روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش با تيتر« مباني التقاطي واصلاحات معکوس»، نوشت:
درحالي که سندتحول آموزش وپرورش در سال هاي اخيردر حدمصاحبه و وعده مديران عالي اين وزارت متوقف ماند و به بهانه تمهيد مقدمات وتهيه نظامنامه دفع الوقت شد، سند موسوم به 2030ابلاغ شده از سازمان يونسکو بدون معطلي وبه فوريت مسير تصويب واجراء رابدون اعتنا به اصول 77و125و153 قانون اساسي و بدون هماهنگي با مجلس شوراي اسلامي وشوراي عالي انقلاب فرهنگي طي کرد!تازمينه نفوذ فرهنگي غرب درنظام تعليم وتربيت کشور توسط عوامل ذيربط! بيش از گذشته هموار شود!
نه تنها مديران عالي وزارت آموزش وپرورش (که انتظار مي رود از قدرت فهم و بصيرت بالاتري برخوردار باشند)، دانش آموزان هم
مي توانند تشخيص دهند(1) درجنگ نرم با هدف تاثيرگذاري برساحت فکري ودستگاه محاسباتي بخش هايي ازمردم وبه منظور جهت دهي رفتار آنان ،مي توان سرابي را چشم انداز، وگرگي را ميش توصيف کرد وملتي را از تقابل ورويارويي بادشمن، به تدريج به همراهي و دوستي و گشودن دژ هاومرزهاي جغرافيايي ،فرهنگي واجتماعي و حتي امنيتي ترغيب کرد همان گونه که امروز در عربستان سعودي و اردن و بعضي ديگر از کشورهاي منطقه اتفاق افتاده است.
بر اساس راهبردهاي جنگ نرم، براي سلطه ابرقدرت ها برمنابع وسرنوشت بعضي ازملت ها،ديگر نيازي به لشکر کشي وهزينه هاي انساني ومادي وتسليحاتي و رسيدن به بدنامي بين ملت ها نيست، با کار رسانه اي وفرهنگي پيوسته واستخدام برخي از نويسندگان وهنرمندان وصاحبان قدرت و... توليد پيام درجهت تغيير نگرش آنهانسبت به دوست ودشمن، به تدريج به جاي ستيز با دشمن براي او آغوش نيز باز خواهند کرد! براي تسهيل سلطه فرهنگي و مديريت وراهبري افکار عمومي، ونهادينه کردن آن بايد بتوان درساختار آموزشي وفرهنگي کشورهاي هدف نفوذ کرد و با محمل هاي قابل قبولي مثل خيرخواهي، توسعه، جهاني شدن، مبارزه با بي سوادي تحصيل براي همه وتعابيري دلنشين ازاين قبيل... اعلام کرد که دستاورد مشورت جهاني(اراده ومصالح قدرت هاي سلطه جو) منشوري است که براي چشم انداز سال 2030تنظيم وبه امضاء رؤساي کشورها رسيده است و لذا همه کشورهايي که مي خواهند عضو جامعه جهاني باقي بمانند وازحمايت هاي بين المللي و...برخوردار باشند بايد روي اين ريل حرکت کنند (و مباني واصول و روش هاي خود را کنار بگذارند) واز تکروي بپرهيزند! شبيه ادبياتي که استعمارگران بزرگ درقرن گذشته براي فريب ملت ها به کار مي گرفتند که با محمل عمران وآبادي وساخت مدرسه وجاده ودرمانگاه وکمک به بهداشت وکاهش مرگ ومير واردکشورهاي برخوردار ازثروت هاي خدادادي مي شدند و بعد ازورود واستحکام نفوذ و سلطه برحکومت هاي محلي به غارت منابع آنها مي پرداختند ودهان معترضان را بازندان و گلوله مي بستند. و به همين دليل اشغالگري وغارت «استعمار» توصيف شد!
اکنون که ملت ها تاحدودي بيدار وهشيار شده اند براي پيشگيري از هرگونه حساسيت وواکنش آنها نسبت به نفوذ نمادين وآشکار بهتراست غرب درنقش يک خيّر دلسوز، مشکلات داخلي خودرا فعلا کنار گذاشته و بدون هيچ چشمداشت باهدف کمک به فرهنگ وتمدن ملت ها و باانگيزه خدمت! وشدت محبت به آنان! ومقداري هم اجر وثواب معنوي!!، باسال ها مطالعه و تحقيق و برنامه ريزي مبادرت به تنظيم سند چشم انداز آموزشي نمايد تا ازطريق ريل گذاري فرهنگي آموزشي وتعريف بايدها ونبايدها، حتي دربرنامه ريزي درسي آموزش وپرورش(2) وآموزش عالي، قدرت نرم خودرا نه تنها به ملت ها تحميل، که به دست عوامل نفوذي يا بازي خوردگان ابله وساده لوح، نهادينه وماندگار نمايد .
وبهتر اين است که به صورت خزنده و بي سر وصدا با پوشش سازمان يونسکو وتحت عنوان همکاري هاي بين المللي صورت پذيرد تا مقاومتي هم اتفاق نيفتد!.ومتاسفانه چنين سندي بدون رعايت مجاري قانوني اين گونه تامرحله اعمال راهبردهاي بيگانگان درنظام آموزشي کشور پيشروي مي کند!.
درجمهوري اسلامي که تنگه اُحُد فرهنگي آن به شوراي عالي انقلاب فرهنگي سپرده شده است خواب آلودگي بهجايي مي رسد که ناگزير مقام معظم رهبري اعلام خطر کرده و خطاب به مسئولان عالي وزارت آموزش وپرورش وشوراي ياد شده هشدار مي دهند:
به چه مناسبت يک مجموعه بهاصطلاح بينالمللياي -که قطعاً تحت نفوذ قدرتهاي بزرگ دنياست- اين حق را داشته باشد که براي کشورهاي مختلف، براي ملّتهاي گوناگون، با تمدّنهاي مختلف، با سوابق تاريخي و فرهنگي گوناگون، تکليف معيّن کند که شما بايد اينجوري عمل کنيد؟ اصل کار، غلط است... ما سندهاي بالادستي داريم، ما ميدانيم بايد در زمينههاي آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگي چهکار کنيم؛ احتياج به اين سند وجود ندارد. اينکه ما برويم سند را امضا کنيم و بعد هم بياييم شروع کنيم بيسروصدا اجرائي کردن، نخير، اين اصلاً مطلقاً مجاز نيست.... . اينجا جمهوري اسلامي است؛ اينجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اينجا جايي نيست که سبک زندگي معيوبِ ويرانگرِ فاسدِ غربي بتواند در اينجا اينجور اِعمال نفوذ کند. البتّه متأسّفانه اِعمال نفوذ دارند ميکنند و از طُرق مختلف وارد ميشوند امّا [اينکه] اينجور بهطور رسمي سند به ما بدهند که «تا پانزده سال ديگر بايد شما اينجوري بکنيد، اينجوري بکنيد»، ما هم بگوييم بله، معني ندارد اين کار.(3).
البته اين هشدار مبناي قرآني نيز دارد چرا که درصدر اسلام نيز يهود ونصاري وعوامل نفوذي آنان دست ازتلاش براي رخنه وشبهه افکني وجدل درجهت تحريف فرهنگ اسلامي وإلقاء افکار انحرافي خود برنمي داشتندودرصدد ترويج سبک زندگي خود بين مسلمانان وتضعيف هويت اسلامي آنان بودند!ودراين زمينه به جدل نيز مي پرداختند!(4)
اگرمروري برتذکرات سالهاي گذشته مقام معظم رهبري درحوزه تعليم وتربيت داشته باشيم شاهد تاکيدمجدد ومکرر همان سياستهاي اجرايي ابلاغ شده سال92به وزارت آموزش وپرورش خواهيم بود واين تکرار وتاکيد گواه تداوم برخي غفلتها وتغافلها است.اماچون درآن سوي ماجرا باورقلبي نسبت به مباني اسلامي وسياستهاي ابلاغي مبتني برآن وجود ندارد .....آن چه البته به جايي نرسد فرياد است!.
بعضي ها معتقدند چون مسئولان عالي آموزش وپرورش بعضاسرگرم توزيع منابع صندوق ذخيره فرهنگيان وبانک سرمايه و وام سانتافه واخيرا تجارت لباس هستند اهتمام جدي نسبت به سند تحول بنيادين مصوب شورايعالي انقلاب فرهنگي و اجرايي کردن آن ندارند اما برخي ديگر بهدليل مشاهده اهتمام جدي همين مسئولان براي اجرايي شدن سند نفوذ فرهنگي موسوم به 2030 دليل ديگري براي اين وازدگي بيان مي کنند وآن اين است که اين ها نوعا پرورش يافته وفارغ التحصيل رشته هاي علوم انساني مبتني برانديشه اومانيستي وليبراليستي غرب و سرگردان در مباني وافکار التقاطي خود هستند!. ولذا براساس باورهاي خود تلاش مي کنند.وچون سرازسکولاريسم درمي آورند انگيزه اي براي پايداري برمباني اسلامي ندارند!
مباني التقاطي يعني تلفيقي از جهان بيني الاهي ومادي، يعني جمع بين نماز علي (ع) وسفره معاويه!، يعني فراگيري جهان بيني درقم
وانسان شناسي درلندن!. مباني التقاطي يعني خدا براي نيايش وآمرزش وهواي نفس براي پرستش! يعني هدف مادي هروسيله اي را توجيه مي کند يعني بهخاطر «حکومت ري» هر هزينه اي را پذيرفتن! مباني التقاطي يعني چندتابعيتي اعتقادي يعني احساس «بي هويتي»!
اگر سند تحول بنيادين بهدليل بي اعتقادي به آن دربين مسئولان عالي آموزش وپرورش زمين گير شد اما سند 2030از گرد راه نرسيده عملياتي شد! بهعنوان نمونه درسال گذشته درس مربوط به معرفي شخصيت شهيد محمد حسين فهميده قهرماني که امام خميني رضوان الله تعالي عليه اورا «رهبر خود» توصيف کردند، ازکتاب درسي «هديه هاي آسماني» ششم ابتدايي حذف مي شود! چون به تشخيص خِردهاي کوچک! مورد پسند قدرتهاي بزرگ نبود وبا سند 2030 همخواني نداشت! چون از نظر «کدخدا» ملتي مدرن هستند که وقتي مورد هجوم وقتل وغارت واقع ميشوند بدون اين که براي متجاوز کمترين هزينه يا دردسري ايجاد کنند زود تسليم شوند! ولذا سيره مقاومت شهيد فهيمده خطرناک ومضر ارزيابي مي شود وبايد حذف شود! اين يک نمونه از "اصلاحات معکوس" است!که ازمباني التقاطي نشأت گرفته است. و اکنون نيز قرار است 4سال ديگر ازملت ايران فرصت بگيرند که به اين قبيل اصلاحات وارونه ادامه دهند!!
اصلاحات معکوس محصول شخصيت معکوس(5) يعني تعريف وارونه ازهويت انسان است. يعني انساني که قوه عاقله اش را از نظر قدرت راهبري تنزل داده وبه فرو دست برده است و قواي شهواني وغريزي واميال حيواني خودرا به فرا دست برده وقدرت راهبري بخشيده است! گويا وارونه راه ميرود قلب وسمع وبصرش درپايين واندام شهواني وغريزي و اميال
قدرت طلبي وثروت طلبي وشکم پرستي اش دربالا قرار گرفته است! ومعلوم است درچنين حالتي ازکجا فرمان مي گيرد وقلبش درکجا مي تپد! اين انسان وقتي پاي صندوق رأي قرار مي گيرد انتخابش قابل پيش بيني است اگر به قدرت برسد رفتارش قابل پيش بيني است.
انديشه اصلاحات معکوس بهدليل مباني التقاطي درصدد وارونه سازي اهداف تعليم وتربيت اسلامي است ولذا سند تحول بنيادين که مبتني برفلسفه تعليم وتربيت اسلامي تدوين ومصوب شورايعالي انقلاب فرهنگي است را برنمي تابدو وزمينگير مي کند اما براي ريل گذاري فرهنگ غرب در نظام آموزشي، برابرسند2030 زانو مي زند!
پي نوشت ها:
1- بي جهت نبودکه درادبيات کهن ايراني همواره داستان بز زنگوله پا وگرگ حيله گر وشنگول ومنگول وحبه انگور که بايد هوشيار بودند وفريب نمي خوردند، توسط مادربزرگها وپدربزرگهاي دانا براي کودکان بارها وبارها بازگو مي شد تا اگر گرگي خودرابزک کرد ودر نقش مادر خيرخواه پشت دروازه هاي خانه آمددربها به رويش باز نکنند! ووقتي بزرگ شدند مثل بعضي از رسانه ها وقلم به دست هاي وتريبون دارهاي امروز گرگ را بزک نکنند وميش جانزنند!
2- مثل حذف آيات جهاد از کتب درسي بعضي کشورهاي مسلمان ازقبيل عربستان واردن و...
3- 17/2/96
4- قرآن کريم سوره حج آيه 67
5- اميرالمؤمنين در نامه 45نهج البلاغه يکي ازمتمردان زمان خودرا انسان وارونه و جسم واژگون توصيف فرموده اند: و سأجهد في أن أُطّهر الارض من هذا «الشّخص المعکوس» والجسم المرکوس؛ و به زودي خواهم کوشيد تا زمين را از اين شخص سرنگون و جسم وارونه پاک سازم.
- ساخت و تولید لحظهای آمار!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
آخرین مناظره از سری مناظرات دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را باید با نگاهی موشکافانه و به عنوان نقطه عطفی در رفتارهای سیاسی چهرهها مورد ارزیابی قرار داد.
آنچه در رفتار سه نامزد دولتی، به ویژه آقایان جهانگیری و روحانی دیده میشد، بیش از هر چیز عصبانیت، نگرانی و تشویش بود. سایه این وضعیت تا آخرین دقایق مناظره بر جو کلی مناظره سنگینی کرد و تاثیر خود را بر جای گذاشت. اینکه چرا این وضعیت در روحیه آنها بوجود آمده بود و باعث چه رفتاری شد را در چند بند با هم مرور کنیم:
1- پیش از هر چیز باید از راز عصبانیت و نگرانی کاندیداهای پوششی و اصلی دولت با خبر شویم. در هفتههای اخیر، هرجا دولتمردان با بدنه واقعی مردم و افراد گرفتار در مشکلات هزار توی معیشتی مواجه شدند، شاهد خشم و انزجار از فراموشی همه وعدهها و رها کردن مردم در زیر بار سنگین معضلات بودهایم. اتفاق بیسابقه در اعتراض کارگران محروم در روز کارگر به رئیسجمهور- که منجر به نا تمام ماندن مراسم و ترک جلسه از سوی رئیسجمهور شد- ویا اعتراض کارگران سختی کشیده معدن زمستان یورت آزاد شهر، نشاندهنده وضعیت حقیقی اقشار مستضعف کشور و نگاه آنها به مدیران ارشد دولت یازدهم است. اینها اتفاقات مهمی است. اکنون حدود بیست میلیون نفر در شهرهای کوچک، روستاها و حاشیه شهرها زندگی میکنند و زندگی و معیشت آنها در اثر سیاستهای ویرانگر دولت یازدهم، روز به روز سختتر شده است. نتایج چند نظر سنجی معتبر نشاندهنده رویگردانی این قشر عظیم از دولت یازدهم است. به جز این عده، جمع زیادی از مردم - همچون مالباختگان موسساتی چون کاسپین که مجوز رسمی از بانک مرکزی داشت- یا معلمانی که شاهد به یغما رفتن دسترنجشان در صندوق ذخیره فرهنگیان بودند و ... همه و همه از این دولت قطع امید کرده و در نظرسنجیها، گزینهای به جز دولت کنونی را انتخاب کردهاند.
نتایج این نظر سنجیها به گوش دولتمردان هم میرسد و موجب نگرانی آنها میشود. آنها در اصل از هیچیک از رقبا عصبانی نیستند، آنها از کارگران و درماندگانی عصبانیاند که به نظام ناصحیح مدیریت دولت یازدهم اعتراض دارند، اما این عصبانیت را در مناظرهها با فریاد زدن، برافروخته صحبتکردن و خلاف واقع گفتنهای مکرر،بر سر نامزدهای رقیب خالی میکنند!
2- این عصبانیت و نگرانی از احتمال قریبالوقوع شکست در انتخابات، چنان سنگین و شدید بود که در تمام طول مناظره، سایه خود را بر فضا انداخت و باعث ایجاد جوی بسیار مسموم و تلخ شد. روحانی و جهانگیری در روزی که باید پاسخ چهار سال بیعملی و کوتاهی خود را میدادند، به «فرار به جلو» دست زدند و با حمله به رقبای خود، کوشیدند از زیر بار پاسخگویی به «فاجعه اقتصادی » شانه خالی کنند. آنها میدانستند که اگر لحظهای و تنها برای یک پرسش، در مسیر برنامه مناظره قرار بگیرند، بیش از اکنون، دستشان رو خواهد شد و مردم خواهند دید که کارنامهاشان نهتنها خالی است، که مملو از ناکارمدی و ناراستی است. بنابر این در طول برنامه به هیچ پرسشی در چارچوب خودش پاسخ ندادند و در عوض، هر لحظه را برای تهمتی تلختر و نارواتر مغتنم شمردند! این وضع سیاه و تلخ، در اصل خروج از دایره اخلاق و انصاف، خروج از دایره تعالیم شرعی و پای گذاشتن در عرصه پروپاگاندای رسانهای غرب بود. احتمال قوی داشت که دیگر نامزدها در واکنش به چنین وضعی، وارد پاسخدهی به تهمتها، روکردن موارد متعدد و تمام نشدنی مفاسد دولتمردان و ... بشوند. مدلی که به پینگپنگ تمام نشدنی واژههای دلسردکننده منتهی میشد و آبروی نظام را به مخاطره میانداخت. اما خوشبختانه چنین نشد و ترفند اتاق فکرهای مسموم برای عصبانی کردن و ایجاد بازی«بگم-بگم»به جایی نرسید. پیش از این رهبر عزیز انقلاب در جریان مناظرههای سال 88 از این رفتار به شدت نهی کرده بودند و نامزدها را به رعایت مصالح نظام و حفظ وجهه کشور در پیش چشم جهانیان توصیه کرده بودند. اما برای برخی، دستیابی به قدرت، مهمترین هدف است و لاجرم، هدف وسیله را توجیه میکند!
3- روش و رویکرد فرار به جلو و فریادها و برافروختگیهای دولتمردان، در حد خود مشمئزکننده بود اما در مقاطع متعددی، با رفتارهایی همراه شد که از یک مسلمان معمولی هم بعید بود چه رسد به یک کارگزار نظام اسلامی. یکی از آن رفتارها، استفاده از شیوه «بیانِ لحظهای و بدون سند» بود. در این شیوه، گوینده که مطمئن است میلیونها نفر در حال تماشای سخنان او هستند و اغلب، بدون مطالبه سند، حرفها را میپذیرند، از این اعتماد عمومی سوء استفاده میکند و با بیان آمار و ارقام ساختگی و نادرست و حتی با جعل لحظهای آمار، سعی میکند در ذهن مخاطب تاثیر بگذارد! به عنوان نمونه، به خلاف واقع بیان شد که کشور در دولت یازدهم، در تولید گندم خودکفا شده است! این در حالی است که براساس آمار رسمی گمرک، در سال گذشته بیش از یک میلیون تن گندم وارد کشور شد! یا به خلاف واقع بیان شد که همین امروز (روزجمعه و روز تعطیل) قرارداد رسمی سرمایهگذاری ده میلیارد دلاری بانکی خارجی در کشور منعقد شد!(همانند ادعای عجیب باز شدن هزار ال سی در روز تعطیل که پیش از این از سوی آقای روحانی مطرح شده بود) یا به نادرستی بیان شد میزان سرمایهگذاری خارجی ده میلیارد دلار شده است! در حالی که آمار بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، حکایت از کاهش شدید سرمایهگذاری خارجی و کاهش آن به کمترین سطح ممکن (کمتر از 500 میلیون دلار) در سالهای اخیر حکایت میکند!. یا به خلاف واقع اعلام شد صادرات غیرنفتی به فلان مبلغ رسیده در حالی که زیرشاخههای نفتی را از محصول نفتی جدا کردهاند تا آمار صادرات غیرنفتی را روی کاغذ افزایش بدهند! میبینید که این روش- که از مهمترین روشهای عملیات روانی در مناظرههاست- و بیان مطلبی خلاف واقع در لحظهای که مخاطب دسترسی به سندی ندارد، در مناظره روز گذشته، به وفور مورد استفاده نامزدهای دولتی قرار گرفت. البته به جز جعل و ساخت آمار و ارقام در همان لحظه، تهمتهای دیگری به اشخاص و درباره گذشته و زندگی آنها هم زده شد که از تبیین و تشریح آنها چشم میپوشیم.
4- اما برخلاف تصور دولتمردان و اتاق فکرهای امنیتی آنها، نباید کمترین تردیدی داشت که آنچه در آخرین مناظره رخ داد، نه یک پیروزی پر افتخار برای دولت، که شکست دولت مستقر بود. دیروز همه مردم ایران ،به عنوان داورانی هوشمند، به خوبی شاهد فرار دولت از پاسخگویی به کارنامه اقتصادی خود بودند. مردم در همان لحظهای که روحانی و جهانگیری با فریاد سعی میکردند رشد اقتصادی و شکوفایی و عبور از رکود و کاهش تورم و ...را به زور به آنها تحمیل کنند، به اطراف خود نگاهی میکردند. در هر خانه، جوانان برومند بیکار، کذب آن سخنان را اثبات میکرد. بیکاری دختران و پسران باهوش و تحصیلکرده و دریافت حقوقهای نجومی و واردات توسط دختر فلان وزیر و برادر فلان مقام ارشد و ...، واقعیت شکوفایی اقتصاد را بیش از پیش نشان میداد. پدران بیکار شده و کارخانههای تعطیل شده، ماهیت عبور از رکود را به مردم آشکار و عریان نشان میداد و خلاصه،وضع معیشت و حال و روز مردم،بیش از هر چیز ثابت میکرد که دولتمردان، هر قدر در کار و تلاش و برنامهریزی برای زندگی مردم ناتوان و مردود و بیکارنامه اند، در خلافگویی و قلب واقعیات و وارونه نمایی،ید طولایی دارند!
5- از پیامبر عزیز اسلام(صلیالله علیه و آله) نقل است که دروغ، برکت را از همه چیز میبرد. دقتی مختصر در آنچه دولتیها در مناظره دیروز میگفتند، نشان میدهد که بخش عظیمی از دادهها و آمارها، به شکل فاجعهبار و شرمآوری خلاف واقع بود و هدف تنها و تنها، تاثیرگذاری لحظهای بر ذهن مردم و پیروز شدن در میدان گلادیاتوری بود نه میدان رقابت سالم و اخلاقی. این قطعا با آنچه ما آموختهایم منافات دارد و برکتی در پی نخواهد داشت. مردمی که روزهای سخت دولت یازدهم را با همه وجود لمس کردهاند، با چند جمله و چند فریاد، خاطرات تلخ پیشین را فراموش نمیکنند و با چند تهمت، از کسانی که امید دارند اوضاع را بهبود بخشند، ناامید نمیشوند. به نظر میرسد برخلاف تصور آقایان، این هیاهوها، عزم نیروهای خدوم و و پاکدست انقلاب را برای احقاق حقوق مردم راسختر میکند و این باور را تقویت میکند که غفلت از مبارزه تمام عیار با فساد و تبعیض و ناکارآمدی، روزهای سختی را برای کشور رقم خواهد زد. جوانان غیور و مردان کارآزموده میدانهای سخت انقلاب میدانند که مبارزه با فساد و تبعیض و اسلام آمریکایی، مبارزهای تمام ناشدنی و دائمی است و با همین باور، بیتوجه به سیل تهمتها و تخریبها و دروغها، کمر همت میبندند برای ایجاد تغییری اساسی در ساختار اجرایی کشور.
- ضرورت حضور حداکثری در انتخابات
روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقالهاش نوشت:
برای حضور حداکثری در انتخابات 29 اردیبهشت باید همه تلاش کنند. این، یک ضرورت است به سه دلیل.
اول آنکه حضور حداکثری مردم در انتخابات موجب تقویت نظام جمهوری اسلامی و پشتوانه انقلاب میشود.
دوم آنکه هر کس رئیسجمهور شود و آراء او بالا باشد، با قدرت بیشتری میتواند انجام وظیفه کند و برنامههای خود را به پیش ببرد.
و سوم آنکه با حضور بیشتر مردم در پای صندوقهای رای، در مرحله اول کار انتخابات یکسره میشود و مشکلات زحمات مضاعف به سراغ مردم و مسئولین نمیآید.
از نامزدهای ریاست جمهوری انتظار بود با سخنان و رفتارهای خود، مردم را به حضور در پای صندوقها تشویق کنند، ولی بعضی از آنها نه تنها چنین نکردند بلکه عملکرد آنها در تبلیغات انتخاباتی در سه هفته گذشته، عاملی برای ایجاد تردید در مردم شده و کار را تا حدودی مشکل کرده است. تاکنون از چند جهت برخلاف حضور حداکثری عمل شده و به جای تشویق مردم به حضور پای صندوقهای رای، در اذهان ایجاد تردید گردیده است.
یکی از این عوامل، مناظرههای نامزدهای ریاست جمهوری است. در این مناظرهها متاسفانه تخریب، جای نقد منصفانه را گرفت و سیاه نمائی برجای بیان واقعیتها نشست و همین اقدامات غیرمنطقی عدهای از مردم را درباره اصل حضور در انتخابات و اینکه آیا این حضور فایدهای دارد یا نه، دچار تردید کرده است.
دوم اینکه صدا و سیما به عنوان رسانه ملی و فراگیر به جای اینکه در مصاحبه با مردم از زبان آنها فواید حضور در انتخابات و استفاده از حق انتخاب را پخش کند، منفی گوئی و سیاه نمائی پخش کرد و به صورت غیرمستقیم و حتی گاهی مستقیم، نظام جمهوری اسلامی را ناکارآمد جلوه داد. صدافسوس که از رسانه ملی با قابلیت بالائی که دارد حتی به مقدار چند درصد نیز برای نشان دادن چهره واقعی انقلاب و نظام استفاده نمیشود و کار به جائی میرسد که حتی این رسانه متعلق به نظام، برای آنکه دولت مستقر را ناکارآمد جلوه دهد خود نظام را ناکارآمد جلوه میدهد.
سوم آنکه تعدادی از نامزدهای ریاست جمهوری در برنامههای غیرمناظرهای خود نیز تا توانستند سیاه نمائی کردند. این اقدام آنها در مستندها، در پرسش و پاسخها و در فضای مجازی به ویژه توسط ستادها و هوادارانشان بسیار پررنگ جلوه کرد و کارنامه غیرقابل قبولی از آنها برجای گذاشت. بسیاری از مردم با دیدن این کارنامه اکنون از خود میپرسند این چند روز رئیس شدن آیا به آلوده شدن به این همه تخلف و تخریب آن هم تخریب تمام دستاوردهای نظام و مردم و شهدا و ایثارگران میارزد؟ آیا این حضرات، به خدا و روز جزا اعتقادی دارند و قبول دارند که روزی باید پاسخگوی این سخنان و این رفتارهای خود باشند؟ این کارنامه نامقبول نیز مردم را در اصل شرکت در انتخابات دچار تردید میکند.
و چهارم آنکه عدهای با برنامه ریزی و سازماندهی و پشتوانه مالی و تشکیلاتی درحال تشویق مردم به خودداری از حضور در پای صندوقهای رای هستند. این افراد و جریانها، منافع خود را در عدم حضور مردم در انتخابات، یا حضور کم رنگ آنها جستجو میکنند چون میدانند اگر مردم با حضور حداکثری در انتخابات شرکت کنند سرنوشت انتخابات برخلاف خواست آنها رقم خواهد خورد.
با توجه به این واقعیتهای تاسف آور، باید برای برپائی یک جنبش بزرگ و همگانی جهت تشویق مردم برای حضور در پای صندوقهای رای تلاش کرد. همه باید برای تشویق افرادی که به هر دلیل تاکنون تصمیم به رای دادن نگرفتهاند تلاش کنیم. اینکه هر کس خودش را متعهد به رای دادن بداند کافی نیست، باید دیگران را هم به رای دادن تشویق کرد و این تلاش باید آنچنان گسترده و جدی باشد که حضور مردم در انتخابات 29 اردیبهشت یک نصاب جدید و بسیار بالا در تاریخ انتخابات جمهوری اسلامی ایران بر جای بگذارد.
خوشبختانه رسانه ملی از دیروز، رویکرد جدیدی را برای تشویق مردم در پیش گرفته و از زبان خود مردم حضور در پای صندوقهای رای را تبلیغ میکند. این روش مثبت باید تا آخرین لحظات رای گیری روز 29 اردیبهشت ادامه یابد و برنامههای دیگری که احیاناً با چاشنی منفی همراه هستند آثار این رویکرد مثبت را خنثی نکنند.
انتخابات، همانگونه که در وصیت امام خمینی و در بیانات رهبر معظم انقلاب مکرراً آمده، موجب حفظ امنیت و عامل صیانت و تقویت نظام جمهوری اسلامی است و اصل شرکت در انتخابات باید اولویت اول باشد. هیچیک از موضوعات مرتبط با انتخابات نباید بر انتخابات مقدم داشته شوند، آنها همه فرع هستند و خود انتخابات، اصل است که اگر با حضور حداکثری برگزار شود، بقیه امور نیز به نحو مطلوب حاصل خواهند شد.