بامداد نخستين روز از مردادماه سال95 به مركز فرماندهي آتشنشاني خبر رسيد كه خودرويي در جنوب غرب تهران دچار حريق شده است. با وجود اينكه دقايقي بعد اين آتشسوزي مهار شد اما در اين ميان مردي ميانسال نيز بهدليل سوختگي شديد به بيمارستان منتقل شد. اين مرد كه دچار جراحات زيادي شده بود، چند روز بعد روي تخت بيمارستان جانش را از دست داد.
شواهد نشان ميداد آتشسوزي عمدي و پسر متوفي عامل آن بوده است. در ادامه تحقيقات معلوم شد كه پسر جوان قصد داشت با دختر مورد علاقهاش ازدواج كند اما پدر او با اين ازدواج مخالف بود و هنگام وقوع حادثه پس از درگيري ميان آنها، پسر جوان مقداري بنزين روي پدرش و خودروي 206او ريخته و كبريت را كشيده است. متهم بعد از قتل پدرش به مكان نامعلومي گريخته بود اما سرانجام بعد از حدود 2ماه خودش نزد مأموران رفت و تسليم شد.
متهم در بازجوييها درباره انگيزهاي كه باعث شد دست به قتل پدرش بزند، گفت: من به دختري علاقهمند شده بودم و ميخواستم با او ازدواج كنم اما پدرم مخالفت ميكرد و حتي مدارك شناساييام را هم گرفته بود. شب حادثه چون بنزين ماشينم تمامشده بود با يك ظرف مقداري بنزين به خانه آوردم اما پدرم دوباره شروع به جر و بحث با من كرد. فكر ميكردم ميخواهد با چوب به من حمله كند. من هم عصباني شده و بنزين را روي ماشين ريختم و مقداري از آن هم روي پدرم ريخت و همان موقع كبريت را كشيدم.
متهم درباره اينكه چرا خودش را تسليم كرده، گفت: بعد از حادثه به شهرستان فرار كردم و از آنجا به تركيه رفتم. هنوز نميدانستم پدرم فوت شده است اما بعد از آن دچار عذاب وجدان شدم و تصميم گرفتم خودم را تسليم كنم. بهدنبال اعترافات متهم او صحنه جنايت را نيز بازسازي كرد اما در ادامه خواهرش بهعنوان ولي دم او را بخشيد. با وجود اين پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و قرار است وي بهزودي به لحاظ جنبه عمومي جرم در شعبه دوم محاكمه شود.