«ماهي» در جشنواره جيفوني كه از مهمترين رويدادهاي فيلم كودك دنياست جايزه گرفت و «گلنار» به خاطره مشترك دانشآموزان دهه 60 تبديل شد. دخترك روستايي و همنشينياش با خرسهاي جنگل براي بچههاي 3دهه پيش در حكم تجربه اول فيلم ديدن روي پرده سينما بود. كمتر كسي آن روزها ميدانست نام آقاي كارگردان همان نام اصيل كمبوجيه است كه در گذر زمان تغيير يافته و در قالب كامبوزيا پرتوي به سينماگري تبديل شده است با گامهاي آرام اما استوار روي جاده موفقيت قدم ميزند.
- گلنار و گربه و ترانه
هر چند پرتوي بعد از موفقيت خيرهكننده گلنار باز هم فيلم كودك و نوجوان ساخت اما بايد پذيرفت هيچكدام از آنها موفقيت گلنار را تكرار نكردند. در آن سالها او بيشتر متمركز بود روي نگارش فيلمنامه تا اينكه مهمترين جايزه سينمايي خود را تا آن زمان با فيلمنامه پديده جشنواره بيستم برد؛ «من ترانه پانزده سال دارم» بهشدت محبوب شد و فيلمنامه پرتوي سيمرغ بلورين را بهدست آورد. او در همان سال 80تجربهاي مشترك با عباس كيارستمي براي نگارش فيلمنامه «ايستگاه متروك» براي عليرضا رئيسيان داشت و گرچه از مهمترين فيلمنامهنويسان سينما بود اما ميخواست كارگرداني را هم دوباره تجربه كند.
- ترانزيت سينمايي
در جشنواره بيست و سوم فيلم فجر قصه ريحان و تلاشهايش براي راهاندازي قهوهخانه بينراهي ميراث همسرش براي خيليها خواستني شد. «كافه ترانزيت» در بخشهاي مختلف نامزد دريافت سيمرغ بود و بالاخره سيمرغهاي بهترين فيلمنامه و بهترين بازيگر زن را شكار كرد. پرتوي براي كارگرداني فيلم از جشنوارههاي ماردلپلاتا و داكا و جشن خانه سينما هم جايزه گرفت تا بازگشتي درخشان به عرصه فيلمسازي داشته باشد.
با اين حال براي كسي كه از سالهاي دور تجربه نگارش فيلمنامههاي درجهيك را در كارنامه داشته، دور شدن از دنياي نويسندگي غيرممكن است. اينگونه بود كه كارنامه حرفهاي نويسنده سريال «گل پامچال» با نگارش فيلمنامههاي «ديشب باباتو ديدم آيدا» و «هر شب تنهايي» براي رسول صدرعاملي و «خيابانهاي ناآرام» براي كمال تبريزي طولانيتر شد و پروژهاي را هم بهطور مشترك با جعفر پناهي به سرانجام رساند.