صادق زیباکلام استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«زندگی عادی تهرانیها بعد از حمله تروریستی» نوشت:
اگر یکی از اهداف حمله تروریستی 17 خردادماه در حرم مطهر امام خمینی(ره) و مجلس شورای اسلامی، ایجاد هول و هراس بود، حتماً به این هدف دست نیافتهاند. مردم تهران، هم در حین حادثه و هم پس از آن، زندگی عادی خود را به روال گذشته ادامه دادند؛ بدون اینکه اثری از وحشت و رعب در آنها دیده شود. در خیابان، در دانشگاهها، بازار و ورزشگاهها، همه چیز مانند گذشته است و مردم بدون ترس در همان مجامعی حاضر هستند که پیش از 17 خرداد بودند. میتوان به جرأت گفت کسی به خاطر حادثه تروریستی 6 روز پیش، در زندگی خود تغییری ایجاد نکرده است. مجموعه رفتارهایی که نشان میدهد حمله تروریستی 17 خرداد، در ایجاد واهمه و اضطراب موفق نبوده است. شاید یکی از دلایل زندگی بی وحشت و ترس مردم این است که در سه دهه گذشته ما شاهد حملات تروریستی در تهران یا سایر کلانشهرها نبودیم. درست است که گاهی درگیریهایی در مناطق مرزی بود، اما بعد از ترورها و بمبگذاریهای سال 61-60 که از سوی منافقین انجام میشد، شاهد رویدادهای اینچنینی نبودهایم. امروز نزدیک به 35 سال است که تهران شاهد عملیات تروریستی نبوده است و بر همین اساس به نظر میرسد مردم اتفاقات چهارشنبه گذشته را یک «استثنا» تلقی میکنند. به نظر میرسد تصور عمومی مردم این است که عملیات تروریستی حادث شده در تهران، یک بار اتفاق افتاد و دیگر تکرار نخواهد شد و چون به این موضوع باور دارند که تا آیندهای خیلی دور این مورد پیش نمیآید، احساس نگرانی و اضطراب محسوسی ندارند. ما و مردم میدانیم که در کابل و بغداد زندگی نمیکنیم. تهران، با این دو مرکز یاد شده تفاوت دارد. در کابل و بغداد هفتهای یک بار یا هر دو هفته یک بار شاهد عملیات تروریستی با قربانیهای پرشمار هستند. در پایتخت شهرهای اروپایی هم این اتفاقات پرتعداد شده است و این تکثر بر بیم و هراس شهروندان آنجا افزوده است. اما مردم ما اعتقاد دارند حمله تروریستی اخیر خیلی نادر و استثنایی بود اما اگر خدای نکرده در آینده دوباره اتفاق مشابهی بیفتد، آن موقع ممکن است آن جو هول و هراس و وحشت غالب شود.
بنابراین به نظر میرسد شایسته است که اقدامات و فعالیتهایی که در طول سالهای گذشته برای ایجاد این امنیت در کشور انجام شده، ادامه و چه بسا تقویت شود تا حادثه تروریستی تهران به واقع یک استثنا بماند.
- شست و شو نشوید لطفا!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- دیدن رفتار داعشیهای مفلوک که حتی به زن و کودک رحم نمیکنند، هر انسان با شعوری را منزجر میکند. در این چند روزه دیدم کسی را که میانه اش با نظام خوب نیست، اما لعنت میفرستاد به عوامل ترورهای اخیر و میگفت اینها ایرانی نیستند، بیشرف و وطن فروش هستند. سران این گروههای تروریستی غالبا توسط سرویسهای جاسوسی خریده میشوند اما در بدنه آنها آنچه اتفاق میافتد، شست و شوی مغزی است. قبیل این سقوط انسانی درباره سازمان مجاهدین خلق (منافقین) اتفاق افتاد و از آدمهای خلع اراده شده، ماشین کوکی مهیای جنایت و خیانت ساخت.
2- همه ما آزرده و غمگین شدیم از اینکه تروریستهای شست و شوی مغزی شده، 18 هموطن بیگناه را به شهادت رساندند. حق هم همین است. اما آیا در مقیاسهای بزرگتر سیاسی و فرهنگی با همین نفوذ و شست و شوی ذهنی که به تغییر باور و خلع شرافت و وطن فروشی یا بیتفاوتی افراد نسبت به کمین و شبیخون دشمن منتهی شود، مواجه نیستیم؟ از عوام تا خواص، چقدر در رنج و نگرانی یا بیتفاوت هستیم که مثلا هر روز در فضای بیدر و پیکر و بیمحافظ رها شده مجازی یا تلگرامی، چند ده برابر شهدای روز چهارشنبه ترور، قربانی جنگ نرم و بیسرو صدای فرهنگی میشوند؟ باید چند خانواده دیگر از هم بپاشد و چند جوان دیگر از بین بروند تا احساس خطر کنیم؟
3- رهبر حکیم انقلاب، سوم آذر 1395 به مسئلهای مهم اشاره کردند و فرمودند «جنگ نرم، خیلی خطرناکتر از جنگ سخت است. در جنگ سخت، جسمها به خاک و خون کشیده میشوند ]ولی[ روحها پرواز میکنند و میروند به بهشت. در جنگ نرم، اگر خدای ناکرده دشمن غلبه بکند، جسمها پروار میشوند و سالم میمانند، روحها میروند به قعر جهنم؛ لذا این خیلی خطرناکتر است». ما، قربانیان ترور فیزیکی را تجلیل میکنیم اما آیا قربانیان ترور فرهنگی نیز که لگد به خانواده و همسر و فرزند - یا مملکت خود در مقیاس مدیریت ملی- میزنند، قابل تقدیرند یا مستوجب مواخذه؟ مقتدای انقلاب 6 خرداد 95 در دیدار اعضای مجلس خبرگان و درباره جنگ نرم خاطرنشان کردند «این آن چیزی است که بنده مکرر تذکر میدهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم، تغییر محاسبات».
4- تازهترین شماره مجله آمریکایی نیوزویک اختصاص به یک گزارش سیاسی-فرهنگی دارد. در تصویر روی جلد، شهروندان در حالی که هر کدام سرشان به گوشی خودشان گرم است، در حال حرکت به سمت مرکز رایگیری هستند. سوال روی جلد این است «HOW BIG DATA IS CORRUPTING DEMOCRACY? چگونه اطلاعات و دادههای عظیم، دموکراسی را فاسد و خراب میکند؟» نیوزویک در پاسخ این سوال، تیتر زده است: « BRAIN WASHED. شستوشوی مغزی»! مجله آمریکایی نگران شده که دموکراسی، به واسطه بمباران اطلاعات و مسخ شخصیت شهروندان، در حال فاسد شدن است. آیا برخی از متولیان فکر و فرهنگ و سیاست ما به اندازه مجله آمریکایی، نگران افکار عمومی یا باورهای نخبگان و تصمیم سازان هستند؟
5- برای برخی سیاستمداران همینقدر که فضای مجازی و مثلا تلگرام بتواند ذهن مردم ما را شست و شو دهد و تبدیل به شبکه رای چشم و گوش بسته کند، کافی است تا مدافع سینه چاک رها شدگی فضای مجازی شوند! پس تکلیف «فلینظر الانسان الی طعامه» و تغذیه فکری یک جامعه و سلامت و امنیت آن چه میشود؟! در پاسخ، شانه هایشان را بالا میاندازند یا درباره ارزش آزادی مغالطه میکنند. اگر تروریستها آب و غذای شهر را مثلا به ویروس سیاه زخم آلوده کنند، همه ما بر میآشوبیم و برای مقابله بسیج میشویم، اما برخی مدیران ما در قبال تزریق ویروس بیغیرتی نسبت به دین یا ناموس یا استقلال ملی و تمامیت ارضی و امنیت ملی، حتی یک ابراز تاسف خشک و خالی هم نمیکنند بلکه در دفاع از تروریستها و نفوذیها موضع میگیرند. خب! چنین کسانی که بنا بر تصریح امیر مومنان (ع) درباره ترککنندگان جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، « میّت بین الاحیاء» ( مردهای در میان زندگان) هستند. چنین مدیر مردهای چگونه میتواند هنگام شبیخون غافلگیرکننده تروریستها و نفوذیهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و امنیتی، واکنش به هنگام از خود نشان دهد و راه قتل عام را ببندد؟
6- امیر مومنان علی علیه السلام فرمودهاند: «يُستَدَلَّ عَلَي ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ. تَضييعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقديمِ الاَراذِلِ وَتَاخيرِ الاَفاضِل. چهار چيز باعث شکست دولتها میشود: ضايع کردن اصول (مسائل مهم)، سرگرم شدن به فروع (امور کم اهميت)، به کار گماردن آدمهای سطح پایین و کنار گذاردن انسانهای فاضل». یکی از گرفتاریها و مصیبتهای بزرگ، وجود مدیرانی است که مسئولیتهای اصلی را رها کنند و سرگرم حاشیهها باشند. فلان آقا وزیر یا معاون وزیر است اما به جای حمایت از فعالان سالم فرهنگی، دغدغه اش میشود تامین هزینه انتقال وکفن ودفن جنازههای فلان گروه موسیقی موسوم به سگهای زرد! یا آن یکی در آستانه انتخابات، نامه نگاری سرگشاده خطاب به رئیس صدا و سیما میکند که چرا آهنگ فلان خواننده پیوند خورده با شبکههای تلویزیونی انگلیس و بهائیت را دم اذان پخش نمیکنید؟ از آن طرف هم البته تهدید و تعقیب و قطع بودجه فلان نشریات مستقل و انقلاب در دستور کار همین حضرات قرار میگیرد. مسلمان! تو را با سگهای زرد و پیوند خوردگان با بهائیت چه معامله؟ «دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم/ با کافران چه کارت گر بت نمیپرستی».
7- فلان مدیر، با صداقتی سزاوار تشکر - و در عین حال تاسف- میگوید بدون هیچ آورده و سابقهای مدیر امنیتی شده است. سلّمنا! تا اینجایش را پذیرفتیم. اما بزرگوار! شما در بحبوحه انتخابات، چه کار با ستاد انتخاباتی دولت دارید که مدیران برخی از کانالهای تلگرامی آلوده را به صف میکنید و عکس یادگاری هم با شماری از آنها میگیرید. تعبیر «لایشغله سمع عن سمع» مختص خداوند است؛ بنده خدا وقتی سرگرم یک کار آن هم از جنس فرعی شد، حتما از مسئولیت اصلی باز میماند. و میشود همین رها شدگی تکالیف در برخی مدیریتها و به بار آمدن مصائبی مانند قبول الزامات سند ضد اسلامی و ضد ملی 2030 یونسکو یا پذیرش و اجرای خود تحریمیهای دیکته شده در افایتیاف.
8- در چنین وضعیتی از اختلال و تعطیلی یا سرگرمی برخی مراکز دیدبان به حواشی است که رهنمود آتش به اختیار از سوی رهبر انقلاب خطاب به انبوه نیروهای دلبسته به اسلام و ایران و انقلاب صادر میشود. اینجا باید دستگاههای مختل و معطل، عذر بیاورند که چرا بدعملی یا ترک پست کردهاند، نه اینکه کسانی در فضای مجازی مثلا تحریف کلام کنند یا درباره خودسری و هرج و مرج هشدار بدهند. طبیعی است که باید راه شبیخون دشمن را سد کرد. اینجا اگر مسئول مراقبت از گیت ورودی، خواب باشد یا خدای ناکرده با مهاجم همسویی نشان دهد، مورد ملامت و شماتت قرار میگیرد و حق ندارد دست پیش بگیرد و فرافکنی مسئولیت کند.
9- انقلاب اسلامی با بسیج ظرفیتهای عظیم مردم به ثمر نشست و با همین ظرفیتها، راه تجاوز و پیشروی دشمن سد شد؛ در حالی که رئیس دولت و فرمانده کل قوا (بنی صدر) اهتمام به جنگ و دفاع ملی نداشت. در روزگاری که بنی صدر در تهران یاوه میبافت و میگفت «چرا درگیر شویم، زمین بدهیم و زمان بگیریم و مذاکره کنیم» (!)، جوانان دانشجو و غیردانشجو با بصیرت تمام و به تبعیت از فرمان امام خمینی به خرمشهر و آبادان و سوسنگرد و هویزه رفتند و با منطق آتش به اختیار، راه تاخت و تاز و پیشروی مهاجمان را سد کردند. تا آن جا که جنگ مغلوبه شد و ملتی که روزی با مظلومیت در خرمشهر و هویزه میجنگید، امروز توانستهاند هیمنه آمریکا ( طراح اصلی جنگ 8 ساله ) را در عراق و سوریه بشکنند. اگر آن تشخیص و اقدام در وقت لازم در وضعیت تعطیلی برخی مراکز ستادی و فرماندهی در دولت نبود، امروز اثری از تمامیت ارضی نبود، چه رسد به اقتدار ملی و پیشرفت و توسعه کشور. آتش به اختیار یعنی جهان آرا شدن که اگر هم ناکامی مقطعی پیش آمد، بگوید شهر را پس میگیریم، مراقب باشید ایمان (و اراده و امید) سقوط نکند. و با همین ایمان بود که کارهایی کارستان و معجزهآسا چون فتح خرمشهر و فاو و سپس آزادسازی عراق رقم خورد. آتش به اختیار یعنی «ان تقوموا الله مثنی و فرادی» و «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلهًْ اهله». و به یک معنا یعنی « مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللهُ بِقَوْمٍ یحبهم و یحبونه أَذِلَّهًٍْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّهًٍْ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَهًَْ لَآئِم...».
10- آیا جز خائنین و ضربهخوردگان از آن بسیج ملی، کس دیگری هم پیدا میشود که آتش به اختیار جهان آرا و چمران و سیدحسین علمالهدی و شاهرخ ضرغام و دیگران را سرزنش کند یا جز به تحسین و تکریم، نامی از آن شهیدان والامقام ببرد؟ آتش به اختیار در مقیاس امروز، یعنی اینکه برای عمل به تکلیف تمدنسازی اسلامی یا دفاع از فرهنگ و تمدن خودی در برابر « جنگ (تحمیلی ) تمدنها»، معطل لجستیک و امکانات این یا آن اداره نمانید و مانند همیشه انقلاب، ظرفیتهای بزرگ مردم را پای کار «پویش مقاومت و پیشرفت» بیاورید. البته که این مدیریت هنرمندانه در نبرد نامتقارن، برای جبهه استکبار یا پادوهای آن، نگرانکننده است. جیغ و داد شدید رسانهای اردوگاه دروغ در چند روز گذشته، از دقت نظر رهبر انقلاب در رهنمود توام با عتاب اخیر حکایت میکند. در این میان باید از هراس افکنان پرسید آیا شما نقش ارتش بعث یا ستون پنجم منافقین را ایفا میکنید که به هراس افتاده اید؟
11- فراخوان اخیر مقتدای انقلاب دقیقا در ادامه بشارتی است که ایشان سوم خرداد 1395 در دانشگاه امام حسین علیه السلام فرمودند. «جوانهای عزیز! بچههای عزیز من! فردا مال شما است، آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛ خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه] در یک میدانی که از جنگ نظامی سختتر است. البتّه ویرانیهای جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختیاش بیشتر است. اینکه ما گفتیم اقتصاد مقاومتی ... اینکه گفتیم جوانهای مؤمن و حزباللّهی و انقلابی کارهای فرهنگی خودجوش را رها نکنند و دنبال بکنند ... بخش فرهنگیِ عدم تبعیّت از دشمن و جهاد کبیر است».
12- ایشان همچنین امسال در حرم مطهر امام خمینی (ره) فرمودند «مسئولان کشور، فعّالان سیاسی کشور، از این قدرت بسیجکنندگی انقلاب غفلت نکنند؛ این نعمت بسیار بزرگی است که در اختیار کشور و ملّت ما قرار دارد. انقلاب قدرت بسیج دارد؛ میتواند جوانها را، انسانهای باعزم و با اراده را، انسانهای سالم را، بهسوی اهداف والا و بلند هدایت کند و حرکت بدهد و پیش ببرد؛ هیچ پیشرانی به عظمت و قدرت انقلاب و شعارهای انقلاب وجود ندارد؛ ما امروز به این احتیاج داریم و تا سالهای متمادی احتیاج خواهیم داشت». مسئولان در ردههای مختلف اگر میخواهند پاسدار شایسته امنیت و اقتدار و پیشرفت ملی باشند، باید رکن کار خود را به میدان آوردن همین ظرفیت بینظیر قرار دهند.
- از مجلس ایران تا سنای آمریکا
نعمت احمدي . حقوقدان در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
وقتی در روز هفدهم خرداد ماه خبر حمله تروریستی به مرقد حضرت امام و مجلس در صدر اخبار جهان قرار گرفت، در مجلس سنای آمریکا طرحی مورد بررسی بود که ایران را به اتهام حمایت از تروریسم تحریم کنند. مرکز قانونگذاری کشور ازسوي تروریستها مورد حمله قرار گرفته و هنوز در ساختمان مجلس مشغول تیراندازی بودند و از سرنوشت محاصرهشدگان خبر صحیحی روی خروجی خبرگزاریها مخابره نشده بود که 97 نفر از سناتورهای آمریکايی طرحی را مورد بررسی قرار داده بودند که نتیجه بررسی طرح مورد بحث، تحریم ایران به بهانه حمایت از تروریسم بود. سناتور برنی سندرز، رقیب انتخاباتی هیلاری کلینتون و یکی، دو سناتور دیگر خواستار آن شدند که به احترام جانباختگان حملات تهران، بررسی طرح به تاریخی دیگر موکول و از دستور جلسه خارج شود، اما دیگر سناتورها خصوصا سناتور باب منندز که اتفاقا دموکرات و همحزبی سناتور برنی سندرز و سناتور ایالت نیوجرسی و یکی از پیشنهاددهندگان لایحه تحریم بود، اصرار در بررسی طرح داشتند. سرانجام مصوبه تحریم جدید ایران به بهانه فعالیت موشکی و حمایت از تروریسم در سنا مورد بررسی قرار گرفت و با 97 نفر رأی موافق و دو رأی مخالف به تصویب رسید. ماه گذشته نیز قانون «مقابله با اقدامات بیثباتساز ایران» در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا مورد مذاکره قرار گرفته و با اکثریت آرا تصویب شده بود.
تعجب آنجاست که طرح سنا علیه ایران به بهانه حمایت از گروههای تندرو خاورمیانه وقتی مورد بررسی سناتورهای مجلس سنای آمریکا قرار داشت که حوادث تروریستی تهران خبر اول رسانههای جهان بود. جای تعجب است چگونه سناتورهای آمریکايی به این واقعیت تلخ توجه نکردند که هنوز خون بیگناهان در مرکز قانونگذاری ایران شسته نشده است. وضع خاورمیانه هماکنون در شرایط خاص و ویژهای قرار دارد.
عراق در شرف پاكشدن از عناصر داعشی است و اشغال موصل رو به پایان است، اما سوریه وضع دیگری دارد. هرچند بشار اسد توانسته مواضع خود را تحکیم کند و داعش در تنگنا قرار گرفته، اما حضور کشورهای مختلف در خاک سوریه و حمایت آنان از گروههای معارض، آینده پیشروی سوریه را در هالهای از ابهام فروبرده است. ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، در اولین سفر خارجی خود از میان صدها کشور و از میان دهها شریک تجاری و همپیمان خارجی که به آمریکا سفر کرده و به دیدار رئیسجمهور جدید شتافته بودند، راهی عربستان شد و دولت عربستان هم برای او سنگتمام گذاشت. طرفه اینکه دولت عربستان مجموعهای از کشورهای اسلامی را زیر یک سقف گرد آورد تا لابد زحمت سفر رؤسای کشورهای اسلامی به واشنگتن را کم کند و وقت ترامپ را هم نگیرد. دولت سعودی که بویی از دموکراسی نبرده و نه ردپا، بلکه حضور مستقیم اين كشور در همه حملات تروریستی از برجهای تجارت جهانی گرفته تا حمایت از هسته مرکزی همه گروههای تروریستی هویداست، کشور دوست و برادر آمریکا میشود و ایران، کشور حامی تروریسم بینالملل نامیده میشود؛ درحالیکه در 38 سال گذشته ایرانیان در هیچ عملیات تروریستیاي حضور نداشتهاند. بعد از سفر ترامپ به عربستان و فعالشدن آمریکا در سوریه، ناگهان برنامهها تغییر میکند و اولین هسته عملیات تروریستی داعش در ایران خون دهها بیگناه را بر زمین میریزد.
داعش نیز شیوه عملیاتی خود را در ایران تغییر داده است، بهنوعی که در بادی امر با تکیه بر عملیات مشابه منتسب به داعش این شبهه به وجود میآید که عملیات تهران از دیگر گروهها سر زده است چون داعش به قصد ایجاد رعب و وحشت و ناامنکردن اجتماعات عملیات انتحاری را در اماکن پرجمعیت انجام میدهد و بیشتر با انفجار و انتحار است که باعث کشتهشدن بیگناهان میشود. داعش کمتر از سلاح استفاده میکند تا هم مانع از بازداشت عوامل ترور شود و هم تأثیرگذاری عمل انتحاری بالا برود. عملیاتی از نوع آنچه در تهران اتفاق افتاد، از نوع عملیاتی نبود که موردنظر داعش در سرزمینهای اسلامی باشد، بلکه از نوع عملیاتی است که داعش در اروپا انجام میدهد. در اروپا موضوع انتحاری پاسخ موردنظر را در پی ندارد، بلکه با اسلحه و حمله به اجتماعات است که مورد توجه قرار میگیرد. داعش در حمله به ایران از شیوه عملیات اروپايی استفاده کرد. حال پرسش این است؛ وقتی داعش با تغییر شیوه عملیاتی، گروههای انتحاری خود را به داخل کشور اعزام كرده و به دو کانون مهم؛ یکی مرقد حضرت امام و دیگری مجلس حمله برده و 17 نفر از فرزندان این آب و خاک را به شهادت رسانده و بیش از 50 نفر را زخمی کرده است، چرا سنای آمریکا به روح همبستگی با یک ملت تن نداده و عرف حقوقی را رعایت نکرده است؟
سناتورهای آمريكايي که مشغول بررسی طرح تحریم ایران بودند از حمله تروریستی به تهران خبر داشتند. حتی برنی سندرز، سناتور دموکرات، درخواست میکند بهلحاظ حملات تروریستی به تهران، طرح تحریم ایران مدتی مسکوت باشد، اما 97 نفر از 99 سناتور مجلس سنای آمریکا، ایران را که مورد هجمه تروریستها قرار گرفته به اتهام حمایت از تروریسم مورد تحریم قرار میدهند. چه باید کرد؟ دنیای عجیبی است؛ وقتی بر بزرگترین اقتصاد دنیا، موجود غیرقابلپیشبینیاي مانند ترامپ حکومت میکند، وقتی 97 سناتور آمريكايي که باید الفبای سیاست را بدانند و به اوضاع کشوری که در مورد آن قانونگذاری میکنند اشراف داشته باشند، بهگونهای دیگر عمل میکنند عجیب نیست کشور مورد حمله تروریستها را حامی تروریسم معرفی کنند.