چرا کتابخوانی در این سالها تبدیل به دغدغهای عمومی نشده است؟
بهنظر ميرسد ما از توجه به اصولي كه در اشاعه فرهنگ كتابخواني تأثيرگذار هستند، پرهيز كردهايم. مهمترين اصل، آغاز ترويج كتابخواني از دوران دبستان است. اگر ميخواهيم جامعهاي كتابخوان و اهل فرهنگ داشته باشيم بايد از دبستان شروع كنيم؛ آن هم نه با برنامههاي موسمي و تشريفاتي كه معمولا هم مؤثر واقع نميشوند. نهادهاي آموزشي بايد برنامهريزي دقيق و مدون براي دانشآموزان مقطع ابتدايي داشته باشند.
به اين صورت كه علاوه بر دروس، سرفصل مشخصي براي مطالعه كتابهاي مفيد كودكان در نظر گرفته شود. كتاب در دسترس دانشآموزان قرار داده شود و سر كلاس معلم بههمراه شاگردان به گفتوگو و بحث درباره كتاب بپردازند. ما كتابهاي خوبي در حوزه ادبيات كودك و نوجوان داريم با داستانهايي ساده و قابل فهم و مفاهيمي آموزنده كه ورود اينها به چرخه آموزش ميتواند باعث شود بچهها با مطالعه مأنوس شوند.
به اين ترتيب دانشآموزان كنار دروسي چون رياضي و علوم، در هفته دستكم يك ساعت را هم صرف كتابخواني ميكنند؛ هم مطالعه ميكنند و هم درباره آنچه خواندهاند به گفتوگو ميپردازند. اگر ميخواهيم فرهنگ مطالعه در جامعه رشد كند، بايد از دبستان شروع كنيم. به مرور بچهها ميتوانند درباره ديگر كتابهايي هم كه خواندهاند به صحبت بپردازند و زير نظر معلم ادبيات در نظرسنجيها و مسابقههايي كه جنبه تشويقي هم دارد، حضور يابند.
با اين كار، احساس نياز به مطالعه در كودك ايجاد ميشود و در مراحل بعدي تحصيلي هم با استمرار زنگ مطالعه ميتوان اميدوار بود كه با پايان تحصيلات متوسطه، مسئلهاي بهنام مطالعه و كتابخواني در ذهن افراد جا افتاده است وگرنه يكشبه نميتوان كسي را كتابخوان كرد.
- بازيگر، نويسنده و كارگردان تئاتر