در دهههاي 40 و 50 هر ايراني علاقهمند به ورزش، رخدادهاي مهمي چون المپيك، مسابقات جهاني و جامجهاني فوتبال را با صداي فوقالعاده بهمنش دنبال ميكرد. مدال طلاي عبدالله موحد در المپيك68 مكزيك، مدال طلاي منصور برزگر، محسن فرهوشي و ديگر بچههاي تيم ملي كشتي در مسابقات جهاني تهران كه منجر به قهرماني ايران هم شد، مسابقات مقدماتي78 آرژانتين و بعد اولين حضور ايران در جامجهاني فوتبال همه و همه با صداي بهمنش در خاطره جمعي ما ايرانيان ثبت شد.
استاد بهمنش هم صداي مناسبي براي كار گزارش داشت و هم برخوردار از اطلاعات جالبتوجهي بود. تقريبا درمورد همه رشتههاي ورزشي اطلاعات داشت و به همين دليل ميتوانست هم كشتي گزارش كند، هم فوتبال و هم حتي مسابقات دووميداني. همچنان كه قلم خوبي هم داشت و بهعنوان روزنامهنگار مقالات و گزارشهاي فوقالعادهاي مينوشت.
برخلاف گزارشگران امروز كه چهرههاي فوقالعادهاي هم مثل عادل فردوسيپور به چشم ميخورد، تكبعدي نبود و در رشتههاي مختلف ورزشي صاحب دانش و اطلاعات بود. همين معلومات باعث ميشد بهمنش در حين گزارش، تحليل هم ارائه دهد و حتي پيشبيني هم بكند.
جوانهاي قديم حتما بهخاطر دارند كه استاد بهمنش در برخي مسابقات حتي از تعويضهاي سرمربي وقت تيم ملي هم انتقاد ميكرد. واقعيت اين است كه ديگر بهمنشي بهوجود نميآيد همچنان كه در اين 40سال گزارشگري چون او به ميدان نيامد. متأسفانه برخوردهاي نامناسبي با استاد صورت گرفت. بدون هيچ دليل منطقي از خاستگاهش دورش كردند و ميكروفن گزارشگري را از او گرفتند. چرا و به چه جرمي؟! هيچگاه معلوم نشد چون استاد گناهي مرتكب نشده بود.
ما امروز بهمنش را از دست نداديم. او را از همان روزي از دست داديم كه ديگر نتوانست برايمان فوتبال و كشتي گزارش كند. او را با آن سواد، بينش، توانايي، تواضع و اخلاق فوقالعادهاش خانهنشين كرديم و اجازه نداديم تجربياتش به نسلهاي بعدي انتقال يابد. طبق قانون اساسي هيچكس نميتواند فردي را از شغل موردعلاقهاش محروم كند، ولي با اين وجود پيشكسوتان زيادي در حوزههاي مختلف به دلايل واهي خانهنشين شدهاند. بهمنش كه رفت، ديگران را دريابيم.
- بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون