اواسط سال 85به پليس خبر رسيد صاحب يك گاوداري و كارگرش به قتل رسيدهاند. اين گاوداري در حوالي شهريار قرار داشت و قاتلان در جريان جنايت وسايل گاوداري را به هم ريخته بودند و شواهد نشان ميداد كه اين جنايت با انگيزه سرقت رخ داده است. هيچكس از هويت عاملان جنايت اطلاعي نداشت و با وجود تلاشهاي پليس هيچ ردي از جانيان بهدست نيامد.
در اين شرايط پرونده قتل در گاوداري به بايگاني سپرده شد. درحاليكه 4سال از اين جنايت مرموز گذشته بود زن جواني نزد پليس رفت و از قتل پدرش بهدست برادرش خبر داد. او گفت: پدرم كارگر يك گاوداري در حوالي شهريار بود. 4سال قبل برادرم كه با او دچار اختلاف بود با همدستي دوستانش به گاوداري رفت و پدرم را همراه با صاحب گاوداري به قتل رساند. او آن شب به خانه آمد و همهچيز را برايم تعريف كرد اما تهديد كرد كه اگر با كسي حرفي بزنم من را هم ميكشد.
من هم از ترس طي اين سالها اين راز را در سينهام حفظ كردم تا اينكه مدتي قبل وقتي ازدواج كردم همهچيز را به شوهرم گفتم. او هم من را تشويق كرد همهچيز را به پليس بگويم. بهدنبال اظهارات اين زن مأموران به بررسي پروندههاي قديمي پرداختند و دريافتند قتلي كه اين زن از آن صحبت ميكند همان پرونده جنايت در گاوداري است. به اين ترتيب 3نفر از متهمان دستگير شدند اما از نفر چهارم ردي بهدست نيامد. متهمان در جريان بازجوييها به قتل اعتراف كردند.
متهم اصلي گفت: من با پدرم اختلاف داشتم و تصميم گرفتم او را به قتل برسانم. قبل از حادثه اين موضوع را با دوستانم در ميان گذاشتم و به آنها گفتم صاحب گاوداري يكي از گاوهايش را فروخته و پول زيادي دارد. آنها هم قبول كردندو همراهم آمدند. وي ادامه داد: ما از روي ديوار وارد گاوداري شديم. هم پدرم هم صاحب گاوداري خواب بودند. من سراغ پدرم رفتم.
او خواب بود و با چكش ضربهاي به سرش زدم و وي را به قتل رساندم. دوستانم هم صاحب گاوداري را به قتل رساندند و با سرقت مبلغي پول از آنجا فرار كرديم. متهمان در ادامه صحنه جنايت را بازسازي كردند و در نهايت پروندهشان با صدور كيفرخواست به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و قرار است بهزودي متهمان در برابر قضات عالي رتبه دادگاه به دفاع از خود بپردازند.