وي پيش از اين يك مرتبه به قصاص و بار ديگر به تحمل حبس محكوم شده بود اما هر دو بار رأي دادگاه نقض شده بود.
اين جنايت صبح روز 28خردادماه سال90 فاش شد. آن روز با كشف جسدي در منطقه نظامآباد تحقيقات براي رازگشايي از قتل او آغاز شد. جسد متعلق به مردي بود كه به گفته شاهدان چند خانه آنطرفتر زندگي ميكرد.
او بر اثر ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده و پس از آن رها شده بود. زماني كه مأموران به تحقيق از همسر و دختر نوجوان مقتول پرداختند، متوجه ضدونقيضگوييهاي آنها شدند. هر چند مادر و دختر در ابتدا سعي داشتند خود را بيخبر از حادثه نشان دهند اما در ادامه اعتراف كردند كه چون پدر خانواده با ازدواج دختر 16سالهاش موافق نبود، وي را در خانه به قتل رساندهاند.
اين مادر و دختر در شعبه 113دادگاه كيفري محاكمه و هر دو به قصاص محكوم شدند اما چون دختر نوجوان زير 18سال داشت، حكم وي نقض شد. در اين شرايط وي اين بار در شعبه2 دادگاه كيفري يك محاكمه شد. در اين جلسه دختر نوجوان گفت: پدرم با ازدواج من و خواستگارم مخالفت ميكرد. من و مادرم هم نقشه قتل او را كشيديم.
ما ابتدا در غذاي پدرم مرگ موش ريختيم اما هيچ اتفاقي نيفتاد. شب چند قرص خوابآور در شربت آلبالو ريختيم و او خوابيد. سپس هر دو به او چاقو زديم. در ادامه همسر مقتول نيز به قتل شوهرش اعتراف كرد. در پايان اين جلسه قضات دادگاه با استناد بهنظريه پزشكي قانوني كه در آن آمده بود دختر نوجوان از اختلالات شخصيت و يادگيري و عدمرشد عقلي رنج ميبرد، وي را با استناد به ماده91 قانون مجازات اسلامي به 10سال حبس و پرداخت ديه محكوم كردند.
مدتي بعد اين رأي نيز با اعتراض وكلاي متهم در ديوان عالي كشور نقض شد و دختر نوجوان ديروز براي سومين مرتبه محاكمه شد. در اين جلسه كه در شعبه دوم به رياست قاضي محسن زالي بوئيني برگزار شد، درحاليكه 2برادر متهم بهعنوان اولياي دم خواستار قصاص او بودند، وي در جايگاه ايستاد و گفت: اتهامم را قبول دارم.
چيزي ندارم بگويم. اگر برادرانم ميخواهند من را قصاص كنند خواهش ميكنم اين كار را زودتر انجام دهند تا از بلاتكليفي خارج شوم. زماني كه اين حادثه اتفاق افتاد من 16سال داشتم و اشتباه كردم اما در اين مدت در كانون اصلاح و تربيت كارهاي زيادي ياد گرفته و اصلاح شدهام.در پايان اين جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند.