- پيش به سوي انتخاب اصلح
حجتالاسلام والمسلمين سيدمهدي طباطبايي
پيامبر اعظم(ص) با آن همه عظمت كه خداوند تبارك و تعالي عقل و فهم او را تضمين كرده، ميفرمايند كه من هر روز پناه به خدا ميبرم از شر مخلوق و وسوسههايي كه از مردم به آدم ميشود. به همين دليل خواندن معوذتين از اذكار هر روز پيامبر عظيمالشأن اسلام بود. موضوعي كه به ذهن من ميرسد و احساس ميكنم به درد شرايط فعلي و حال و هواي اين روزها ميخورد، صحبت در مورد آلودگيها و نفاقهاست. در روايات داريم وقتي 3 چيز در ميان مردم رايج شود، جامعه به آلودگي كشيده ميشود. يكي «غاسق اذا وقب» است؛ يعني وقتي فردي جامعه را با گفتههاي ناهنجار خود به تاريكي بكشاند و مردم نتوانند خوب فكر كنند. دوم وقتي است كه مردم را به احساسات دور از عقل و منطق بكشاند و سوم زماني است كه به تخريب ديگران بكوشند كه اينها باعث تخريب و آلودهشدن جامعه ميشود.
اين نكته را بهدليل روزهاي حساسي كه پيش رو داريم عرض كردم. روزهاي انتخابات رياستجمهوري روزهاي بسيار حساسي است. يكي از مهمترين انتخابهاي مردم انتخاب رئيسجمهور است كه در رأس قوه اجرايي قرار دارد و شايد بسياري از مصالح كشور و مفاسد كشور از مقام رياستجمهوري نشأت بگيرد و البته قواي ديگر هم هركدام وظايفي دارند كه اگر به نحو احسن انجام دهند، بسياري از مشكلات جامعه بهوجود نميآيد. مثلا اين روزها كار قوه قضاييه رسيدگي به جرمهاي خرد و دزدي و اين جور چيزها شدهاست. درحاليكه نبايد اينگونه باشد چون اگر فردي از نظر مالي مشكل نداشته باشد دزدي نميكند. چنانچه افراد كارهايشان در ادارهها به موقع انجام شود ديگر رشوه به كسي نميدهند. اگر كارها طبق موازين لازمه كشور و به وقتش انجام شود جرمي اتفاق نميافتد. البته اين جدا از افرادي است كه در اثر تربيت ناصحيح خانوادگي و يا در اثر عادتهاي غلط و بيماريهاي مردم آزاري و... ممكن است مجرم شوند ولي اگر جامعه به راه رشد و صواب برود اين افراد خودبهخود شناخته شده و گوشه گير ميشوند.
البته مردم بايد دقت كنند كه تحتتأثير شعارهاي هيجاني و احساسي برخي كانديداها قرار نگيرند. احساسات و هيجانات، درك را از آدم ميگيرد. در دستورات ديني داريم كه هر جا هياهو، سر و صدا و هيجانات هست مواظب خودتان باشيد؛ مبادا عقلتان مخدوش و فهمتان ناتوان شود؛ بهعبارت امروزي و در شرايط كنوني يعني نتوانيد در انتخابتان خوب درك كنيد. كانديداها هم بايد يك نكته مهم را مدنظر داشته باشند كه احساسات مردم را به خاطر مطرحكردن خودشان و انتقاد از ديگران تحريك نكنند. چرا كه با اين كار، آرامش جامعه را به هم ميزنند. همينطور مردم دقت كنند كه رئيسجمهور كارنامه اجرايي داشته باشد، در پستهاي مهم مشاركت كرده و كارنامه خوبي ارائه كرده باشد. مقام معظم رهبري هيچگاه از كانديدايي رسما اعلام حمايت نكردهاند. پس مردم به شايعهسازيهايي كه با بياخلاقي كانديدايي را منصوب به رهبري ميكنند اهميت ندهند. چرا كه مقام معظم رهبري خودشان معيارها را مشخص كردهاند. داشتن روحيه مقاوم و فرهنگ جهادي اينها نشانههاي خوبي است كه مردم بايد دقت كرده تا آن را در بين كانديداها پيدا كنند و انشاءالله به همان فرد نيز رأي بدهند.
- من از شما ميترسم
روحالله رجايي
فرض كنيد قرار است درباره اين حرف بزنيم كه از چهكسي بايد بترسيم؟ چه جور آدمهايي خطرناكند؟ چه جور آدمهايي زندگي خود و زندگي ما را خراب ميكنند؟ مثلا دزدي كه ساختمانساز شده است، از كارش و مصالح ميدزدد و خانه غيراستاندارد ميسازد. اين خانه بعدها با يك زلزله ساده آوار ميشود و جان چند نفر را ميگيرد. از دزدي كه خودروساز شده هم بايد ترسيد؛ او جنس چيني را به جاي جنس اصلي استفاده ميكند و روزي ديگر در جايي ديگر، رانندهاي نميتواند ماشين فرمانبريدهاش را جمع كند و چند نفر ميميرند.
از آدم بيانصاف و بيمروت هم بايد ترسيد؛ كسي كه در بانك درخواست ساده يك وام را معطل ميكند و بعد براي رفيقش وام چند ميليوني بيبهره جور ميكند. از معلم بيمسئوليت هم بايد ترسيد؛ او ميتواند با انتخاب رويه نادرست آموزش، بخشي از آينده فرزندمان را تباه كند. يا مثلا شما از پزشكي كه براي سود بيشتر دستور جراحي كمري را ميدهد كه ميتواند با يك فيزيوتراپي ساده درمان شود، نميترسيد؟!
آدمهاي زيادي هستند كه بايد از آنها ترسيد اما من اين روزها بيشتر از همه اينها از كساني ميترسم كه «بي مسئوليتي» مهمترين ويژگيشان است؛ آنها كه رأي نميدهند و انتخابات را جدي نميگيرند؛ آنهايي كه ميگويند: «اي بابا! خودشان رئيس جمهور را انتخاب ميكنند»، «اصلا چه فرقي با هم ميكنند، همهشان يك جور هستند»، «رئيسجمهوري در ايران 8ساله است، اين دوره رأي دادن فايده ندارد»، «حالا با رأي من چيزي عوض نميشود» و... .
من از اين آدمها ميترسم. آنها با بيمسئوليتيشان و بيتوجهي به انتخابات در واقع ميگويند برايشان مهم نيست چه رئيسجمهوري و بعد چه وزيري و بعدش چه مديركلي روي كار بيايد. اين آدمها همانهايي هستند كه فاسد بودن سيستم بانكي، ضعيف بودن نظام آموزشي، كيفيت بهداشت و درمان، خودروسازي عقبمانده و هر عيب و نقص ديگري را ميبينند و فقط غر ميزنند؛ من از اين آدمها ميترسم.
- سربازيد يا ژنرال؟
كامران بارنجي
1- روزهاي پرشور انقلاب را وقتي بزرگترهايمان روايت ميكنند يك چيزي ذهنم را بدجور مشغول ميكند؛ اينكه چطور ميشود آن همه ژنرال و درجهدار، با همه امكانات و تداركات در مقابل يك مشت آدم عادي بدون درجه و يال و كوپال كم بياورند؟ باور كردنش سخت است، ولي انگار يكجايي، كار از دست همه آنهايي كه فكر ميكردند مملكت لحظهاي بدون نفسهاي همايوني اعليحضرت و امر و نهيهاي ژنرالها نميتواند روي پاي خود بايستد، درميرود و انقلابي شكل ميگيرد كه در تاريخش نقش سربازي كه روي تفنگش گل گذاشته است پررنگتر از درجههاي پررنگ و لعاب كاخنشينان ميشود.
2- جنگ كه شروع شد، دوباره درجهدرشتها كار دستشان افتاد. آنها هي تئوري دادند و تئوري بافتند. گفتند بدون تاكتيكهاي نظامي و چيزهايي كه در آكادميهاي افسري آموزش داده ميشود نميشود مهاجم را سرجايش نشاند. همهچيز در ذهن آنها روي يك خط مستقيم ترسيم شد كه مخالفت با آن، مخالفت با كل دانش بشريت تلقي شد. خب، وقتي همهچيز اينقدر خطكشي شده است، طبيعي است پاتك زدن هم راحتتر باشد. براي همين هر لحظهاي كه اين طرف، در تهران، زمان روي كاغذ و تئوري صرف شد، دشمن توانست خاك بيشتري از ايران عزيزمان بگيرد. چاره كار اما باز، دست همان افراد عادي و بدون درجه بود؛ سربازان بدون نشان و درجهاي كه وقتي پايشان به جبهه رسيد، تئوريها را كنار زدند و كاري كردند كه همه نقشههاي جنگي از نو در دانشكدههاي نظامي و افسري تدريس شود. در پايان هم، نامي كه از شهيد حسن باقري و همت و باكري و جهانآرا به جا ماند، پررنگتر از همه كساني شد كه در اتاقهاي فرماندهي متفكرانه و قلم بهدست، پز استراتژيهاي آكادميك بهخودشان گرفته بودند.
3- گاهي افرادي هستند كه ذاتا فكر ميكنند ژنرالاند؛ آدمهايي كه انگار هيچ ارادهاي خارج از اراده آنها نميتواند در جريان باشد و آن قدر در قالب اين شخصيت قرار ميگيرند كه وقتي ميبينند اتفاقي خارج از نقشهها و تئوريهاي آنها در جريان است به هيچ عنوان نميتوانند آن را تحمل كنند. آنها كساني هستند كه هميشه قدرت سربازان اطرافشان را ناديده ميگيرند و روزي بهخودشان ميآيند كه ميبينند سربازها قدرت گرفتهاند.
4- انتخابات عرصه همين تغييرات است؛ تغيير قدرت؛ تغيير چيزي كه كسي باورش ندارد اما عدهاي ميآيند و با ايمان و اعتقاد، مسير را تغيير ميدهند. دقيقا همان جايي كه خيلي از ما فكر ميكنيم يك برگ رأي تأثيري در سرنوشت انتخابات ندارد. جايي كه بايد بلند شويم و با تك اسمي كه روي برگه رأيمان بنويسيم و تأثيرگذاريمان را نشان دهيم اما مينشينيم. ميدانيد در همه عرصهها آنهايي برنده و خوشحالترند كه هيچوقت نقش خودشان را از مشاركت فراموش نكردهاند. حالا انتخابات رياستجمهوري اين فرصت را در اختيار ما قرار ميدهد كه همين تأثيرهاي تكرأيي را به وضوح ببينيم. روز جمعه يكي از همين فرصتهاست؛ فرصتي كه بار ديگر نشان خواهد داد كه ما در زندگيمان در كدام دسته هستيم يا دوست داريم جزو كدام دسته قرار بگيريم؛ در دسته سربازان تأثيرگذار يا ژنرالهاي پرمدعاي بيتأثير.
- رأي ميدهم پس هستم
زهره كهندل
همه اطرافيان و آشنايانش او را به واسطهگري در وصلت جوانها ميشناختند؛ زبانزد شده بود اما اين بار قصهاش فرق ميكرد. يك زن خانهدار كه دفترچهاش پر شده بود از شماره تلفنهاي غريبه و آشنا، چنان با شور و تاب از اهميت رأيدادن در انتخابات سخن ميگفت كه باور نميكردي فقط تا كلاس پنجم قديم درس خوانده است. رأي خودش را داشت و خيلي بيشتر از آنها كه توي كانالها و شبكههاي اجتماعي تاب ميخورند، در شنيدن افكار و نظرات مختلف صبور بود؛ برخلاف آنها كه وقتي بر منبر تخريب يا تمجيد از نامزد مخالف يا موافق مينشينند، تحمل شنيدن استدلالي جز منطق خودشان را ندارند. ميگفت من كاري ندارم به كي رأي ميدهيد، فقط رأي بدهيد. ميگفت با رأي ندادن اوضاعمان بهتر نميشود. ميگفت هي توي گوش هم نخوانيد كه «بهتر نشد، بهتر نشد»، شما براي «بهتر شدن»، كار خودتان را بكنيد.
شنيدن اين حرفها از زبان يك زن خانهدار ميانسال، عين اين بود كه نشسته باشي پاي درس يك استاد مردمشناسي كه اقشار جامعهاش را نه از لابهلاي كتابها كه با زندگي در كنار آنها ميشناسد. از آن زنهايي بود كه براي هر فعاليت اجتماعي خودجوش، در صف اول حاضر ميشد. گاهي در جمع جوانترهايي كه بار اول رأي دادنشان بود، مينشست و ميگفت: من زمان انقلاب يك دختر نوجوان بودم هم قد شما، ولي قلبم براي امام و انقلاب ميتپيد؛ قلبم براي رزمندگان ميتپيد؛ قلبم براي دلسوزان مملكت ميتپيد. چندان اهل مطالعه نبود اما در جمع آنهايي مينشست كه كتابخوان بودند و اهل فكر. جملهاي، حرفي، نكتهاي را كه از آنها ميگرفت در لوح ذهنش ثبت ميكرد. چيزي كه هميشه از او در ذهنم ميماند اين است كه ته حرفهايش ميگفت:«اين جمله يادتان باشد، من رأي ميدهم، پس هستم».
- انتخاباتي كه فراموشش نميشود
آوا فوشريان
پدرم جزو نخستين فارغالتحصيلهاي رشته مهندسي برق از دانشگاه صنعتي شريف است. در ميان سالهاي 45تا 50 و بعد از اخذ مدرك ليسانس، زماني كه احساس ميكند عمران و سازندگي كشور در گرو تلاش او و دوستان بهاصطلاح درس خواندهاش است، تصميم ميگيرد براي ادامه تحصيل به خارج از كشور برود تا علم را با چاشني عمل آميخته كرده و دستپر به كشورش بازگردد. همينطور هم شد. پس از طي دورههاي تكميلي مهندسي در كشورهايي مثل سوئيس و ايتاليا به ايران بازگشت و تنها هدفش اين بود كه روشنايي را در همهجاي كشور فراگير كند. در تمام سالهاي فعاليتش، وزارتخانه و سازماني نبود كه پروژهاي در زمينه راهاندازي تاسيسات برق داشته باشد و از او در به سرانجام رساندن آنها كمك نگرفته باشد؛ پروژههايي مثل تأمين برق سراسري و سيستم روشنايي ورزشگاه آزادي، ورزشگاه بندرعباس، كارخانه تراكتورسازي تبريز و فعاليتهاي عمراني در شهرهاي مختلف مثل تبريز، انزلي و... .
پدرم اكنون 71سال دارد و دورانهاي مختلفي را در كشور ديده است. در زمان جنگ در وزارت دفاع مشغول راهاندازي سيستمهاي برق رساني مجموعههاي مختلف بوده و تجربه كاري آن سالها را هميشه برايم تعريف ميكند. ميگويد درست است كه آن زمان همه كشور در خط مقدم جبهه و بهطور مستقيم با دشمن نميجنگيد اما هر كس در هر جايگاهي كه داشت به اندازه خودش تلاش ميكرد. ميگويد آن سالها با وجود كمبود بودجه، از حقوق شخصي براي انجام پروژهها خرج ميكرده، چون ايمان داشته كه ايران در جنگ پيروز ميشود و بعد از پيروزي بايد همه جا پر نور باشد.
پدرم حالا چندسالي است كه با بيماري آلزايمر دستوپنجه نرم ميكند. گاهي بيمارياش شدت ميگيرد و گاهي نسبت به روزهاي قبل حال بهتري دارد. اما در تمام سالهاي بيماري هيچ راهپيمايي يا انتخاباتي را از دست نداده است. با اينكه براي بيرون رفتن از خانه به دردسر ميافتد و حتي اگر تنها برود مسير خانه را گم ميكند اما هميشه از چند روز قبل به من ميگويد شرايط را برايش فراهم كنم تا بتواند وظيفهاش را انجام دهد. گاهي به او ميگويم كسي از شما با اين وضعيت جسمانيتان توقع ندارد تا در انتخابات شركت كنيد اما بلافاصله از حرف خودم پشيمان ميشوم. با خود فكر ميكنم چطور ميتوانم كسي را كه سالهاي جوانياش را براي سازندگي كشور صرف كرده از هدفش دور كنم؟ گاهي برايم اين سؤال پيش ميآيد كه چطور پدرم بسياري از مسائل را فراموش كرده اما شركت در انتخابات را به ياد دارد؟
- ايران، جشن بيكران
نگاهي آماري به دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري
648 ساعت
از آغاز روز اول ارديبهشت ماه، نامزدهاي رياستجمهوري 27روز فرصت داشتند تا برنامهها و نظرات خودشان را براي مردم ايران اعلام كنند.
56 ميليون
براساس اعلام رئيس ستاد انتخابات كشور، تعداد واجدين شرايط رأي دادن در انتخابات ۲۹ ارديبهشت امسال ۵۶ ميليون و ۴۱۰ هزارو ۲۳۴ نفر است كه از اين تعداد يك ميليون و ۳۵۰ هزار و ۲۹۴ نفر آنان رأي اولي هستند.
72 درصد
در آخرين انتخابات رياستجمهوري(دوره يازدهم) 72درصد كل واجدين شرايط شركت در انتخابات پاي صندوق رفتند و نام كانديداي مورد نظرشان را روي برگهها نوشتند.
سفرهاي استاني
قديميترين ابزار ارتباطي هنوز مؤثرترين شيوه براي تبليغات است. نامزدهاي انتخاباتي در طول ايام قانوني تبليغات، به استانها و شهرهاي مختلف سر زدند و سعي كرده ارتباطي چهره به چهره با مردم داشته باشند. هر كدام به گوشهاي از كشور سفر كرده و با اهالي و اقوام آن ديار گفتوگو كردند. از كپرنشينهايي كه هنوز امكانات اوليه زندگي را ندارند تا دانشجوهايي كه در دانشگاههاي شهرهاي بزرگ پاي صحبتهاي داغ و حاشيهدار كانديداها نشستند. هر كدام از كانديداها با مديريت ستادشان با گروههاي مختلف مردمي از خانواده شهدا تا نخبههاي علمي هر شهر ديدار كردند و گاهي در كنار برنامههاي عمومي، نشستهاي پرسش و پاسخ و كنفرانسهاي خبري هم تدارك ديدند.
1110 دقيقه
همه آنهايي كه اخبار انتخابات را دنبال ميكردند، اكثرا ريزكنداكتور برنامههاي راديويي و تلويزيوني كانديداها در صدا و سيما را از بر بودند. اكثر مردم ميدانستند هر كدام دقيقا سر چه ساعتي در برنامههاي گفتوگو محور شبكههاي مختلف حاضر ميشوند يا مستند كدام كانديدا امشب در شبكه يك روي آنتن ميرود. امسال هر نامزد 1110دقيقه وقت داشت تا از خود و برنامههايش براي اداره بهتر كشور دفاع كند. علاوه بر اين، گل سرسبد برنامهها هم 12ساعت مناظره كانديداها با همديگر در 3روز تعطيل بود.
7 دعوت رهبري
رهبر معظم انقلاب از اول سال، 7ديدار عمومي داشتهاند كه محور اصلي بيشتر سخنرانيهاي ايشان موضوع انتخابات رياستجمهوري بود. هرچه به 29ارديبهشتماه نزديكتر شديم، ايشان هم بيشتر روي اين موضوع ريز شدند و در ديدار با گروههاي مختلف مردم و مسئولان مطالبات، نظرات، نكتهها و توصيههاي خودشان را اعلام كردند. از تأكيد بر لزوم حضور حداكثري مردم پاي صندوقهاي رأي تا توصيههايي به نامزدها.