به گزارش ایسنا، در متن یادداشت حجت الله ایوبی رییس سابق سازمان سینمایی آمده است:
باسمه تعالی
بر زمینی که نشان کف پای تو بود
سالها سجده صاحبنظران خواهد بود
جهانِ هنر نزدیک به یک سال را بدون عباس کیارستمی سپری کرد. سالی که او نبودف ولی جهان پُر بود از او. سالی که گذشت سال عباس کیارستمی بود. در گوشه گوشه جهان هرجای که محفلی به نام سینما بود او آنجا بود. با شال و با کلاه و با اقیانوسی از چشم و نگاه. سالی که گذشت، جهان سینما و دنیای هنر به یاد او و به احترامش بارها و بارها تمامقد ایستاد و یک عمر کوشش را ستود. مردی که همه دیده بود و چشم. مردی از جنس نور و روشنایی. کیارستمی آینهای شد پاک، بیزنگار و زیبا از انسانیتِ انسان. و انسان سرگشته این روزگارِ پر آشوب، مجال یافت تا ببیند خویشتن خویش را در این آینه تمامقد و بیغبار.
مردی که هر روز زادروز اوست. هر جا که به زبان شعر گوشهای از زندگی تصویر میشود، آنجا جشن تولد عباس کیارستمی است. او هست. همچنان هست. هرجا که شعر هست، رنگ هست. او هست، آنجا که درختی ایستاده بلند و تنها بر فراز تپهای زیبا. او هست آنجا که یکرنگی، بیرنگی و صفا هست. او هرروز زاده میشد دوباره و هزارباره در گوشه گوشه جهان. و چه پرشمارند آنها که آموختند از او راه رسم دیدن را. آنها که میجویند در لابلای بیرنگیها رنگ را. آنها که چون او میکوشند تا بشنوند صدای سکوت را. آنها که از دل سکون به تصویر میکشند جهانی از تحرک و پویایی را. آنها که از دل کهنگی تازگی و نو شدن را تصویر میکنند.
کیارستمی یعنی، رویش، یعنی جوانه. کیارستمی یعنی هنر. یعنی تجربه. کیارستمی یعنی هنر و تجربه. او پر بود از امید برای فردای سینمای ایران. میبالید به گروه نورسته هنر و تجربه و آرزو میکرد که این راه ادامه یابد. در شور و شوق جوانهایی که پروانه وار برگردش بودند می دید فردای پر امید سینمای ایران را.
در روزگار سخت هجوم به فرهنگ و تمدن ایران، او پیامرسان زیباییهای فرهنگ اسلام و ایران شد. او یکتنه ایستاد و به گویاترین زبان ندای انسانی ایران و پیام زیبای اسلام ایرانی را به گوش جهان رساند. او شد مرز میان نگاه متمدنامه ایرانیان مسلمان و برداشت متحجرانه تکفیریان. تمدنی که بر شعر و ادب، برهنر و رنگ بناشده. تمدنی که از متنش سینمای کیارستمی می جوشد، پس می زند تحجر را. برنمی تابد خشونت را.
کیاررستمی یک راه است، یک نگاه است. و همچنان پیروانش و شاگردانش برای فهم راه او ناچارند بگذرند از کوچه پس کوچه ایران. ناچارند نجوا کنند حافظ و سعدی و مولانا را. راه کیارستمی می گذرد از باغها و بوستانهای ایرانی. از چشمههای جوشان گلستان سعدی، گلشن راز، مثنوی معنوی. از بهار ایرانی. از طعم گیلاس. و این است هنر مردی که همیشه هست و هر روز زاده می شود. زاد روزش مبارک باد.