در عرصه بازيگري در سينماي ايران، بسياري از بازيگران ديروز كه بهعنوان سوپراستار شناخته ميشدند، امروز ديگر از رونق افتادهاند و دليلش اين است كه بازيگر بايد با حضور در يك فيلم سينمايي و حتي مجموعه تلويزيوني دانش خود را افزايش دهد و اين امر براي ديگر رشتههاي سينمايي هم صدق ميكند.
اما امروز وقتي به بهانه حضور يك بازيگر به تماشاي فيلم ميرويم، ميبينيم بازي او اعتبار گذشته را ندارد. هماكنون شكلي تازه از بازي در سينماي ايران اتفاق افتاده و نوع بازيگري كلاسيك دستخوش تحول شده است. به همين دليل برخي بازيگران از اين فرم عقب مانده و منفعل هستند. البته در اين ميان بازيگراني در سينماي ايران ظهور كردهاند كه يك سر و گردن بالاتر از ستارههاي ديروز قرار ميگيرند.
بازيگران سينما كمتر از اندازه مورد نياز به دانش بازيگري خود در اين سالها افزودهاند. نكته قابل تامل برخي فيلمهايي كه هر سال توليد ميشوند، حضور بازيگران سرشناس است. اين در حالي است كه حضور و بازي آنها نهتنها به جذب تماشاگر كمك نميكند بلكه باعث ميشود فروش فيلم پايين بيايد. گويي بازيگران قديمي ديگر تلاشي براي بازي خوب ندارند و اين امر براي بازيگران خطر عاديشدن را در پي دارد.
تماشاگر سينماي ايران در حال بهروزشدن است و اين براي بازيگر مهم است كه جايگاه خود را در مقابل انتظارها حفظ كند. در اين ميان، يكسري در فيلمهاي تجاري بازي ميكنند كه اسم آنها هنرپيشه است و متأسفانه هماكنون 90درصد بازيگران ما هنرپيشه شدهاند. بازيگري امري متعالي است و چهرههايي چون خسرو شكيبايي، مهدي فتحي و... توانستند با بازيهاي متفاوت فيلمها را ماندگار كنند اما امروز در سينماي ايران تعداد بازيگران انديشمند كم شده است.
در طول سال نزديك به 90فيلم توليد و حدود 60تا 70فيلم اكران ميشود اما از اين تعداد تنها نزديك به 10فيلم فروش خوب در گيشه دارند. اين يعني فيلمها علاوه بر كارگرداني و فيلمنامهنويسي، نياز به انرژي تازه بهويژه در ميان بازيگران دارند. نسلها تغيير كردهاند و بايد با برنامهريزي كاري كرد كه بازيگران جديد وارد سينما شوند.
- نويسنده و منتقد