ولي جابهجاشدن اندك هوا با انگشتان بسته جوابگوي گرماي تابستان نيست. مقنعهاش را بالازده و وقتي كه مينشيند آن را كنارش روي نيمكت ميگذارد. يك بطري آب معدني يخزده هم همراهش هست. كنارش مينشينم، تا سؤالاتم را بپرسم. ميگويد: «ببخشيد خانم من خيلي عرق كردم عقبتر بنشينيد.» براي آنكه معذب نباشد آن سر نيمكت مينشينم.
- نماي اول
به بطري آب توي دستش كه روي صورتش گذاشته تا خنك شود اشاره ميكنم و ميگويم: «ميگن خوب نيست آب معدني يخ بزنه.» ميپرسد: «چي ميشه؟ حتي از خوردن آب هم سرطان ميگيريم؟» با صداي بلند مقطع مقطع ميخندد و سرش را پايين مياندازد تا نفسي تازه كند.
سرش را بالا ميگيرد و ميگويد: «والا، هر چي كه ميخوريم ميگن سرطانزاست. نه خانم! نه جانم! سرطان مربوط به اينجاست.» با انگشت دست راستش به سرش ضربه ميزند. «تا زماني كه فكرت ناراحت باشه بدنت سلامتيشو بهدست نميياره. بيخيال باش. وقت داري بيا ورزش. من جاي مادربزرگت هستم ولي ببين ورزش ميكنم.» نگاهي به سر و وضع من ميكند و ميگويد: «ولي با اين كفش كه نميشه. بايد حتما ورزشي باشه. حالا خارجي هم نباشه مهم نيست.»
چند لحظهاي كه نفس تازه ميكند به سكوت ميگذرد. در بطري آب يخزده را بهسختي باز ميكند. به من تعارف ميكند كه جرعهاي آب بخورم. تشكر ميكنم. ميگويد: «حتما ميترسي درد و مرضي بگيري از آب يخزده!» فقط لبخند ميزنم. پرتوهاي آفتاب كمكم از لابهلاي درختها روي صورتمان ميافتد. ساعت نزديك 11صبح است و خورشيد به سمت وسط آسمان در حال حركت است. برگهاي درختها خيلي حركتي ندارند. گرما با سماجت هر چه تمامتر بر شهر خيمه زده است. مابقي آب داخل بطري را روي صورتش ميريزد و ناگهان انگار كه تازه مرا ديده باشد ميگويد: «راحت باش، مانتو و روسريتو بردار. اينجا خبري از مردا نيست. پارك مال ماست.
ديد هم نداره، خيالت راحت. ببين بقيه هم بيحجاب هستن.» برايش توضيح ميدهم كه شغلم چيست و براي چه به اين پارك آمدهام. ميگويد: «آفرين چه شغلي. حقوقت خوبه؟» سري تكان ميدهم. ميپرسم: «خودتان را معرفي ميكنيد؟» انگار تازه متوجه ميشود كه خبرنگاري يعني چي؟ سينهاش را صاف ميكند، با آستين مانتو سفيدش عرقهايي را كه تمامي ندارند پاك ميكند و ميگويد: «مكرمه هستم. 68ساله.
چند سال پيش قلبم رو عمل كردم. يه اشكالي داشت. درست نميدونم چي. ولي دكتر گفت كه بايد پيادهروي كنم. كنار خونهمون يه پاركي بود كه عصرا با دخترم ميرفتيم قدم ميزديم. راستش محيطشو دوست نداشتم. خيلي از قاطي شدن دخترا و پسرا خوشم نميياد. ما اينجوريم ديگه.» مكرمه توضيح ميدهد كه هر صبح پسرش كه سر كار ميرود مادر را اينجا پياده ميكند تا ورزش كند.
- نماي دوم
مكرمه خانم دوستاني نيز در پارك دارد. همانطور كه با من حرف ميزند از دور ميبيندشان و صدايشان ميكند. «بچهها بيايين». توضيح ميدهد كه چند تا خانم پولدار هستند. ميپرسم از كجا ميدانيد كه پولدارند؟ ميگويد: «از روي لباساشون. هر روز يه دست لباس ورزشي ميپوشن.» دوستان مكرمه خانم نيز به جمع ما ميپيوندند. شوخيهايي با هم ميكنند كه من از جريان آنها بيخبرم. زنان مسني هستند كه چندسالي است براي ورزش به پارك مخصوص بانوان ميآيند. ميپرسم:
«از بودن بوستاني مخصوص بانوان راضي هستين؟» همه ميگويند: «آره خوبه، راحت، بدون فكر و خيال و با لباس ورزشي تمرين ميكنيم.» البته به سختيهايي هم اشاره ميكنند. مثلا ميگويند: «نميدانيم كيف، مانتو، چادر و روسريمان را كجا بگذاريم! روي نيمكت ميگذاريم ولي بايد دائم چشممان به وسايلمان باشد.
اگر اينجا مثل كلاسهاي ورزشي كمد داشت بهتر بود.» ميپرسم: «در پاركهاي عمومي هم ورزش ميكنيد؟» يكي از خانمها ميگويد: «بله مشكلي ندارم ولي اينجا راحتترم.» طلعت كه با عصا هم راه ميرود، روسرياش را آزادتر بسته و تنها تفاوتي كه با خارج از فضاي بوستان دارد اين است كه دكمههاي مانتويش را باز گذاشته است. اشاره ميكند كه چادرش روي نيمكت است. وقتي ميپرسم چرا با مانتو ورزش ميكند ميگويد: «نه اصلا امكان نداره من بيحجاب باشم. همينكه لباسم الان بازتره معذب هستم.»
دوستانش ميگويند: «هر چي ميگوييم اينجا خبري از مردا نيست باور نميكنه.» طلعت خانم كه كمي منقلب شده و نگرانيهايي بر چهرهاش سايه انداخته ميگويد: «من راحتم. اذيت نكنين ديگه. شما اين مدلي هستين. من اين شكلي راحتم.» وي درباره آمدن هر روزهاش به پارك ميگويد: «آقامون مرد معتقديه. منم هميشه زن خونه بودم. بچه زاييدم، شير دادم، غذا پختم، ترشي و مربا درست كردم. شهر من مطبخ بود و چهار ديوارياش. خيلي حساس بوديم كه از بيرون كسي توي خونه رو نبينه. من بدون آقام جايي نميرم. يعني راستش خيلي شهرو بلد نيستم.
چون هيچوقت تنها جايي نميرم. ديگه آخر عمري حاجي كمي كوتاه ميياد. تا حاجي روزا ميره دنبال كاراش منم مييام پارك. منو ميرسونه دم پارك و به خانم نگهبان حسابي سفارش ميكنه كه من جايي نرم چون گم ميشم. تازه انگاري دارم شهر رو ميبينم. بعد از 70-60 سال زندگيكردن توي پايتخت، اينجا نخستين جايي است كه حاجي نميتونه بياد». ميخندد و سرش را تكان ميدهد.
- قدم اول براي راحتي زنان
ايده اوليه تشكيل اين مراكز و ايجاد امنيت و فضايي مناسب براي زنان كه بتوانند در آرامش، ورزش و تفريح كنند و يا اوقاتي را در آن بگذرانند سالها پيش در دفتر امور زنان رياستجمهوري و در زمان تصدي «شهلا حبيبي» مطرح شد اما پس از مدت كوتاهي اين بحث بهدست فراموشي سپرده شد و توجه دوباره به اين بحث از سال 82 آغاز شد.
طبق گزارش پزشكان دانشگاه علوم پزشكي كه به دفتر امور زنان استانداري تهران ارائه شده بيماري پوكي استخوان نزد زنان بهويژه زناني كه در شهرهاي بزرگ زندگي ميكنند به سرعت رو به افزايش است. اين كارشناسان شيوه زندگي زنان، عدماستفاده از نور خورشيد بهدليل زندگي آپارتماننشيني و خانههاي مشرف به يكديگر را از دلايل اصلي اين بيماري رو به رشد زنان عنوان كردهاند. شايد توجه به اين مسئله و نبود امكانات اوليه رفاهي، ورزشي و تفريحي براي زنان، ايجاد و احداث پاركهاي ويژه زنان در سالهاي اخير را به بحثي جدي تبديل كرده است.
ساخت بوستانهاي بانوان در تهران از سال 1387 براساس قانون شوراي اسلامي شهر تهران آغاز شد و تا تير سال 1391، چهار مجموعه از آن ساخته شد. بوستانهاي بانوان داراي فضاي سبز و تفرجگاه، پيست دوچرخهسواري، استخر شنا و سونا، سالنهاي ورزشي چندمنظوره، كتابخانه و سالن اجتماعات و حتي در برخي، مراكز مشاوره هستند. شايد زماني كه شوراي شهر تهران مصوبه ساخت پارك بانوان در تهران را به شهرداري تهران ارسال كرد زنان كمي تصور ميكردند كه اين مصوبه عملياتي شود و روزي برسد كه زنان بتوانند در محيطهاي ويژه خود به ورزش و تفريح بپردازند و اماكن فرهنگي خاص خود را داشته باشند.
اما با گذشت كمتر از 5سال، 4 پارك بانوان در مساحتي بيش از 770هزار مترمربع در تهران ساخته شده و اين وعده را محقق كرده است.نخستين بوستان بانوان با نام «بهشت مادران» 22ارديبهشت سال 1387 در منطقه 3 تهران ساخته شد. اين بوستان كه 20هكتار مساحت دارد داراي امكانات مختلف ورزشي و فرهنگي است و در همان ابتدا توانست بانوان زيادي را بهخود جذب كند.
استقبال بينظير بانوان تهراني از اين مجموعه طبيعتگراي فرهنگي به جايي رسيد كه مسئولان شهرداري تهران را ترغيب به ساخت بوستانهاي مشابه ديگر كرد تا آنجا كه پرديس بانوان در آزادگان و نرگس در منطقه 18و سپس مجموعه شهربانو در بوستان بزرگ ولايت نيز طي كمتر از 2سال افتتاح شدند. توجه ويژه به بانوان در جنوب شهر نكته مهم در راهاندازي اين بوستانهاست؛ تاكنون 3مجموعه از 4 بوستان ساخته شده در مناطق 15، 18و 19تهران ساخته شده است كه امكان دسترسي بانوان به مجموعههاي ورزشي، تفريحي، فرهنگي و اجتماعي را فراهم ساخته و توانسته نيازها، آسيبها و كمبودهاي فراوان در اين مناطق را تا حد زيادي جبران كند.
نوشين آهوران، كارشناس امور زنان درباره ساخت بوستانهايي مخصوص بانوان ميگويد: «بهنظرم كار خوبي بود. من موافق اين طرح هستم و فكر ميكنم كه شهروندان نيز از اين طرح راضي باشند چون فرصتي براي زنها فراهم شده است تا راحت و بدون دغدغه و با امنيت ورزش كنند، دور هم جمع شوند، بخندند و تفريح كنند». وي درباره دلايل احداث چنين بوستانهايي ميگويد: «بدون شك مزاحمتها و عدمامنيتي كه وجود دارد باعث شده تا اماكني مخصوص زنها احداث شود.» آهوران تعداد كم اين بوستانها را يكي از نقاط ضعف مسائل شهري ميداند و معتقد است: «تعداد آنها كم است و بيشتر آنها در مناطق جنوب شهر متمركز شدهاند. اگر اين بوستانها در تمام مناطق شهري باشند امكان استفاده از آنها براي زنان بيشتري وجود دارد.»
اما اقبال و استفاده از پاركهاي مختص بانوان شامل حال تمامي زنان نميشود. زنان علاوه بر صفات و ويژگيهاي مشترك داراي زيرگروههايي با مشخصههاي متمايز از هم نيز هستند. بنابراين در سياستگذاري درباره زنان كه جمعي گسترده، متكثر و با خواستهها و نيازهاي متفاوت هستند، بايد به اين وجوه تمايز توجه كرد. در واقع سياستها بايد بهگونهاي هدفگذاري شوند كه بيشترين زيرگروهها را دربر گرفته و نيازهاي آنان را برآورده سازند.
براساس نتايج تحقيقي كه سارا كريمي، كارشناس ارشد جامعهشناسي دانشگاه تهران و پژوهشگر شهري درباره «بررسي احداث پاركهاي زنانه در شهر تهران» بيش از 5سال پيش انجام داد مشخص شد كه زناني كه بهطور كلي بهعلت احساس عدمامنيت شديد و عدممهارت رفتوآمد در فضاهاي شهري، همچنين نداشتن اجازه چنين تفريحاتي از سوي عرف خانوادگي، قادر به استفاده از چنين فضاهايي نيستند، مراجعه كمتري به اين پاركها دارند اما بيشترين زناني كه به چنين پاركهايي مراجعه ميكنند،
متشكل از زنان خانهدار و شاغلي هستند كه تجربه حضور و رفع نيازهاي خود را در فضاهاي شهري دارند و با اين حال از رفتوآمد در مكانهاي ناامن احتراز ميكنند. اين گروه بنا به تجربه، پاركهاي عمومي را بهعلت خلوت بودن و در ديد نبودن، مكانهايي ناامن بهشمار ميآورند؛ بنابراين از پاركهاي زنانه بيشترين استفاده را ميكنند.