خواهران منصوريان از صفر تا سكوي قهرماني را نه در ميدان رقابتهاي ورزشي كه در عرصه رسانه بهدست آوردند؛ آنها مسير قهرماني را نه با زور بازو و تمرينات سخت كه با تحريك احساسات مخاطبان در يك فرايند رسانهاي پيمودند و خاصيت رسانه همين است.
در جهان امروز، رسانه، كارخانه قهرمانسازي است. اگر روزگاري «رستمِ سيستان» در داستانها و افسانهها به «رستم ِ دستان» تبديل ميشد، حالا تلويزيون يا همانطور كه مرحوم مهدي اخوانثالث ميگفت «جعبه جادوي فرنگ آورد»، قادر است آدمكي چوبين را هم يك شبه به قهرماني بزرگ تبديل كند. سوپرمنها، بتمنها، هري پاترها و مردهاي عنكبوتي با جادوي رسانهها از عالم خيال به دنياي واقعي راه مييابند و قهرمان زندگي ما ميشوند.
حتي ديگر شبكههاي اجتماعي هم قادر هستند آدمهايي گمنام را اسطوره و الگوي زندگي روزمره ما كنند. نرگس كلباسي اگر قرنها هم براي كودكان معلول و بيسرپرست هندي پدري و مادري ميكرد تا زماني كه در شبكههاي اجتماعي مشكلش را جار نزده بودند و به برنامهماه عسل دعوت نشده بود، «قهرمان» لقب نميگرفت.
قهرمانسازي در دنياي امروز محصول انتخاب رسانههاست. اگر چندين روز پوشش گسترده رسانهاي در ماجراي ساختمان پلاسكو نبود، آتشنشانها كي قهرمان شهر ما ميشدند؟ چه بسيار ريزعلي خواجويها كه مسافران قطاري را از سقوط نجات دادند و چه بسيار حسين فهميدهها كه جانشان زير تانك دشمن سپر بلاي يك ملت شد، اما نه در كتابي شرح حال زندگيشان رفت و نه در رسانهاي قصه فداكاريشان بازگو شد. گويا اعتبار فقط از آن چيزي است كه از آينه رسانه به سوي ما انعكاس مييابد.
آنچه در دو شب برنامه ماه عسل ديديم، معرفي قهرمانان ديگري به جامعه ايراني بود كه به درستي قهرمان واقعي زندگي خود بودند. از هيچ، همهچيز ساخته بودند و پيش از ميدان رقابت ورزشي، شجاعت، مبارزه و جنگندگي را در عرصه زندگي تمرين كرده بودند. اما توجه داشته باشيم كه فرايند قهرمانسازي در كارخانه رسانهها هميشه اينگونه منطبق بر واقعيت نيست؛ آنها قادر هستند حتي از پوشال هم قهرمان بسازند.