وقتی از من سؤال می‌شود می‌خواهی در آینده چه‌کاره شوی؟ لحظه‌ای مکث می‌کنم و بعد تمام چیزهایی که دوست دارم و ندارم به ذهنم می‌آیند، اما همیشه چیزی بیش‌تر از هرچیز دیگری مرا به سوی خودش می‌کشد و در کنار موسیقی نوری در دل تاریکی است؛ سینما.

همیشه داستان‌گویی و رؤیاپردازی برایم جذاب است. به تصویر کشیدن پیچیدگی‌های احساسی و فکری آدم‌ها در شرایط سخت و آسان. چه‌قدر جادویی است وقتی اجازه می‌دهی قصه‌ای تو را به دنیای خودش ببرد و غرق کند.

من گاهی چیزهای دردناکی را تجربه کرده‌ام؛ تنهایی، بدون دوست ماندن، نادیده گرفته شدن... دبیر ریاضی‌ام مرا به‌خاطر درس نخواندن سرزنش می‌کند.

او بچه‌ها را با هم مقایسه می‌کند. این کار مرا بسیار می‌رنجاند. فکر و ذهن من درگیر چیزهایی است که دوست دارم؛ کتاب، فیلم و موسیقی و دوست ندارم به‌خاطر این چیزها تحقیر شوم.

دلم می‌خواهد چیزهایی را که مرا می‌رنجاند از خودم بکنم و همان چیزی بشوم که می‌خواهم. آرزو می‌کنم همه‌ی زن‌ها بتوانند کاری را که دوست دارند انجام بدهند و به وجود و فکرشان بیش‌تر از جنسیتشان اهمیت داده شود.

 

نسیم پورعیسی، 14 ساله

خبرنگار افتخاری از تهران