همشهری آنلاین: حاشیه‌های مناظره‌ای، سند ۲۰۳۰ و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های دوشنبه-۱۸ اردیبهشت- جای گرفتند.

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش با تيتر«مردود شده‌ها!»نوشت:

از دو هفته گذشته و پس از اولین مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و سایر برنامه‌های صداو سیما بود که مردم بصورت جدی وارد فضای انتخاباتی شدند و به دقت نامزدها و گفته‌هایشان را مورد بررسی و بحث‌های روزانه قرار دادند. انتقاد نامزدها از وضع موجود، برنامه‌ها، وعده‌ها و شعارهای آنان، موضوع اصلی تحلیل‌هایی است که عمدتاً قرابت زیادی با واقعیت دارند. برای مردم مهم است که بدانند نامزدهای منتقد، برای رفع قصور و تقصیرهای کنونی چه برنامه‌ای دارند؟ کلی‌گویی و وعده‌های سرخرمن هم از جمله مطالبی است که چندی است مردم در شنیدن آن محتاط‌تر شده‌اند. مخصوصاً زمانی‌که برخی بعدها به راحتی آب‌خوردن آنها را تکذیب می‌کنند و نگفتم نگفتم می‌گویند.

مردم به خوبی متوجه‌اند که برخی شعارها و اداهای تاریخ گذشته، برای چیست. مثلاً آن‌کس که از روی کاغذ سناریو می‌خواند و از گازانبر و سرهنگ و خشونت و اصلاحات و ... می‌گوید و نمی‌داند که مردم می‌دانند که در تقسیم کار صورت گرفته، ضربه‌گیر و مأمور بازار گرمی کیست. و چه کسی باید برای رونق لُنگ گلریزانی که پهن کرده‌اند مرحومی را نبش قبر و یا مطرودی را بنفش کند تا شاید دخل پرکنند و راه نجاتی یابند. هرچند که این نکته نیز محتمل است که سکنجبین صفرا فزاید و حاشیه جای متن را بگیرد. توهین‌های پی‌در‌پی و شلوغ کاری‌های هدفمند هم از خلقیاتی است که مردم در این چهارسال دولت عصبی بارها دیده‌اند که هروقت در بن‌بست می‌افتد، به قبلی‌ها چنگ می‌کشد و توهین و تحقیر و تمسخر می‌کند و ابایی ندارد برای برون رفت، دوقطبی مذهبی هم به راه بیندازد. از لبو فروش و راننده تاکسی و فرماندار و ... تا نظامیان غیوری که اگر نبودند تاکنون دولتِ تدبیر، تجهیزات نظامی را نیز به اسم اوراقی به کدخدا می‌بخشید همه از بداخلاقی دولت لطمه خورده‌اند.

حس گرفتن مردم برای شرکت در تعیین سرنوشتشان تا آن اندازه مهم است که می‌توان یکی از نشانه‌های بلوغ اجتماعی را نحوه ورود مردم به مقوله انتخابات دانست. یکی از تجربیات گران و ارزشمندی که مردم ایران از ابتدای انقلاب اسلامی‌شان تاکنون اندوخته‌اند و در جهان و تاریخ منحصر به فرد است این است که در این مدت تمام جریانات فکری مطرح و مدعی جامعه، این فرصت را داشته‌اند که دوره‌ای سکان دولت و مسئولیت‌های سنگین را به عهده گیرند و برنامه‌های خود را اجرایی نمایند. این تنوع بی‌نظیر اگرچه پرهزینه بوده است ولی چون مردم را آبدیده و آزموده نموده بسیار گرانبهاست. به لطف این تجربه است که می‌توان خادم را از خائن و خائف و بهانه‌گیر تمیز داد. این امتحان و قانونی است برای مدعیان ایمان، که گمان نبرند وقتی که گفتند ایمان آورده‌ایم، خدا آنها را رها می‌کند و ایمانشان را نمی‌آزماید. و در پیشگاه خدا باید دروغگو از صداقت‌پیشه مشخص گردد.۱ 

یکی از این تجربه‌های ارزشمند که چون روز روشن است اینست که از دولت بازرگان که می‌خواست هواپیماهایF14   ارتش را به کشورهای غربی برگرداند و با اقدامات سطحی، در حال نابودی ارتش بود گرفته تا دولت بنی‌صدر لیبرال، که چشم امیدش به غرب بود و تا سازندگی و اصلاحات و تا امروز که دولت تدبیر، برای خوش‌آمد کدخدا، قلب علم را بتن کرد و در ازای «تقریباً هیچ»، نتیجه مجاهدت‌های دانشمندان جوان را به باد داد و هنوز به تن بی‌جان برجام نفس می‌رساند و ...، هرگاه تفکر لیبرالی و وادادگی بر دولتمردان ایران سایه افکند، یا ایران به جدایی‌طلبان و ترور و گروه‌های تروریستی مبتلا شد و یا سگ هاری چون صدام به ایران حمله کرد. درس بزرگی که رئیس کنونی دولت آن را وارونه می‌نماید این است که سایه جنگ تنها با حضور لیبرال‌ها و خوش‌آمدگوهای آمریکا بر سر ایران می‌افتد و هرگاه مسئولان با اقتدار در مقابل قلدرها ایستادند، دشمن هم مثل آدم سرجایش نشست.

این واقعیتی است که در همین چند روز گذشته، رهبر جوان کره‌شمالی در مقابل آمریکا آن را امتحان نمود و نتیجه گرفت درحالی که برخی از ژنرالهای پیر و حقوقدانان مدعی و فرنگ‌رفتگان وا داده، از فهمیدن آن ناتوانند. تز رها کردن مقاومت به خیال خام مراوده و گفت‌وگو با دشمن و با شعار توخالی تنش‌زدایی، خطی است که از ابتدای انقلاب و از جانب لیبرالها و خوش خیالانِ کم آورده، پیموده شده است و الگوی مغلوط آن ژاپن و آلمان معرفی شده که هیچ سنخیتی با مردم با کرامت ایران ندارند. مردم از لیبرال اندیشان توضیح می‌خواهند که چرا تمام مشکلات ناشی از کار نابلدی و تنبلی خود را به‌خاطر قطع رابطه آمریکا با ایران می‌دانند؟ چرا باید عمر یک دولت تنها صرف تعهدی کاغذی با دشمن شود که دائماً تنتان را با تهدید پاره کردنش بلرزانند و در قبال آن قباله عزت و اقتدار به دشمن سپرده شود؟

سایه جنگ وقتی بر کشوری عارض می‌شود که دولتش به خاطر ضعف نفسی که در خود می‌بیند، دائماً در برابر گستاخی‌ها باج بدهد بازگردان عزت به پاسپورت پیشکش. سکوت در فاجعه منا، در دزدی آمریکا از دارایی ایران، کتک زدن ایرانیان در ترکیه و جدیداً بازدید بدنی بانوان در برخی کشورها، زانو زدن در مقابل رئیس کشوری که به اندازه یکی از بیابانهای لم یزرع ایران است و... و برای همه اینها بسنده کردن به فیگورهای دیپلماتیک در برابر عربده‌های مستانه آمریکا در عهد‌شکنی و تجدید و تشدید تحریم‌ها و ... تنها کارنامه دولت یازدهم را تباه نکرد بلکه اگر تدابیر حکیمانه رهبر فرزانه و قدرت دشمن کورکن سپاه و ارتش و بسیج و حضور همیشگی مردم نبود، سایه جنگ اول بار مرعوبین را به فنا می‌داد. گروهی که امنیت ملی را در مقابله با هجوم مغول و اسکندر نمی‌داند بلکه به بعد از اشغال می‌نگرد. ممکن است ساده لوحی، دوقطبی جنگ و صلح را پیش بکشد ولی در اصل، این دوقطبی کلاهبرداری بزرگی است که بی بی سی و صدای آمریکا مروج آن است. ترس منجر به اطاعت از دشمنان کجا و خرد و اعتدال کجا؟

واقعیت این است که دوگانه جنگ و صلح، دروغ بزرگ «گوبلزی» است ولی دوگانه راست و دروغ، درست است. دروغ آن است که ادعا می‌کنند و راست آن است که دیده می‌شود. گفته شد خزانه خالی است و فیش‌های نجومی دولتی‌ها بیرون آمد. حمله به سفارت عربستان را دلیل نیامدن چند هزار زائر به ایران می‌دانند و با چماقش تسویه حساب می‌کنند ولی در ستاد انتخاباتیشان در ایلام، با ادبیاتی کودکانه و احمقانه، به مقام شامخ امام رضا و ولی‌نعمت صدها میلیون شیعه جسارت می‌شود و در جای دیگری به مدافعان غیور حرم. انتقاد از خودشان را یکطرفه و غیر اخلاقی می‌دانند ولی به راحتی در موضوعات بی ربط به هرکه می‌خواهند، یکطرفه می‌بندند. از دولتهای قبل تا توانستند بد گفتند ولی پروژه‌های آنها را بعضاً چندین بار و علی برکهًْ الله افتتاح می‌کنند. از چارچوب اخلاق می‌گویند ولی مردم بدترین حرفها را در زمان اینان می‌شنوند و اخیراً مشاور نامؤدبشان در تبیین چگونگی مناظرات، گوی سبقت را از بی ادبان ربود. از رانت و اختلاس می‌گویند ولی برادرهایشان هنوز متهمند.

فیلم فرهادی را هنر می‌دانند و نمی‌دانند که انتقاداتشان از فیلم تبریزی هنوز در آرشیوها هست. از آزادی بیان می‌گویند ولی محرمانه‌ترین دولت و امنیتی‌ترین فضا را فراهم کرده‌اند. کابینه را چون کانون بازنشستگان کرده‌اند و از جوانان سخن می‌گویند. آن تحریم‌های اروپا و آمریکا که گفتند بالمره برداشته شد دروغ بود و جیبوتی و لوکزامبورگ هم ما را تحریم کردند. هرچند وقت یک بار گفته می‌شد از رکود خارج شدیم و چهار وزیرشان نوشتند که اگر اقدامی نشود رکود به بحران می‌رسد و اکنون می‌گویند در مسکن رکود داریم. از حقوق شهروندی می‌گویند و خود، حقوق نجومی می‌گیرند. می‌گویند مردم ولی نعمت مایند ولی به نجومی بگیران زالوصفت ذخیره انقلاب می‌گویند و دختر وارداتچی وزیر را مظلوم! خطاب می‌کنند. از آزادی مطبوعات و تلگرام و اینترنت می‌گویند ولی میکروفون می‌کشند و برای سؤال مجازات می‌گذارند. دغدغه دولت معتدل به جای متهم کرسنت و فسادهای پی درپی و هزاران میلیاردی، لغو یک کنسرت و یک سخنرانی است.

  • وزير منفصل و سند 2030

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

اصل يكصد و چهل و يكم قانون اساسي مي گويد: «رئيس جمهور، معاونان رئيس جمهور، وزيران و كارمندان دولت نمي توانند بيش از يك شغل دولتي داشته باشند و داشتن هر نوع شغل ديگر در موسساتي كه تمام يا قسمتي از سرمايه آن متعلق به دولت يا موسسات عمومي است و نمايندگي مجلس شوراي اسلامي و وكالت دادگستري و مشاوره حقوقي و نيز رياست و مديريت عامل ياعضويت در هيئت مديره انواع مختلف شركت هاي خصوصي، جز شركت هاي تعاوني ادارات و موسسات براي آنان ممنوع است. سمت هاي آموزشي در دانشگاه ها و موسسات تحقيقاتي از اين حكم مستثناست.» همچنين تبصره 5 ماده واحده قانون ممنوعيت تصدي بيش از يک شغل مي گويد: متخلف از اين قانون به انفصال خدمت موقت از 6 ماه تا يکسال محکوم مي‌گردد و وجوه دريافتي از مشاغلي که زماني تصدي آن‌را داشته است به جز حقوق و مزاياي شغل اصلي وي مسترد مي‌گردد. در صورت تکرار در مرتبه دوم، علاوه بر استرداد وجوه موضوع اين تبصره به‌انفصال دائم از مشاغل محکوم مي‌گردد.

‌تبصره 6 همين قانون مي گويد: آمر و صادرکننده احکام در صورت اطلاع به نصف مجازات مذکور در صدر تبصره محکوم مي‌گردند.

آقاي قاليباف در مناظره روز جمعه از دوشغله بودن وزير آموزش و پرورش پرده برداري کرد. پيش از اين سخنگوي قوه قضائيه در نشست خبري، از کشف پوشاک قاچاق در ويلاي لواسان خبر دادند. منابع مستقل خبري اعلام کردند پوشاک قاچاق متعلق به دختر وزير آموزش و پرورش بوده است؟! اين منابع اعلام کردند فخرالدين احمدي دانش آشتياني و خانواده‌اش در حوزه‌هاي مختلف از جمله واردات پوشاک و ... فعاليت دارند. يکي از شرکت‌هاي خانوادگي ايشان «آميتيس طراوت کودکي» به شماره ثبت 458889 است که در امر واردات پوشاک فعاليت مي‌کند. مراجعه به سايت اينترنتي فروشگاه اين شرکت (prenatal.ir) نشان مي‌دهد که شرکت مذکور، نمايندگي انحصاري واردات پوشاک ايتاليايي با برند «پريناتال ميلان» را در اختيار دارد. اعضاي هيئت‌مديره اين شرکت خانوادگي، آقاي وزير به همراه دختر و همسرش هستند که آقاي دانش آشتياني بعد از تصدي وزارت آموزش‌ و پرورش، همچنان در ترکيب هيئت‌ مديره اين شرکت باقي‌مانده است و در آخرين تغييرات اين شرکت به تاريخ 95/12/10 همچنان عضو هيئت ‌مديره اين شرکت است.

وزير محترم کنوني آموزش و پرورش پيش از اين معاون طرح و توسعه وزارت علوم، تحقيقات و فناوري بوده است. اين در حالي است که آن موقع هم دوشغله بوده است.

سخن بر سر اين نيست که کالاي کشف شده، قاچاق بوده يا نبوده است. اثبات اين اتهام بايد فرايند قانوني خود را طي کند. سخن بر سر اين است که اصل 141 قانون اساسي و قانون ممنوعيت تصدي بيش از يک شغل توسط وزرا و کارمندان دولت چه مي شود؟ چرا قانون اساسي و عادي در اين مورد توسط يک وزير، آن هم در نظام مقدس جمهوري اسلامي ناديده گرفته مي شود؟ چه کسي مسئول خاک خوردن قوانين و زير پا گذاشتن آن است؟ مجلس چرا در اين باره ساکت است؟ ديوان محاسبات به عنوان مرجع مسئول چرا در اين باره حرفي نمي زند؟ دستگاه قضائي چرا در اين مورد، منفعل است؟ دادستان به عنوان مدعي العموم چه وظيفه اي در اين خصوص بر عهده دارد؟

اگر اطلاعات فاش شده توسط منابع خبري مستقل، صحيح است، چرا وزير آموزش و پرورش، منفصل از خدمت اعلام نمي شود؟ او همزمان، هم وزير است و هم مدير عامل، يا عضو هيئت مديره يک شرکت خصوصي است. قانون در اين باره هيچ ابهامي ندارد. اگر اطلاعات فاش شده، دروغ است، چرا از او اعاده حيثيت نمي شود؟

اظهارات آقاي جهانگيري در مناظره، در پاسخ به آقاي قاليباف، مشکل وزير آموزش و پرورش را حل نکرد. او پذيرفت که دختر وزير در امر واردات پوشاک دست دارد و ارزش محموله اي که قاچاق تلقي شده بيش از 200 ميليون تومان است.

رئيس اتحاديه توليد کنندگان پوشاک مي گويد: «واردات پوشاک خارجي 385 هزار نفر را بيکار کرده است.» چرا وزير محترم در سال «اقتصاد مقاومتي؛ توليد و اشتغال» در امر واردات پوشاک مشارکت مي کند و سهمي در خانه نشين کردن صدها هزار نفر از کارگران در صنعت پوشاک را به عهده مي گيرد؟

ديروز مقام معظم رهبري در ديدار معلمان از يك خبط عظيم در دولت يازدهم پرده‌برداري كردند و آن پذيرش سند 2030 يونسكو بود!

نظام براي تحول در نظام آموزشي يك سند مهم و راهبردي دارد و آن سند «تحول بنيادين نظام ‌آموزش و پرورش» است . اين سند را دولت كنار گذاشته‌ و يك سند به اصطلاح جهاني را كه نوعي كاپيتولاسيون فرهنگي و آموزشي است دارد در آموزش و پرورش پياده مي كند. پذيرش داوطلبانه اين سند هم از شگفتي هاي كاركردهاي غلط در دولت يازدهم است . اين سند بدون اينكه فرآيند قانوني را طي كند در دستور كار دولت در آموزش و پرورش قرار گرفته است و دارد اجرا مي شود.

استاد رحيم پورازغدي در برنامه‌هاي روشنگرانه خود درباره اين سندمي گويد؛

- سند 2030 نوعي تطبيق آموزه‌هاي ليبرالي با مسائل آموزشي و فرهنگي و اجتماعي است.

- اين سند يك نگاه ليبرال و نئوليبرال به حقوق كودك ، آموزش و پرورش، زن و خانواده است.

- اين سند مي گويد ؛ هر نوع تربيت ديني الهي خلاف حقوق بشر است.

- اين سند حق همجنس‌بازي را جزء اصول حقوق بشر مي داند.

- طبق سند 2030 در مدارس ما همجنس‌بازان مي‌توانند كلاس آموزشي داشته باشند.

اصل 77 قانون اساسي مي گويد ؛

«عهدنامه‌ها ، مقاوله‌نامه‌ها، قراردادها و موافقت‌نامه‌هاي بين‌المللي بايد به تصويب مجلس شوراي اسلامي برسد.»

اما دولت با دور زدن مجلس سند 2030 را به عنوان يك عهدنامه و قرارداد بين‌المللي اجرا مي كند و مجلس متاسفانه در اين باره ساكت است. سند 2030 فرمول سكولاريزه كردن آموزش و پرورش كشور است. چگونه است دولت جمهوري اسلامي برخلاف قانون اساسي تن به اجراي چنين سند خلاف شرع و قانون اساسي داده است.لت روشن است. وزير از خدمت به نظام به دلايل پيش گفته منفصل است. او دقت كافي براي رسيدگي به وظايف ذاتي خود ندارد. دو شغله بودن يا سه‌شغله بودن آن هم در سمت بسيار مهمي چون وزارت آموزش و پرورش غفلت‌هايي پديد مي‌آود كه خسارات سنگيني در پي دارد.

اصل 141 قانون اساسي و قانون ممنوعيت تصدي بيش از يك شغل بر اساس يك حكمت تدوين شده است.

اگر درك درستي از اين حكمت نداشته باشيم به بيراهه مي‌رويم.

  • محاكمه نظام به بهانه مناظره

روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

با نزدیکتر شدن زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری برحجم تبلیغات نامزدها و هواداران آنان مرتباً افزوده می‌شود. نقش رسانه‌ها به ویژه صدا و سیما در این زمینه چشمگیرتر است، اما آنچه بیشتر اهمیت دارد این است که در برخی موارد، تبلیغات نامزدها به ویژه آنجا که جنبه تهاجمی و تخریب دیگران را به خود می‌گیرد، نه تنها لزوماً به نفع مهاجمین و تخریب‌گران تمام نمی‌شود، بلکه نتایج معکوسی به بار می‌آورد که دقیقاً «ضد تبلیغ» است و «نقض غرض».
در موضع‌گیری برخی نامزدها شاهد بی‌تابی و تلاش آنها برای تخریب طرف مقابل با هدف جمع آوری رای به هر قیمت ممکن و حتی به قیمت تخریب نظام هستیم که حتی از تریبون سیمای جمهوری اسلامی هم سوءاستفاده می‌کنند. این دسته از نامزدهای ریاست جمهوری از مرزهای مجاز و معیارهای مطلوب نقد مخاطب و کنکاش در مواضع و کارنامه دیگران پا را فراتر گذاشته و عملاً متعرض اصل نظام شده‌اند.


برای مثال، فردی که مدعی است در قامت رئیس‌جمهور آینده ظاهر شده و جامعه را به اکثریت و اقلیت خیالی تقسیم می‌کند و می‌گوید عموم مردم به حاشیه رانده شده‌اند و سهم و نقشی در کشور ندارند و فقط معدودی افراد با در اختیار گرفتن تمامی امکانات و فرصت‌ها، عرصه را بر دیگران تنگ کرده‌اند، قطعاً نمی‌تواند مدعی باشد که دولت فعلی ظرف مدت سه سال و نیم توانسته این چنین فضائی را ایجاد کند و اگر مدعی هم باشد، ادعای قابل پذیرشی محسوب نمی‌شود. صرف طرح این موضوع بدین معنی است که گویا در نظام جمهوری اسلامی به عنوان محصول تلاش تمامی قوا، وضعیت شبیه وال استریت آمریکاست که اکثریت قریب به اتفاق فقیر و درصد ناچیزی برخوردار هستند. آیا این، تلاشی ولو غیرعامدانه برای مخدوش جلوه دادن چهره و کارنامه نظام نیست؟ این قبیل بی‌انصافی‌های بی‌حد و مرز قطعاً به قیمت ایجاد ابهام و تردید نسبت به کارآئی نظام و به زیر سوال بردن اصل انقلاب تمام خواهد شد و زمینه‌های دلسردی و نومیدی آحاد ملت را ایجاد می‌کند و قطعاً منطقی نیست. به راستی آیا بعداً فرصتی برای جبران و ترمیم و مهار آثار و تبعات بدفرجام این سیاه نمائی‌ها خواهیم داشت؟ آیا چند صباحی قدرت را در اختیار داشتن به این همه بداخلاقی و بی‌انصافی می‌ارزد؟ آیا این افراد فکر نمی‌کنند که اگر به قدرت برسند روزی کنار خواهند رفت و برای یک دستمال نباید قیصریه‌ای را به آتش کشید؟


طبعاً امروز، روز عروسی و شادمانی دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام است که نامزدهای ریاست جمهوری، اینگونه با صراحت و قاطعیت، همه چیز حتی کارنامه انقلاب و نظام را به زیر سوال می‌برند و حرف دل دشمنان و عناصر زخم خورده از انقلاب را در قلمرو اثبات ادعای ناکارآمدی نظام، تکرار می‌کنند که وهن نظام است.


جای تعجب است که سرمایه اصلی برخی نامزدها، فقط تهاجم به رقیب است. منهای این حربه در کارزار تبلیغات انتخاباتی، آنها فاقد برنامه و حرف تازه‌ای برای گفتن هستند و به طرز حیرت انگیزی به سیاه نمائی و تلاش برای کشاندن افکار عمومی به بیراهه و مسائل انحرافی متوسل شده‌اند.


این بسیار شرم آور است که تبلیغات بر روی «فساد در نظام جمهوری اسلامی» به فصل مشترک تبلیغات و حملات نامزدهای انتخاباتی تبدیل شده و آنها با هدف تخریب رقیب و به موضع انفعالی کشاندن وی، چهره مخدوش و غیرقابل دفاعی از نظام را به تصویر می‌کشند که گویا در همه جا، فساد و غارت بیت المال، حرف اول را می‌زند و عمومیت دارد!
اگر دشمنان نظام و انقلاب افراد قدرشناسی باشند، باید مجسمه این جماعت را از طلا بگیرند و این خوش خدمتی‌های ناشیانه به بیگانه را بی‌پاسخ نگذارند، اگرچه امروز هم از آن استقبال می‌کنند. چون تا همین جا هم در هر فرصتی از عملکرد و رفتار کسانی ستایش می‌کنند که انحرافی بودن آنها مورد اجماع است.


متاسفانه در این دوره از انتخابات و حتی در مناظره تلویزیونی بعضی از نامزدهای ریاست جمهوری تلاش می‌کنند با کشاندن افکار عمومی به بیراهه و توسل به عوام فریبی و طرح مسائل انحرافی، بر بی‌برنامگی خود سرپوش بگذارند و جامعه را دو قطبی و ملتهب سازند.


با نگاهی به رسانه‌های بیگانه و مروری بر تحلیل معاندین، بهتر می‌توان دریافت که این جماعت در فضاسازی علیه نظام، دشمنان انقلاب را هم خوشحال و از تلاش و برنامه ریزی برای ضربه زدن به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بی‌نیاز می‌سازند. متاسفانه آنچه در مناظره تلویزیونی از بعضی نامزدها مشاهده شد، محاکمه نظام جمهوری اسلامی بود. این افراد اگر قدری انصاف داشتند به گوشه‌هائی از آن همه خدمت که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به کشور و ملت ایران کرده نیز اشاره می‌کردند. اکنون بسیاری از جوانان که اوضاع قبل از انقلاب را درک نکرده‌اند و با فراز و نشیب‌های دهه‌های اول بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی آشنائی ندارند و از دستاوردهای فراوان این نظام مطلع نیستند با دیدن مناظره‌های تلویزیونی نامزدها حتی برای حضور در پای صندوق‌های رای نیز دچار تردید شده‌اند. این، درست برخلاف رسالتی است که نامزدهای ریاست جمهوری برعهده دارند. آنها باید کاری کنند و بگونه‌ای سخن بگویند که مردم برای حضور در انتخابات تشویق شوند و از این طریق، هم رئیس جمهوری که انتخاب می‌شود را تقویت کنند و هم عظمت پشتوانه مردمی نظام را به رخ دشمنان بکشند. آیا حضرات در مناظره سوم برای جبران خطای گذشته خود اقدام خواهند کرد؟