اينجا اسكيتكردن كيف دارد؛ كنار حوضهاي بزرگ روبهروي ساختمان ماركوف... كه يك زندان قديمي بوده و خوشحالم كه ديگر اينجا زندان نيست.
اين باغموزه و باغ اطرافش نزديك خانهي ماست. پدرم ميگويد: «زمانهاي قديم اينجا دلگيرترين جاي دنيا بوده است.» اما حالا ما بعدازظهرهاي پنجشنبه به اينجا ميآييم تا لابهلاي شمشادهاي پشت نيايشگاه گم شويم.
اينجا مكان خاصي است، اصلاً ميدانستي كه اولين هواپيما در كشور ما از اين مكان به آسمان پرواز كرده است. در سال 1292 هجري شمسي خلباني روسي به نام «كوزمينسكي» با هواپيماي «بلريو» در حال پرواز بر آسمان تهران بود.
تهران تا بهحال هيچ پرندهي آهني را در حال پرواز نديده بود و فرودگاهي هم نداشت. اين هواپيما در ميدان مشق فرود آمد و آسيب ديد. بعد از تعمير هواپيما، آن را به اين مكان آوردند و از اين مكان به آسمان پريد.
ما گاهي بليت ميخريم و داخل ساختمان قديمي ميشويم. مجسمههاي مومي نگهبانان را ميبينيم كه دارند كشيك ميدهند. دربارهي زندانيان ميشنويم، داستان فرخي يزدي را گوش ميكنيم كه چهقدر سختي كشيد.
او يك شاعر و روزنامهنگار دورهي مشروطيت بود كه بهدستور حاكم يزد و به جرم اعتراض، لبهايش را با نخ و سوزن دوختند و بعدها در دورهي پهلويها مدتها در يك سلول تنها بود و روي ديوار سلولش پر از نوشتهها و شعر.
يك ساختمان قديمي معروف به ماركوف اينجا هست و يك زندان سياسي سفيد رنگ در گوشهاي ديگر از باغ. در زندان قصر آدمهاي معروفي زنداني بودهاند. مثل نواب صفوي، آيتالله طالقاني، احمد شاملو، اخوانثالث و...
خانم راهنما ميگويد: «ساختمان قديمي زندان چهار هشتي دارد كه شبيه هم هستند؛ خيلي شبيه. آنقدر كه هرزنداني براي فرار از زندان گيج ميشد و نميدانست اين هشتي كدام هشتي است. از زير يكي از هشتيهاي ساختمان ماركوف آب خنكي از قناتهاي مخلصآباد و مباركآباد در جريان بوده است. زندانيان بعد از تنبيه ميتوانستند كمي اينجا آبخنك بخورند يا روزانه كوزههايشان را از آب خنك اين قنات پركنند. شايد اصطلاح آبخنك خوردن براي زندانيان از اينجا ريشه گرفته باشد.»
شايد خانهي شما از اين باغ موزهي قديمي دور باشد؛ اما در خانه هم كه باشي ميتواني به اين جا بيايي چهطور؟يك سفر مجازي. اگر به سايت اين باغموزه مراجعه كني، ميتواني به يك سفر سهبعدي خوب، بروي، از هشتيها و سالنها بگذري و از نمايشگاهها ديدن كني.
در اين سايت امكان اين را خواهي داشت كه با كمك فايلهاي صوتي جالب اتفاقهاي تاريخي اين بنا را بشنوي. مثلاً اينكه آدم نبايد بدذات و بدخواه باشد و حكايت سرتيپ درگاهي كه از رضاشاه ميخواهد كه براي سركوب مخالفان يك زندان بزرگ و جادار بسازد.
رضاشاه هم به معمار روسي (ماركوف) دستور ميدهد اين قصر قديمي متعلق به قاجارها را تبديل به زندان كند. اما اولين زنداني كسي نيست جز سرتيپ درگاهي كه در خشونت و بيرحمي زبانزد بود.
اينروزها كنار ساختمان قديمي قصر يك نمايشگاه ماشينهاي قديمي هست، نميداني چه ماشينهاي جالبي است. هروقت از اسكيتكردن خسته ميشوم به ماشينها خيره ميشوم. بنز قديمي، آستين ساخت انگليس، شورلت خيلي قديمي ساخت 1948 يا مرسدس بنز سياه براق قشنگ...
در اين باغموزه، چند تا كافه هم هست كه هر كدام ويژگيهاي خودش را دارد و من و پدرم به اين كافهها سر ميزنيم و قهوه و بستني ميخوريم.
در موقعيتهاي مختلف در اين باغ موزه بازارچههاي مختلفي برپا ميشود كه سوغات شهرهاي مختلف را عرضه ميكند. براي ماه رمضان هم هر سال اين جا برنامه اجرا ميشود و از بازارچهها ميشود خريد كرد.
تازگيها كافههاي سيار هم اينجا داير شده؛ ماشينهاي وني كه مثل يك رستوران و كافهي سيار هر جايي ميتواند توقف كند. آنها گاهي كنار اين باغ موزه ميايستند و مردم ميتوانند از آنها چاي، قهوه و شيريني بخرند.
اين روزها باغ موزه زير نظر سازمان فرهنگيهنري شهرداري تهران قرار گرفته است.
اينجا كه ميآيي گويي به گذشته، به تاريخ پرتاب ميشوي. به قصر قديمي قاجارها ميروي كه سيل ويرانش كرد. شايد همراه زندانيان پشت سلولها تنها و خسته و غمگين بشوي. اما ميتواني در يك محوطهي پر از گياه و گل و شمشاد اسكيت بازي كني و دوچرخه براني. باغ موزهي قصر در خيابان شريعتي، خيابان پليس قرار دارد.