برخلاف زيارتگاههاي شلوغ ديگر كه از هر گوشه با «بر جمال محمد صلوات» زائران به تسليم درود به پيامبر و خاندانش دعوت ميشوند و شيعيان ذكر مصيبت ميخوانند، اينجا تنها صدايي كه بهگوش ميرسد پرزدن كبوتران از روي قبور امامان بهسوي قبر مادر قمربنيهاشم(ع) است. همه زائران، كتب ادعيه خاصه مفاتيحالجنان-كه مبلغان وهابيت به آن مفاتيحالنار ميگويند- را مخفيانه مقابل خود گرفتهاند و زير لب زيارتنامه 4 امام شيعه را زمزمه ميكنند و همين غلبه صداي بال كبوتران بر صداي هزارهزار زائر امامان بقيع گواهي است بر مظلوميتشان تا بغض در گلو بتركد و اشك سرازير شود بر وجوه زائران بقيع و اينجا در غياب بيتالاحزان فاطمه(س)، همه بقيع ارضالاحزان شده است. اين وضعيت اسفبار يك قرني هست كه بر اين گستره حكمراني ميكند و امر و نهي دورگههاي عرب- افغان وهابي پسزمينه زيارت شيعيان عليبنابيطالب(ع) است.
پيش از هجرت مسلمانان به مدينه، مردم يثرب امواتشان را در گورستانهاي بنيحرام، بنيسالم يا گاهي هم درون خانههايشان دفن ميكردند. اما بعد از هجرت، بقيع تنها گورستان آنها بوده كه به خواسته رسولالله(ص) ساخته شد. نخستين كسي را كه مسلمانان در بقيع به خاك سپردند يكي از انصار به نام اسعدبنزراره بود و سپس ابنمظعون از دوستان پيامبر(ص) و عليبنابيطالب(ع)، نخستين مهاجري بود كه در بقيع به خاك سپرده شد. با دفن ابراهيم، پسرخوانده پيامبر توسط حضرت، قبايل مدينه هر يك بخشي از قبرستان بقيع را انتخاب كردند تا امواتشان را در آن دفن كنند و براي اين منظور در زمين مورد نظر درختان را قطع ميكردند تا بهتر از آن استفاده كنند. از جمله اين درختان شاخص، درختان غرقد بودند كه پس از قطعشدن بقايايشان تا چندي برقرار بود و از اينرو به اين قبرستان مدينه «بقيع الغرقد» ميگفتند؛ يعني محوطه پر از درختان غرقد. بعدها نيز بسياري از مجروحان جنگ احد كه در شهر مدينه به شهادت رسيدند، توسط پيامبر در بقيع دفن شدند.
در سال 50 هجري امامحسن(ع) به شهادت رسيدند. ايشان نخستين امام شيعه بودند كه در قبرستان بقيع در خانه منسوب به عقيلبنابيطالب دفن شدند و در سال 95 هـ.ق نيز امام سجاد(ع) در كنار عمويشان در اين خانه به خاك سپرده شدند. در سال 114 هـ.ق هم پيكر مطهر امام محمدباقر(ع) پس از شهادت توسط بنياميه در كنار اين قبور دفن شد.
- سلفيگري از كجا به وجود آمد
در قرن دوم، پس از انقراض بنياميه و روي كارآمدن سفاح خليفه عباسي، بهدليل دفنبودن عباس، عموي پيامبر(ص) و نيز نياي خاندان عباسي در كنار امامان شيعه، شيعيان توانستند خانه عقيلبنابيطالب را كه مدفن 3 امام شيعه بود به مسجد و زيارتگاه عمومي تبديل كنند؛ اتفاقي كه روي قبور شاخص ديگر نيز افتاد و مسلمانان روي آنها قبه و سايبان ساختند و در قرون بعدي مورد بازسازي قرار گرفت. در سال 148 هجري پيكر مطهر امام صادق(ع) پس از شهادت توسط منصور دوانيقي، خليفه عباسي، در حرم ساختهشده توسط شيعيان به خاك سپرده شد و تعداد امامان مدفون در بقيع به 4 امام رسيد.
در زمان حكومت تركان سلجوقي بر حجاز، مجدالملك براوستانيقمي، وزير بركيارق، معمار زبردستي را از قم به مدينه برد تا بارگاه بزرگي روي قبور امامان شيعه بسازد كه قبهاش تا حدود 8 قرن نظر مسلمانان و سياحان را بهخود جلب ميكرد. مقبره ساختهشده داراي محراب بود و مانند ساير بناهاي قبور اهلبيت(ع)، ضريح، روپوش، چلچراغ، شمعدان و فرش و نيز خدام داشت. جنس ضريح از چوب بود و مشبك و سبزرنگ كه نقشبرجستههايي از جنس مس، روي آن حكشده بود و ميخكوبهاي زيبايي به آن جلوه ميداد و از سطح زمين كمي بلندتر بود.
استعمار انگليس كه اسلام ناب محمدي، خاصه مذهب تشيع را مانع اهداف استعماري خود ميديد با برجستهكردن مذهب حنبلي و قرائت راديكال از آن، جريان سلفيگري را بهوجود آورد كه با دستور مستقيم وزارت مستعمرات بريتانيا حمايت از شيخ محمدبنعبدالوهاب تميمينجدي در دستور كار قرار گرفت و فرقه وهابيت تاسيس شد. فرقهاي كه اعتقاد داشت همه احاديث رسولالله درباره زيارت قبور، خاصه قبور بزرگان دين جعلي است و هركس به زيارت آنها حتي قبر پيامبر (ص) برود مشرك است و درصورت صلاحديد بايد به قتل برسد؛ تفكري كه منشأ آن ابنتيميه، فقيه سوري قرن هشتم بود كه در سال 726 اين مطالب را در كتاب اقتضاي صراطالمستقيم نوشته است.
- زيارت قبور شرك است!
محمدبنعبدالوهاب هم هر گونه زيارت قبور بزرگان و نيز هرگونه تاسيس بنا روي قبور را شرك و بدعت ميدانست. همزمان شخصي به نام محمدبنسعود از قبيلهاي به نام آلسعود كه پيشه راهزني داشتند با حمايت نظامي نيروي دريايي بريتانيا بر حجاز مسلط شدن و به خواسته انگليسيها بين آنها با وهابيت پيوند فكري برقرار شد. از اينرو مسلك نابودكردن همه گنبدها و قبهها و ابنيه روي قبور به بهانه اينكه آثار شرك هستند و با توحيد ناسازگار، در دستور كار آنها قرار گرفت.
از اينرو وهابيوني كه از نجد حجاز خروج و اعلام موجوديت كرده بودند، در سال 1220 هجري به مكه، طائف، جده و... حمله كردند و مقابر و زيارتگاههاي شخصيتهاي تراز اول اسلام را به ويراني كشاندند. بعد از آن مدينه را يكسال و نيم محاصره كردند و پس از وقوع قحطي شديد در اين شهر سعودبنعبدالعزيز وارد شهر شد و بعد از غارتكردن همه اموال حرم نبوي، مقبره امامان شيعه در قبرستان بقيع و ابنيه ديگر اين قبرستان، از جمله گنبد حضرت زهرا(س) موسوم به بيتالاحزان را تخريب كرد.
قشون عثماني در ذيحجه سال 1227 به حجاز لشكركشي و مدينه را از دست وهابيت خارج كردند. در سال 1234 هجري به دستور سلطانمحمود دوم عثماني و توسط محمدعلي پاشايمصري مسلمانان دست به كار شدند تا ساختمان مقبره شخصيتهاي جهان اسلام را بازسازي كنند. با سرمايهگذاري مسلمانان، خصوصا ايرانيان و نيز استفاده از امكانات ويژه، مقبره بزرگي بهصورت هشتضلعي روي مدفن 4 امام شيعه ساخته شد كه داخل آن سفيدكاري شد و گنبد سفيدرنگي به نام قبهالبين روي آن قرار گرفت. ضريح اين مقبره فلزي بود و روي آن خطوط فارسي هويدا بود كه بهراحتي ميتوان گفت ايرانيان در ساخت اين ضريح دخيل بودهاند.
اين ضريح فولادي توسط اصفهانيها ساخته شد كه در بخشهاي بالاي آن اسماءالحسني با آب طلا و خط زيبا نقش بسته بود. دولت ايران پس از جلب موافقت عثمانيها اين ضريح را به جده منتقل كردند تا از آنجا به مدينه ببرند. اما مردم مدينه با ورود ضريح امامان شيعه به اين شهر مخالفت كردند. سرانجام پس از 3 سال توقف، ايرانيها مبلغ كلاني را به مخالفان ورود ضريح پرداختند تا حرم اهلبيت(ع) تكميل شود. با اين حال وقتي ايرانيها خواستند ضريح فولادي را در بناي مقبره نصب كنند مردم مدينه اجازه ندادند صندوق روي مدفن اهلبيت(ع) برداشته شود. لذا ايرانيها مجبور شدند ضريح را با مشقت روي همان صندوق بزرگ نصب كنند. مسلمانان ديگر نيز در كنار شيعيان دست به كار شدند و همزمان با ساخت مرقد امامان شيعه و گنبد بيتالاحزان فاطمه زهرا(س) مرقدهايي با كمك يكديگر براي فاطمه بنتاسد(س)، عباس عموي پيامبر، عبداللهبنجعفر، حضرتامالبنين(س)، حليمه دايه پيامبر، دخترخواندهها و همسران پيامبر، برخي فرزندان، تابعين، بستگان، صحابه و بيش از هزار نفر از شخصيتهاي برجسته جهان اسلام ساختند كه اين سلسله اقدامات، بقيع را در كنار گنبدالخضراي مسجدالنبي به يكي از مراكز زيارتي- سياحتي جهان اسلام تبديل كرد. مسلمانان در همان سال در مكه نيز روي مدفن عبدالمطلب جد ايشان، ابوطالب عموي پيامبر و پدر گرامي حضرتعلي(ع) و نيز روي مدفن حضرت خديجه(س)، زادگاه پيامبر(ع) و فاطمه زهرا(ع) و خيزران عبادتگاه سري پيامبر(ع) بناهايي درست كردند تا «جنتالبقيع» به عاليترين شكل زيارتگاه مسلمانان جهان باشد.
در نيمه اول سال 1344 هـ.ق برابر با 1304 هـ.ش وقتي سومين دولت وهابي در عربستان روي كار آمد و براي هميشه حجاز را از كنترل عثماني خارج كرد و تحت كنترل خود درآورد، دومين حمله به مقابر و گنبدها و مضاجع شكل گرفت. پيش از حمله، شريفهاي مكه و اهالي حرمين شريفين از وهابيون امان خواستند و سعودبنعبدالعزيز هم به همگي آنها امان داد. سپس وهابيت بيانيه صادر كرد كه «اهالي حرمين شريفين، بهجاي خداوند يكتا، گنبدها و بارگاهها را ميپرستند. اگر گنبدها تخريب و ديوارهاي مشاهد مشرفه برداشته شود، تازه اهالي حرمين از دايره شرك و كفر بيرون آمده، در مسير پرستش خداوند يكتا قرار خواهند گرفت». سپس وهابيون زيارتگاههاي ساختهشده مكه روي مدفن عبدالمطلب، ابوطالب، حضرت خديجه(س)، زادگاه پيامبر(ع) و فاطمه زهرا(ع) و خيزران را تخريب كردند. آنها حتي در جده گنبد و مقبره حضرت حوا(س) و در طائف مقبره ابنعباس را هم از گزند تخريب مصون نگذاشتند. پس از آن وهابيون مدينه را محاصره و شروع به تخريب قبور بيرون شهر كردند. آنها قبر حضرت حمزه سيدالشهدا و نيز شهداي احد را كه پاي كوه احد واقع بودند با خاك يكسان كرده و تپهاي از خاك و سنگ بر جاي گذاشتند. تا پيش از آن مردم مدينه هر سال در ماه رجب بهمدت 3 روز از شهر بيرون ميرفتند و در محوطه بين مقابر شهداي احد و كوه احد مراسم رجبيه مخصوص بهجاي ميآوردند؛ مراسمي كه شرح آن در سفرنامه اروپاييان از جمله بورخارت آمده است. اما وهابيون اين مراسم را ممنوع و زيارتخواني را به جشن و پايكوبي رجبيه تبديل كردند و ديگر اجازه ندادند كسي از خاك سرخ اطراف حرم حضرت حمزه بهعنوان تبرك استفاده كند.
- بارگاه رسول اكرم(ص) هم آسيب ديد
آنها حتي سراغ گنبد و بارگاه قبور جناب عبدالله پدر رسولالله(ص) و حضرت آمنه(س) مادر پيامبر(ص) رفته و آنها را به تلي از خاك مبدل كردند. وهابيون هيچ مزاري را در مدينه و اطراف آن از جمله ينبع باقي نگذاشتند. سپس از بيرون شهر حرم نبوي را زير آتش توپخانه خود قرار دادند كه آسيبهاي فراواني به بارگاه رسولالله(ص) وارد شد.
بعد قاضيالقضاتشان، شيخ عبداللهبن بليهد را از مكه به مدينه آوردند كه در ماه رمضان اين سال اعلاميهاي داد و طي آن مجوز ويرانكردن گنبدها و زيارتگاهها را صادر كرد. البته او پيش از دستزدن به تخريب مقابر مدينه اقدام به يك نظرسنجي از مردم مدينه كرد كه بسياري از مردم مخالف اين اقدام و برخي موافق بودند. از اينرو براي مردم مدينه شرايطي گذاشتند تا از قتلعامشانمانند مردم طائف صرفنظر كنند و آن شروط اين بود: «پرستش خدا براساس احكام وهابيت انجام گيرد، گنبد و بارگاه همه مقابر و مراقد داخل مدينه تخريب شود يعني سقف و ديوارشان برداشته و همه آنها بدون ضريح و صندوق صاف و بهصورت پشت ماهي درآورده شوند، همه بايد دين و آيين نياكانشان را ترك كنند و به دين و آيين وهابيت درآيند، هركس بايد معتقد شود كه به محمدبنعبدالوهاب از سوي خداوند رحمان الهام شده و آيين او مذهب حق است، علمايي را كه از پذيرش آيين وهابيت سرباز زنند بايد به قتل برسانند يا مخفيگاهشان گزارش شود، هرگونه امرونهي از طرف وهابيون در مسائل مذهبي و سياسي هرقدر سخت و توانفرسا بايد از صميم دل پذيرا و مو به مو اجرا شود».
وهابيت در 8 شوال 1344 هـ.ق برابر با 31 فروردين 1305 هـ.ش در روزي كه نامش را يومالهدم گذاشتند به قبرستان بقيع، مهمترين قبرستان مسلمانان حملهور شدند و براي اين كار كارگراني را با اجرت يكهزار ريال مجيدي استخدام كردند.
آنها نيز وقتي فرمان تخريب گنبدها صادر شد به بالاي گنبدها رفتند و با گفتن عبارت «عليالراس والعين» با تيشه و كلنگ بارگاه و ضريح روي قبور امامان شيعه را تخريب كردند. ضريح فولادي را به 7 قطعه تقسيم كردند، 6 قطعهاش را بالاي ديوار سمت راست و چپ در ورودي محوطه حرم حضرت حمزه و قطعه ديگر را در سمت قبور شهدا در احد نصب كردند. وهابيت حتي به قبور فاطمه بنتاسد(س)، عباس عموي پيامبر، عبداللهبنجعفر، حضرت امالبنين(س)، حليمه دايه پيامبر، همسران پيامبر، صحابه پيامبر و نيز بناي بيتالاحزان حضرت زهرا(س) [قبهالحزن] هم رحم نكردند. صندوق و ضريح روي قبور مطهر اهلبيت(ع) را برداشتند و خزائناش را خالي كردند. آنها اين ابنيه را طوري تخريب كردند كه از بناي آنها تنها خاك و سنگ ماند و بعدا قطعه سنگي را بهعنوان علامت روي قبر گذاشتند تا به خيال خودشان از بدعتها جلوگيري كرده باشند. آنها قبرستان بقيع را به يكي از مهجورترين اماكن جهان اسلام تبديل كردند. وهابيون بعد از اينكه اشياي گرانبهاي داخل قبور و نيز نذورات مسلمانان را غارت كردند، سراغ گنبد سبز نبوي رفتند و آن را به توپ بستند چون عقيده داشتند حرم پيامبر بتاعظم است و مهمترين قبري است كه تخريبش براي دفع شرك واجب است و ارجح.
خواستند تخريبش كنند و ضريح پيامبر(ص) را كه قبور خلفاي راشدين هم داخل آن قرار دارد از جا بكنند كه مسلمانان در مقابلشان بسيار مقاومت كردند و آنها از ترس، از تخريب بارگاه رسولالله(ص) منصرف شدند. براي انصرافشان اين توجيه را آوردند كه ما اين گنبد سبز را مسجد به حساب ميآوريم و مقبره پيامبر نميدانيم. البته خودشان تصميم گرفتند مامورين تند و خشني را در اطراف ضريح پيامبر بگمارند تا هيچ زائري جرات نكند براي زيارت قبر رسولالله(ص) نزديك شود يا آن را ببوسد؛ وضعيتي كه بعد از يك قرن هنوز به قوت خود باقي است. انصراف از تخريب بارگاه نبوي توسط وهابيون فكر تخريب مسجدالحرام را هم از ذهن آنها پراند چرا كه وهابيت به خواسته وزارت مستعمرات بريتانيا خانه كعبه را هم بايد به بهانه اينكه جزو آثار بتپرستي است، تخريب ميكرد.
وهابيون هر شهر و روستايي را كه تصرف ميكردند، به ويراني ضريحها و قبور آن ميپرداختند. از اينرو برخي نويسندگان اروپايي به آنها «ويرانكنندگان مقابر» لقب دادند. مستر ريته، جهانگرد اروپايي وقتي بعد از حمله وهابيون به بقيع وارد اين قبرستان شد نوشت: «چون وارد بقيع شدم، آنجا را همانند شهري ديدم كه زلزله شديدي در آن بهوقوع پيوسته و به ويرانهاي مبدل ساخته است؛ زيرا در جايجاي آن جز قطعات سنگ و كلوخ بههم ريخته و خاك و زباله روي هم انباشته و تيرهاي چوب كهنه و شيشههاي درهم شكسته و آجر و بتنهاي تكهتكه، چيز ديگري نميتوان يافت. اين ويرانيها و خرابيها نه در اثر وقوع زلزله يا حادثه كه با عزم و اراده انسانها بهوجود آمده بود».
در پي سلسله اقدامات وهابيت در تخريب بناهاي متعلق به شخصيتهاي مهم مسلمانان شيعه و سني، از جايجاي جهان اسلام واكنشها متوجه حاكمان عربستان سعودي شد. تلگرافهاي اعتراضي رجال سياسي و نيز علما از ايران، مصر، هند، عراق و ساير بلاد اسلامي بهسوي حجاز تمامي نداشت. مدارس علميه شيعه و سني اعلام تعطيلي كردند. سيل اعتراضات آنقدر بود كه حتي از درون وهابيون نيز انتقاداتي به تخريبكنندگان وارد شد و آنها همكيشانشان را به خاطر تندروي محكوم كردند.
- عزاي عمومي در ايران
ايرانيان در شهرهاي مختلف از جمله تهران، شيراز، مشهد، قم، تبريز و دامغان اعتراضات گستردهاي به اين اقدام كرده و در 16 شوال اعلام عزاي عمومي و اقامه عزاداري كردند. مجلس شوراي ملي بهدليل اعتراضات گسترده به اين اقدام وهابيون واكنش نشان داد و سيدحسن مدرس بعد از سخنراني براي تظاهركنندگان در ميدان بهارستان و درخواست برخورد قاطع با تخريبكنندگان قبور اهلبيت(ع)، كميسيوني براي پيگيري اين موضوع تشكيل داد. دولت ايران نيز واكنش تندي به حاكمان حجاز نشان داد كه نتيجهاش ممنوعيت سفر ايرانيان بود. مذاكرات با سعوديها در دوره پهلوي اول ادامه داشت كه تا سال 1349 طول كشيد. از جمله مذاكرهكنندگان مظفر اعلام «اميرالحاج» منصوب شده در سال 1330 بود كه بعدها توسط دكتر مصدق، وزير مختار ايران در عربستان شد. او بهعنوان نماينده دولت ايران بارها از جده براي حاكمان سعودي نامهنگاري ميكرد كه پاسخ آن در هر مرتبه همين يك جمله بود: «تشخيص قبور به وسيله سنگچيني اطراف آن و گذاردن سنگ قبر شرعا مانعي ندارد، ولي بيش از آن مطابق مذهب وهابي كه مذهب رسمي دولت عربي سعودي است، ممنوع است». با روي كار آمدن اميرعباس هويدا بهعنوان نخستوزير، وي مامور شد كه به امور بازسازي قبور اهلبيت(ع) رسيدگي كند كه مسامحه وي به كمرنگشدن و بلكه فراموششدن پيگيريهاي ايران در اين امر منجر شد.