«ويلاييها» روح و اتمسفري زنانه دارد و براي نخستين بار تصويري از زنان در جنگ به مخاطب ارائه ميدهد كه زير سايه مردان نيستند. فيلم در كنار نمايش شخصيتهاي متعدد، 3قهرمان مهم و اصلي دارد؛ خانم خيري (با بازي پريناز ايزديار)، سيما (با بازي طناز طباطبايي) و عزيز (با بازي ثريا قاسمي). 3زن با 3ديدگاه از 3خاستگاه فكري مجزا كه بهدليل جنگ و اضطرار مجبور به همزيستي چندروزه هستند.
ويلاييها در نمايش حال و هواي يك محيط زنانه، موفق است، هراس و ترس از جنگ را خوب به مخاطب منتقل ميكند و شايد بيش از هراس ظاهري، به عمق درد و اندوهي ميپردازد كه مادران و همسران شهدا در جنگ تجربه كردهاند. فيلمساز به شخصيتها نزديك ميشود و وجوه مثبت و منفي درون آنها را به نمايش ميگذارد. گاهي به خلوتشان سرك ميكشد و چهرهاي زميني از آنها ميسازد؛ زناني كه به نظاره جنگ ننشستهاند و در بطن جنگ هستند.
قصههاي فرعي مثل علاقه پسر جوان (علي شادمان) به دختر يا كمك كردن عزيزخانم به نوجوان بسيجي در بيمارستان، خوب از كار درآمدهاند. نمايش جزئياتي مثل لباس قرض دادن زنها به هم براي آنكه پيش همسرانشان آراسته باشند به فيلم گرما داده و آن را سرشار از روح زنانه كرده است.
البته ويلاييها در كنار تمام ويژگيهاي مثبت، مثل هر فيلم اول ديگر خامدستيهايي هم در اجرا و روايت دارد؛ نمايش پيدرپي نماي هوايي از فرار زنها به سمت پناهگاه زيبايي و جذابيت اين نما را هدر داده است، بازيها يكدست نيست و همه بازيگران به يك اندازه درخشش ندارند. زنهاي ديگر پناهگاه چنان در پسزمينهاند كه ميشد قصه را فقط با سيما، خانم خيري و عزيز پيش برد. از سوي ديگر، صابر ابر گزينهاي مناسب براي نقش يك فرمانده جوان و پدر دوقلوها نيست. او حتي از نظر ظاهري در كنار ايزديار تركيبي غيرمتناسب شكل داده است.
وقتي يك شخصيت مهم فيلم (از ميان معدود شخصيتهاي مرد) در فضايي 2نفري با همسرش خانم خيري كه مهمترين و مؤثرترين شخصيت فيلم است، هماني نيست كه بايد، بخشي از فيلم و پذيرش آن از سوي مخاطب آسيب ميبيند. با اين همه، ويلاييها فيلمي است كه نميتوان ساده از كنارش گذشت.
- نويسنده و منتقد