امكانات بهصورت دستي انجام ميشود. بزرگترين وسيلهاي كه داخل تونل ديدم بيل و كلنگ بود. كار كردن در اين معدن بازي مرگ و زندگي است.
- مالك معدن منفجر شده كيست؟
جعفر سرقيني، معاون امور معادن و صنايع معدني كه به دستور وزير صنعت راهي محل حادثه شده، درباره مالكيت اين معدن گفت: معدن زغالسنگ قشلاق در سال ٨٢ انتفاعي شده و تاريخ واگذاري اين معدن روي پروانه، 01/04/1384 را نشان ميدهد. سهم عمده اين معدن يعني حدود ٢٠درصد متعلق به صندوق مهر ايرانيان، حدود ١٠درصد متعلق به تكادو (شركت مجتمع صنايع و معادن احياي سپاهان) و بخشي از آن متعلق به نگين طبس است؛ اما نزديك به ٥٠درصد از سهم آن متعلق به كارمندان بازنشسته زغالسنگ و مردم عادي است.
- برقراري مستمري
عبدالرحمان تاجالديني، معاون پارلماني رئيس سازمان تأمين اجتماعي با حضور در محل حادثه معدن زمستان يورت آزادشهر گفت: مستمري خانوادههاي جانباختگان اين حادثه از امروز(شنبه) با صدور احكام برقرار ميشود.
- سفر رئيسجمهور به آزادشهر
معاون استاندار گلستان گفت: حسن روحاني، رئيسجمهور روز يكشنبه براي حضور در جمع خانوادههاي جانباختگان حادثه معدن آزادشهر و دلجويي از آنان به اين شهرستان سفر خواهد كرد.
- تكذيب عمدي بودن انفجار
استانداري گلستان در اطلاعيهاي اظهارات يك نماينده مجلس در نقل قول از استاندار مبني بر عمدي بودن انفجار معدن آزادشهر را تكذيب كرد. در اين اطلاعيه آمده است: به اظهارات غيركارشناسي نبايد توجهي كرد و مسائل فني بايد از زبان اهل فن مطرح شود. استانداري گلستان ميگويد: اكنون تمركز روي عمليات امداد و نجات است.
- بازديد وزراي كار و صنعت از محل حادثه
وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي و وزير صنعت راهي محل حادثه در آزادشهر شدند. در اين ميان وزير كار گفت: فعاليتهاي معدن زغال سنگ زمستان يورت شهرستان آزادشهر بهمدت 6ماه بهمنظور بررسي كارشناسانه علت حادثه انفجار و تجهيز و ايمنسازي آن تعطيل خواهد بود. وي ادامه داد: علاوه بر اين، 3كميته براي بررسي دلايل اين حادثه در دفتر وزير صنعت، معدن و تجارت تشكيل شده و مسائل مربوط به حقوق و مزاياي معوقه و بيمه كارگران را پيگيري و در اين زمينه تصميمگيري ميشود.
وي همچنين از تشكيل كميته نوسازي براي مرمت كارگاههاي اين معدن خبر داد و افزود: تصميمهاي اتخاذ شده در اين كميته براي ساير معادن مشابه در كشور اجرا خواهد شد. همچنين به دستور رئيس مجلس شوراي اسلامي تيمي از نمايندگان مجلس براي بررسي وضعيت حادثه معدن يورت آزادشهر به منطقه اعزام شدند.