موسي نوجوان 17ساله بهناچار جاي دوست مجروحش راننده ماشين حمل غذا ميشود و البته دوست ندارد كسي از اين كارش باخبر شود. موسي بهعنوان ديدهبان مأموريت مييابد در عملياتي حضور يابد كه قرار است طي آن رادار عراقي موسوم به «سامبلين» را گمراه كنند؛ اين راداري است كه آنرا ماشين قيامتساز مينامند.
كتاب «شطرنج با ماشين قيامت» نوشته حبيب احمدزاده چنين حال و هوايي دارد. مهمترين ويژگي اثر احمدزاده نگاه تازهاش به مقوله دفاع مقدس است. حوادث رمان در طول چند روز ميگذرد و اين محدوديت زماني در كنار تسلط نويسنده بر فضا و كاراكترها انسجامي درخور را به شطرنج با ماشين قيامت بخشيده است.
موسي قهرمان محوري كتاب، نوجواني است كه با پشت سر گذاشتن حوادث و رخدادهايي و همچنين آشنايي با برخي شخصيتها كه همگي شناسنامهدار و باورپذير هستند، متحول ميشود. بهنوعي ميشود گفت نوجوان صفحات اوليه كتاب در انتهاي رمان به پختگي ميرسد و مرد ميشود.
در سالهاي اخير در حوزه ادبيات دفاع مقدس شاهد انتشار آثار جذاب و متفاوتي بودهايم كه شطرنج با ماشين قيامت يكي از آنهاست. پيداست كه نويسنده تجربه جنگ را از سر گذرانده و تجربه زيستي را با خلاقيت درهم آميخته است.نتيجه رماني است بهشدت خواندني كه تصويري تازه از جنگ هشتساله ايران و عراق ارائه ميدهد.