اين جنايت روز 15بهمنماه سال89 در ساختماني نيمه كاره در منطقه تهرانپارس اتفاق افتاد. وقتي مأموران به محل جنايت رفتند با جسد پسري 17ساله از اتباع افغانستان مواجه شدند كه بر اثر اصابت ضربات چاقو جانش را از دست داده بود. تحقيقات نشان ميداد او بهعنوان كارگر در ساختمان كار ميكرد و شبها نيز همانجا استراحت ميكرد.
بررسيها نشان داد در 2روز منتهي به جنايت 2نوجوان افغان ديگر به استراحتگاه وي رفتوآمد داشتند. بنابر اين نام آنها بهعنوان مظنونان اين جنايت مطرح شد و چند روز بعد مأموران موفق شدند يكي از آنها را دستگير كنند.
پسر نوجوان كه او نيز 17سال داشت در جريان بازجوييها به قتل دوستش اعتراف كرد و گفت كه با انگيزه سرقت دست به قتل زده است. او گفت: قصد داشتم به تركيه سفر كنم اما پول نداشتم. از طرفي چون مقتول مقداري طلا داشت او را با همدستي دوستم به قتل رساندم و طلاها را دزديدم.
هر چند متهم در اعترافاتش از همدستش نام برد اما مأموران نتوانستند وي را بيابند. در اين شرايط پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسيدگي به اين پرونده كه ديروز در شعبه دهم، به رياست قاضي محمدباقر قربانزاده برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به قرائت كيفرخواست پرداخت و از آنجا كه اولياي دم مقتول در افغانستان بهسرميبرند و شناسايي نشدهاند، مدعيالعموم براي متهم درخواست قصاص كرد.
سپس متهم در جايگاه ايستاد و در توضيح آنچه اتفاق افتاده بود گفت: ميخواستم به هر قيمتي كه شده به تركيه بروم اما پدر و مادرم مخالفت ميكردند. از طرفي پولي هم براي اين كار نداشتم. به همين دليل از خانه فرار كردم تا اينكه در كوچه با مقتول آشنا شدم. او من را به ساختمان نيمه كارهاي كه شبها در آنجا ميخوابيد برد.
در لابهلاي حرفهايي كه با يكديگر ميزديم فهميدم كه او مقدار زيادي طلا دارد. او ميگفت طلاهايش 300ميليون تومان ميارزد. من هم براي سرقت جواهرات وسوسه شدم. اين موضوع را با يكي ديگر از دوستانم در ميان گذاشتم و شب حادثه 2نفري سراغ مقتول رفتيم.
ابتدا دوستم با چكش چند ضربه به سر او زد و باعث شد بيهوش شود. در ادامه خودم متكايي روي دهانش گذاشتم و فشار دادم و در نهايت با زدن چند ضربه چاقو او را به قتل رساندم. سپس طلاها را دزديديم و فرار كرديم اما خيلي زود پليس من را دستگير كرد.در پايان اين جلسه، قضات دادگاه براي تصميمگيري وارد شور شدند.