لنگرها را بكشيد... بادبانها را بيندازيد... پيش به سوي لذت و تفريح! شما هم اينقدر هاجوواج يكجا نايستيد و اينور و آنور را نگاه نكنيد. بياييد كمك. لطفاً چند لحظه سكان كشتي را بهدست بگيريد... آهان... عالي است... كمي به راست... راستتر... مراقب آن صخره باشيد... راستتر...
اصلاً از هدايت كشتي تابستان سردرميآوريد؟ اگر مهارتي نداريد كه اي واي من! اما... اما حالا كه ديگر نميشود به گذشته بازگشت و كشتي اوقات فراغت امسال را متوقف كرد.
پس پيشنهاد من اين است بياييد با هم كمي دربارهي هدايت اين كشتي، گپ بزنيم و ببينيم آيا ميشود براي هدايت آن، برنامهريزي كرد؛ جوري كه هم لذت ببريم و هم به صخره نخوريم؟ واي... يك دسته دلفين.... چه قشنگ در آب شنا ميكنند و بالا و پايين ميروند... آي... چرا سكان را رها كرديد... صخره... صخره...!
- آهسته و پيوسته!
حتي براي بالارفتن از يك ديوار يا طناب راست هم، هي خودتان را گرم و سرد نكنيد؛ يعني هميشه ولرم به سمت بالا برويد! نه تند... نه آهسته؛ بلكه آهسته و پيوسته!
فراوان به نوجواناني برميخورم كه فعاليتهاي تابستاني را تختهگاز شروع ميكنند و يك فهرست بلندبالا از كتابهاي نخوانده و كلاسهاي نرفته و سفرهاي نرسيده، در دست ميگيرند و... احتمالاً نفس اين بچهها همان نيمههاي راه خواهد بريد.
- زندگي واقعي!
اصلاً شناكردن بلديد؟ نجاري چهطور؟ آهنگري؟ اگر در طول مسير، براي كشتي شما حادثهاي پيش بيايد، چهكار ميكنيد؟ منتظر پدر يا مادرتان ميشويد تا به داد شما برسند؛ يا اينكه خودتان دستبهكار ميشويد؟
اوقات فراغت، بهترين زمان براي فراگيري مهارتهايي است كه كمي عمليتر هستند و با زندگي واقعي ارتباط بيشتري دارند.
- من!
آي ورزش... ورزش! همانطور كه در زندگي، بايد نفس بكشيد، در اوقات فراغت تابستان هم بايد ورزش كنيد؛ آن هم خيلي جدي. غير از سلامتي كه هديهي ورزش است، خيلي از نوجوانها با همين ورزش ناقابل، چنان اعتمادبهنفسي پيدا ميكنند كه كمر هر امتحان فيزيك و شيميِ دشواري را به زمين ميزنند.
- جزيره!... جزيره!
براي يك نوجوان، كلمهي تابستان، معادل كلمهي اوقات فراغت است. واژهي فراغت يا فارغ كه ميدانيد يعني چه؟ يعني آزاد، رها، آسوده، حتي بيخبر! يعني روزهايي كه حتي ندانيد چندشنبه است؟ يا چندمين روز ماه است؟
قبول! كشتي تابستان يله و رها در اين دريا، چپ و راست ميرود؛ اما ميرود! بخواهيد يا نخواهيد حركت ميكند و هميشه هرچيز درحال حركت بايد مراقب دور و برش باشد وگرنه كلهپا ميشود و درگِل فرو ميرود.
- سكان خودم!
سكان كشتي تابستان را دو دستي بچسبيد! قبول! براي چرخاندن آن به چپ و راست، از والدين، معلمها، همكلاسيها، كتابها و خيليهاي ديگر ميتوانيد كمك بگيريد؛ اما بايد اين را بدانيد كه اين كشتي، كشتي شماست و فقط شما ناخدا آن هستيد! پس بايد خودتان تصميم نهايي را بگيريد.
مثلاً اگر علاقهي شما در زندگي، آموزش قاليبافي است، درنگ نكنيد. موضوع را با خانوادهتان مطرح كنيد تا شرايط فراگيري آن را براي شما مهيا كنند. پس سكان كشتي تابستان را به طرف قاليبافي بچرخانيد؛ همين الآن! خدا را چه ديديد! شايد در آينده بزرگترين قاليباف دنيا شويد!
- مطلقاً ممنوع!
غمگينشدن ممنوع! در طول مسير از اين تابلو غافل نباشيد. اگر حس غم و اندوه سراغتان آمد، تر و فرز، سكان كشتي تابستان را بچرخانيد و بدانيد كه درحال رفتن به جزيرهي آدمخوارها هستيد!
- آشپزباشي!
اگر سر ظهر بشود و شما هم تنهاي تنها باشيد و بدون همسفر، براي تهيهي ناهار چه ميكنيد؟ يادتان باشد وسط اين درياي پر از موج و كوسه و ماهي، به رستوران محله هم نميتوانيد زنگ بزنيد.
اگر در نهايت به نيمروكردن يك تخم پرندهي دريايي اكتفا ميكنيد كه هيچ! اما اگر در آن شرايط هم اهل پذيرايي از خود هستيد، فرصت تابستان، بهترين زمان براي آموزش مهارتهايي است كه كمي ما را از بزرگترها مستقل باربياورد. در اين ميان شايد انجام اين كارها يكجورهايي كمك به خانواده هم محسوب شود.
- چرك كف دست!
از پول كه بدتان نميآيد؟ شايد در فرصت تابستان، بتوانيد مهارتي بهدست آوريد كه براي جيب مباركتان هم منفعتي داشته باشد. اينطوري تابستان شما، هم فال ميشود و هم تماشا!
البته حتماً لازم نيست براي كسب درآمد، سراغ مغازهي اكبرآقا و شركت اصغرآقا برويد. گاهي توليد يك عروسك در تعداد زياد، يك كوزهي سفالي يا استفاده از پنجههاي هنرمندتان و عرضهي محصول و اثر هنريتان شبكههاي اجتماعي ميتواند تابستان شما را پربارتر كند!
- خوابهاي رنگي!
البته كتابخواندن بهترين كار دنياست؛ اما باتري كشتي هم بعد از مدتي بايد شارژ شود؛ يعني بدن ما هم بعد از 9 ماه تلاش، بايد كمي استراحت كند. پس براي برنامهريزي روزهاي گرمي كه در كشتي تابستان هستيد، به استراحت و خواب هم توجه كنيد.
بدترين اتفاق، شببيداريهاي پشتسرهم و بههمخوردن برنامهي خواب شبانه است. خلاصه از خوابتان كم نكنيد، بلكه از بيداريتان لذت ببريد.