اواسط آذرماه سال 94بهدنبال مفقود شدن مردي 40ساله در بومهن، تحقيقات پليس براي يافتن او آغاز شد. پدر اين مرد ميگفت: چند روزي است كه پسرم به طرز عجيبي ناپديد شده و هيچكس از او خبري ندارد. روزهاي اول وقتي سراغش را از همسرش گرفتم او گفت كه پسرم به سفر رفته است اما نميدانم چرا اين سفر آنقدر طولاني شد.
از همان روز اول نگران پسرم بودم تا اينكه چند روز قبل وقتي به خانهاش رفتم فهميدم هيچكس در آنجا نيست. همسايهها گفتند عروسم همراه با فرزندانش آنجا را ترك كرده است. اين مرد ادامه داد: عروسم زني بيوه بود كه با پسرم ازدواج كرد و از مدتي قبل نيز با او دچار اختلاف شده بود. ماموران وقتي اثري از مرد ناپديد شده نيافتند براي يافتن سرنخ به خانه او رفتند. آنها در گوشه حياط خانه آثاري از حفر يك گودال كشف كردند كه خاكهايي كه رويش ريخته شده بود نشان ميداد بهتازگي پر شده است. آنها خاكهاي گودال را بيرون ريختند و با جسد مرد مفقود شده مواجه شدند.
به اين ترتيب تحقيقات براي دستگيري همسر مقتول بهعنوان تنها مظنون جنايت شروع شد. در ادامه افسران جنايي به اطلاعاتي دست يافتند كه نشان ميداد اين زن پسرش را در مدرسهاي دورافتاده ثبت نام كرده و بهاحتمال زياد در آنجا زندگي ميكند. در اين شرايط گروهي از مأموران با نيابت قضايي راهي مخفيگاه زن جوان شدند و وي را كه بهطور مخفيانه با مردي غريبه زندگي ميكرد دستگير كردند. زن جوان ضمن اعتراف به قتل شوهرش گفت:
مقتول سومين شوهرم بود. من 8سال قبل در تنكابن با مردي ازدواج كردم و صاحب فرزندي شدم اما او يكباره ناپديد شد. مدتي براي پيدا كردن شوهرم تلاش كردم اما فايدهاي نداشت. به همين دليل مدتي بعد با مرد ديگري ازدواج كردم. خانواده شوهر دومم از ابتدا با ازدواج ما مخالف بودند و يك روز او گفت براي ادامه تحصيل به تركيه ميرود اما ديگر برنگشت.
من هم مجبور شدم به شكل غيابي از او طلاق بگيرم. اين زن ادامه داد: شوهر سومم(مقتول) مرد سختگيري بود. با اينكه از او نيز صاحب يك فرزند شده بودم اما اجازه نميداد بدون اجازهاش از خانه بيرون بروم. ميخواستم طلاق بگيرم اما شوهرم حاضر به جدايي نميشد. در اين ميان با مرد غريبهاي آشنا شدم و با همدستي او نقشه قتل شوهرم را كشيدم.
يك شب درحاليكه شوهرم خواب بود با ضربات چاقو او را به قتل رساندم و يك روز بعد به 2كارگر افغان پول دادم تا به بهانه ايجاد حوض در حياط خانهام گودالي حفر كنند و بعد از رفتن آنها جسد را در گودال دفن كردم. بهدنبال اعترافات اين زن او صحنه جنايت را نيز بازسازي كرد و در نهايت پروندهاش با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
- درددلهاي تلخ، رازگشاي قتل خانوادگي
دومين پروندهاي كه بهتازگي روي ميز قضات دادگاه كيفري يك استان تهران قرار گرفته به جنايتي بر ميگردد كه در آخرين روزهاي سال 95 اتفاق افتاد و در جريان آن مردي همسرش را به قتل رساند. اسرار اين جنايت وقتي بر ملا شد كه پسر نوجواني براي معلمش درددل كرد. او كه 12سال دارد، گفت:
چند روز قبل پدر و مادرم مثل هميشه با هم درگير شدند و اين بار پدرم ضربهاي به مادرم زد كه باعث شد پايش بشكند. او درد زيادي ميكشيد و پايش ورم كرده بود اما پدرم اجازه نميداد او به بيمارستان برود. از طرفي او تلفن را هم قطع كرده بود تا مادرم نتواند با كسي تماس بگيرد. تا اينكه ديروز فهميدم كه مادرم ديگر نفس نميكشد. پدرم من را تهديد كرد كه اگر در اينباره با كسي حرف بزنم همين بلا را برسر من ميآورد.
درددلهاي هولناك پسربچه باعث شد معلمش اين ماجرا را به پليس گزارش كند. به اين ترتيب ماموران راهي خانه آنها شدند و با جسد مادر دانشآموز روبهرو شدند كه بهدليل عفونت جان باخته بود. زن 53ساله بهعلت پخش شدن عفونت در بدن جانش را از دست داده است. به اين ترتيب مرد سنگدل كه 60سال دارد بازداشت شد.
او اعتراف كرد: من درآمدي جز حقوق بازنشستگي نداشتم اما همسرم به من طعنه ميزد. به همين دليل با هم درگير بوديم تا اينكه روز حادثه او را هل دادم و از پلهها افتاد و پايش شكست. او خودش نميخواست به بيمارستان برود. بهدنبال اعترافات اين مرد پرونده به دادگاه كيفري فرستاده شد و قرار است وي بهزودي محاكمه شود. اين در حالي است كه پسرش گفته از او شكايتي ندارد.