سرقتهاي اعضاي اين باند تبهكاري به تيرماه سال95 برميگردد. آنها كه 5نفر بودند شبها با پرسه زدن در خيابانهاي شمال تهران خانههايي را كه چراغ هايشان خاموش بود براي سرقت انتخاب ميكردند و پس از واردشدن از بالكن، پول، طلا، دلار و هر شيء باارزش ديگري را كه پيدا ميكردند ميدزديدند. آنها در مدت كوتاهي توانستند به چندين خانه دستبرد بزنند و يك شب خانهاي حوالي خيابان كردستان را براي سرقت انتخاب كردند. آنجا خانه يك استاد دانشگاه بود كه در طبقه اول ساختمان قرار داشت.
دزدان بعد از اينكه مطمئن شدند هيچكس در خانه نيست دست به سرقت حدود 40ميليون تومان طلا و جواهرات از آنجا زدند. يك روز از اين سرقت گذشته بود كه سارقان بار ديگر تصميم گرفتند براي سرقت به همان ساختمان بروند اما آنها اين بار واحد مجاور را براي سرقت انتخاب كردند.
درست مثل شب قبل وقتي ديدند چراغهاي خانه خاموش است و هيچكس در آنجا نيست با همان ترفند وارد شدند و نقشه سرقت را عملي كردند. آنها خوشحال از اينكه در جريان 2دستبرد در 2شب به يك ساختمان پول زيادي نصيبشان شده به طرف مخفيگاهشان حركت كردند اما در يكي از خيابانها گرفتار پست ايست بازرسي بسيج شدند.
بسيجيان كه مقدار زيادي پول و دلار و طلا از اعضاي اين باند كشف كرده بودند آنها را بازداشت كردند و با ادامه تحقيقات در پايگاه سوم پليس آگاهي معلوم شد دستگيرشدگان طي چند روز به 10خانه دستبرد زدهاند. از آنجا كه دستبردهاي اين 5جوان از مصاديق سرقت حدي بود دادستان براي هر 5متهم درخواست قطع دست كرد و پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه فرستاده شد.
در جلسه رسيدگي به اين پرونده كه صبح ديروز در شعبه هشتم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي حسين اصغرزاده و با حضور قاضي توكلي و قاضي واعظي برگزار شد شاكيان يك به يك شكايتشان را مطرح كردند. از خانه هر يك از آنها بين 10تا 60ميليون تومان سرقت شده بود. يكي از آنها در خانهاش كلكسيون ساعتهاي باارزش داشت كه سارقان ساعتها را دزديده بودند.
با وجود اين همه شاكيان گفتند راضي به قطع دست سارقان نيستند و خواستهشان بازپسگيري اموالشان و مجازات تعزيري سارقان است. در اين شرايط نوبت به متهمان رسيد كه از خود دفاع كنند. متهم رديف اول جوان 24سالهاي است كه سركرده اين باند است. او گفت: من فقط 5فقره از سرقتها را قبول دارم. من در روستا زندگي ميكردم و براي كار به تهران آمده بودم اما اينجا كارگر ساختماني بودم و درآمد چنداني نداشتم.
بخاطر همين مشكلات تصميم گرفتم دزدي كنم. ما يك مالخر داشتيم كه طلاها را به او ميفروختيم و اگر هم دلار نصيبمان ميشد به دلالهاي ميدان فردوسي ميفروختيم. آنها هر 100دلار را 300هزار تومان ميخريدند. وي در پاسخ قاضي كه پرسيد اگر وقتي در خانه بوديد صاحب خانه سر ميرسيد چه كار ميكرديد، گفت: اين مورد هيچ وقت پيش نيامد اما مجبور بوديم با او درگير شويم.
در ادامه ساير متهمان نيز به دفاع از خود پرداختند و در نهايت جلسه با اخذ آخرين دفاع از متهمان به پايان رسيد.