مجید مظفری: ۱۴ تیر ماه به عنوان روز قلم در تقویم به ثبت رسیده است؛ روزی که امیدوارم بتواند بهانه‌ای باشد برای تاکید بر اهمیت «نوشتن». نوشتن در مفهوم متعالی‌اش به تعبیر ویلیام فاکنر؛ «عرق ریزان روح» است.

رنجي است بر پايه انديشه و خلاقيت كه به پشتوانه عشق، زيست‌فرهنگي را در جامعه معنا مي‌بخشد. نويسنده در اين سرزمين در گام اول عاشق است. تنها به معجزه عشق است كه مي‌توان مدت‌ها تلاش كرد و از جان مايه گذاشت تا اثري به تأليف درآيد و بعد در انتظار ماند تا مجوزي صادر شود. اين انتظار گاهي سال‌ها به طول مي‌انجامد؛ رنج مضاعفي كه نويسنده بايد متحمل شود تا بازخورد اثرش را در جامعه ببيند. تازه پس از عبور از همه موانع و مشكلات، كتاب با تيراژي اندك به بازار نشر مي‌آيد.

تصور كنيد نويسنده‌اي كه مثلا 2سال وقت صرف نگارش اثرش كرده، چند سالي كتابش در ارشاد معطل مانده و در نهايت تيراژ 1000نسخه‌اي انتظار اثرش را مي‌كشد، چگونه بايد به زندگي‌اش سامان دهد؟ با اين مناسبات آيا نويسنده حرفه‌اي مي‌تواند معنا داشته باشد. حرفه‌اي به اين معنا كه نويسنده از راه نوشتن ارتزاق و همه هستي‌اش را صرف تأليف كند. اميدوارم روزي برسد كه نويسندگي در اين سرزمين شغل دوم و سوم نباشد.

براي رسيدن به چنين روزي، وزارت ارشاد بيش و پيش از هر نهادي مسئوليت دارد. گام اول ارشاد مي‌تواند اين باشد كه اثر يك نويسنده را سال‌ها معطل چاپ نگه‌ندارد. در قدم بعدي مي‌توان انتظار داشت كه ارشاد با اختصاص يارانه، بيشتر از نويسنده و ناشر حمايت به عمل آورد. اين حمايت مي‌تواند و بايد، مفهومي گسترده‌تر هم داشته باشد؛ به عنوان مثال در حوزه ادبيات نمايشي و عرصه تئاتر، هنرمندان با مشكلات بسياري دسته و پنجه نرم مي‌كنند؛

گروهي كه ماه‌ها تمرين مي‌كند تا نمايشي را بر صحنه ببرد و در اغلب موارد حاصل تلاش طاقت‌فرساي هنرمندان تئاتر، به لحاظ مالي حتي گوشه‌اي از اين زحمات را هم جبران نمي‌كند. بماند كه تصميم سليقه‌اي يك مميز مي‌تواند تلاش يك گروه را مدت‌ها معطل نگه‌دارد و گاهي به هدر دهد.

از هر منظري كه بنگريم مي‌بينيم گريزي از حركت به سمت حرفه‌اي شدن به معناي مطلق اين كلمه نداريم و اين حاصل نمي‌شود جز با حمايت مهم‌ترين متولي فرهنگ در اين سرزمين. خدا نكند كه نوشتن شغل دوم و سوم نويسنده باشد.حرف آخر اينكه براي رسيدن اهل قلم به جايگاهي شايسته بايد به قانون كپي‌رايت جهاني بپيونديم. بايد حقوق نويسنده را در آثار ترجمه‌اي به رسميت بشناسيم تا به حقوق نويسندگانمان احترام گذاشته شود. ما كه فيلمساز جهاني داريم پس مي‌توانيم نويسنده جهاني هم داشته باشيم؛ نويسنده‌اي كه اگر اثرش به زباني ديگر ترجمه شد حقوقش نيز رعايت شود. پيوستن به قانون كپي‌رايت احترام به قلم و اهل قلم را مضاعف مي‌سازد.

  • بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون