اين جنايت به 11سال قبل برميگردد. اواسط سال85 پسر جواني نزد پليس رفت و گفت پدرش مفقود شده است. او گفت: پدرم راننده يك خودروي پيكان بود و امروز از خانه بيرون رفت اما به طرز عجيبي مفقود شده و هيچكس از او اطلاعي ندارد. هنوز معلوم نبود چه بر سر راننده پيكان آمده و تحقيقات در اينباره در مراحل مقدماتي بود كه جسد اين مرد در خياباني خلوت كشف شد. در دهان مقتول دستمالي سفيدرنگ قرار داشت و بررسيها نشان ميداد چند ضربه چاقو نيز به كمرش اصابت كرده است.
مدارك بهدست آمده نشان ميداد كه احتمالا عاملان اين جنايت با انگيزه سرقت خودرو، راننده پيكان را به قتل رساندهاند. معاينه جسد توسط متخصصان پزشكي قانوني نشان ميداد كه با وجود اصابت ضربه چاقو به كمر مقتول، او به دليل خفگي جان باخته است.
با انتقال جسد به پزشكي قانوني تحقيقات براي شناسايي عاملان اين جنايت آغاز شد و در اين ميان پسر مقتول ادعا كرد چند نفر كه با وي خصومت داشتهاند پدرش را به قتل رساندهاند. او گفت: چند نفر از قبل با من دشمني داشتند و چند مرتبه من و خانوادهام را تهديد كرده بودند و آخر هم كار خودشان را كردند و پدرم را به قتل رساندند. در اين شرايط مظنونان دستگير شدند و تحقيقات از آنان آغاز شد اما هيچ مدركي عليهشان بهدست نيامد و در اين شرايط آنها آزاد شدند.
- 2سال بعد
2سال از اين جنايت ميگذشت و هنوز معلوم نبود راننده پيكان توسط چه كساني و با چه انگيزهاي به قتل رسيده است. با اين حال همچنان اين پرونده روي ميز افسران جنايي قرار داشت تا اينكه آنها در جريان تجسسهايشان به اطلاعاتي دست يافتند كه نشان ميداد 3جوان افغان در اين جنايت دست دارند.
به اين ترتيب 2نفر از آنها به نامهاي زعيم و حكيم دستگير شدند اما نفر سوم كه سخي نام داشت، گريخته بود. در جريان بازجوييها زعيم به قتل اعتراف كرد و گفت: من در كارخانهاي واقع در منطقه اشتهارد كار ميكردم. يك روز حكيم و سخي از من دعوت كردند كه نزدشان بروم و با يكديگر شيشه مصرف كنيم. من هم قبول كردم. بعد از مصرف شيشه حكيم گفت كه صاحبكارش از او خواسته تا يك ماشين بدزدد. او گفت كه اگر من هم با او همكاري كنم به من 500هزار تومان ميدهد. من هم بهخاطر پول قبول كردم.
آن روز براي سرقت خودرو به شهريار رفتيم اما ماشين مناسبي پيدا نكرديم. اما در ادامه تصميم گرفتيم به سمت ملارد برويم. به همين دليل يك پيكان كرايه كرديم. متهم ادامه داد: حكيم كه يك دستمال دستش بود روي صندلي جلو نشست و من و سخي روي صندلي عقب. او يك تيغ موكت بري به من داده بود و در بين راه اشاره كرد تا تيغ را زير گلوي راننده بگذارم. من هم اين كار را كردم و آنها دست و پاي راننده را بستند و پيادهاش كردند.
من داخل ماشين بودم و دنبال پول ميگشتم اما حكيم كه دستمال را داخل دهان راننده كرده بود به من گفت پياده شو و چند ضربه به او بزن. من هم اين كار را كردم و در ادامه هر 3نفر فرار كرديم. در جريان بازجوييها حكيم نيز به معاونت در اين قتل اعتراف كرد و در نهايت پرونده براي تصميمگيري به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
- اعترافات تازه
صبح ديروز درحاليكه تلاشها براي دستگيري سخي به جايي نرسيده بود و حكيم نيز كه با قرار وثيقه آزاد شده در دادگاه حضور نداشت، جلسه رسيدگي به اين پرونده در شعبه دوم تشكيل شد. در اين جلسه كه به رياست قاضي محسن زاليبوئيني و با حضور دكتر ابراهيم اسلامي برگزار شد بعد از آنكه اولياي دم مقتول براي عاملان جنايت درخواست قصاص كردند زعيم در جايگاه ايستاد و به دفاع از خودش پرداخت.
او گفت: من قاتل نيستم و هرچه تا به حال گفتهام بهخاطر حرفهاي حكيم بود. او در ادامه اعترافات قبلياش را پس گرفت و گفت: آن زمان من قماربازي ميكردم و 10ميليون تومان بدهي داشتم. وقتي پليس ما را دستگير كرد، حكيم گفت: تو قتل را گردن بگير تا من آزاد شوم و از شاكي رضايت بگيرم.
او گفت كه حتي بدهي 10ميليون توماني من را هم در قمار ميدهد و من قبول كردم اما او در اين مدت هيچ كاري نكرده و حتي از 500هزار توماني كه قرار بود بابت سرقت خودرو به من بدهد فقط 150هزار تومان داده است. من بيگناهم و از قضات دادگاه ميخواهم در مجازاتم تخفيف قائل شوند.در پايان اين جلسه قضات دادگاه براي تصميمگيري وارد شور شدند.