روزبه کردونی مديركل دفتر امور آسيبهاي اجتماعي وزارت رفاه در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«توزیع دولتی مواد مخدر ٤٩ سال بعد» نوشت:
انتشار خبر تصویب نهایی پیشنهاد توزیع مواد مخدر دولتی در کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس، مباحث مختلفی را در فضای عمومی ایجاد کرده است. این اتفاق که سیاستی مهم در حوزه مواجهه با سوءمصرف مواد مخدر، در عرصه عمومی به بحث گذاشته شود تا با بررسی همهجانبه و تحلیل همه ابعاد آن، زمینه برای اخذ بهترین و مؤثرترین تصمیم مهیا شود، پدیده مبارکی است. در این میان، بسیار ضروری است هم تجربه داخلی توزیع مواد مخدر دولتی در ایام پیش از انقلاب و هم تجارب بینالمللی درباره توزیع درمانی مواد مخدر بررسی و به آن توجه شود. در اسفند ١٣٤٧ که قانون اجازه کشت محدود خشخاش و صدور تریاک در قوه مقننه وقت تصویب شد، در ماده ٣ این قانون، اجازه مصرف مواد افیونی داده شده بود. در آییننامه اجرائی قانون برای معتادان بالای ٦٠ سال کارت سهمیه و برای مراکز خاص و برای افراد زیر ٦٠ سال نیز با تجویز پزشک، مجوز استفاده از تریاک دولتی صادر شده بود. در یک تحقیق در سال ١٣٥٣، مشخص شد از ابتدای سال ١٣٤٨ تا مهر ١٣٥٣، بیش از ١٦٠هزار کوپن مواد مخدر دریافت شده است. نظرات یکسانی درباره اینکه تجربه توزیع دولتی مواد مخدر موفق بوده یا نه، بیان نشده است.
برای مثال، یک محقق (سعید مدنی) در کتابی که درباره اعتیاد در ایران در سال ١٣٩٠ نگاشته، پیرامون مبارزه با اعتیاد در دوران پیش از انقلاب مینویسد: «مداخله دولت در توزیع تریاک و ایجاد بازار رسمی برای خریدوفروش تریاک، هیچگاه نتوانست مانع از گسترش بازار غیرقانونی مواد شود». همینجا باید متذکر شد که بسیار ضروری است قبل از هرگونه تصمیم درباره تکرار تجربه توزیع دولتی مواد مخدر، تأثیرات اجرای این سیاست در سالهای پیش از انقلاب به دقت و در یک فضای کاملا علمی و بیحاشیه بررسی و محل توجه قرار گیرد. از سوی دیگر، باید به این مسئله هم اشاره شود که تجربه توزیع درمانی مواد مخدر در کشورهای مختلف موجود است و میتواند و باید محل توجه باشد. در این نوع درمان، معتاد در یک روند منظم تزریق مواد قرار میگیرد. به بیان دیگر، این رویکرد بهعنوان روشی فرعی و مکمل در درمان مصرفکنندگان کاربرد دارد؛ ازاینرو، معیارها و ضوابطی برای تجویز این شکل از درمان پیشبینی شده است. حداقل سن، حداقل مدت زمانی که بیمار به مواد مخدر اعتیاد داشته یا شواهدی مبنی بر اینکه شکلهای دیگر درمان مؤثر واقع نشدهاند، از این ضوابط هستند.
مواد درمانی علاوه بر هدف ترک اعتیاد، به اهداف دیگری مانند مصرف کمتر، کاهش جرائم، بهبود وضعیت سلامت و شرايط اجتماعی نیز معطوف است. برای نمونه در سوئیس، هدف از اجرای این نوع درمان، ایجاد پایداری در زندگی مصرفکنندگان از طریق دیدارهای منظم و تسهیل ارتباط با خدمات اجتماعی و مشاوره سلامتی و حمایتی گستردهتر است. در سال ۲۰۱۲، مرکز کنترل مواد و اعتیاد اروپا مروری بر مطالعات مرتبط با مواددرمانی در سوئیس، هلند، آلمان، اسپانیا، کانادا و انگلستان داشت. در این تحقیق، شواهد محکمی از اثربخشی این نوع درمان در مقایسه با متادوندرمانی روی افرادی که اعتیاد طولانیمدت داشتند و به دیگر اشکال درمان واکنشی نشان نداده بودند، ارائه شد.
کاهش چشمگیر در ادامه مصرف قاچاقی خیابانی، بهبود در سلامت جسمی و روانی معتادان و کاهش در جرائم ناشی از مصرف مواد، در مقایسه با سطوح قبل از شروع درمان، از این نتایج بوده است. همچنین در بررسی انجامشده در سه مطالعه اثرات اقتصادی مواد درمانی، فرضیههای مختلفی را در محاسبه سود و هزینهها لحاظ کردهاند. هزینههای معمول در این رویکرد، شامل منابع بالینی و روانی مورد نیاز برای ارائه درمان روزانه در تمام طول سال و ساختمانها و هزینههای اداری تسهیل چنین خدماتی است. در مقابل، مزایایی مانند کاهش هزینههای درمانی در ارتباط با بهبود سلامت و کاهش هزینههای مربوط به پلیس و سیستم عدالت کیفری در کاهش جرم و جنایت را به دنبال دارد. مطالعه دیگری دراینباره، بیان میکند: «شواهدی وجود دارد که این هزینه با توجه به مزایایی که برای جامعه به همراه دارد، با توجه به اثربخشی درمان در کاهش جرم و جنایت و بهبود سلامت بیماران و تعامل اجتماعی جبران، مقرونبهصرفه است». جمعبندی اینکه ابعاد سیاست توزیع دولتی مواد مخدر باید در فضای گفتوگوی اجتماعی به طور دقیق و همهجانبه بررسی شود. میتوان با مطالعه تجارب داخلی و بینالمللی، تصمیمی اتخاذ کرد که در شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورمان، بهترین و مؤثرترین اثر را در مبارزه با سوءمصرف مواد مخدر به دنبال داشته باشد.
- كابينهاي از جنس خواستههاي مردمي
صادق زيباكلام فعال سياسي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
هر رييسجمهوري براي چينش كابينه مجبور است ملاحظاتي را در نظر بگيرد. مساله كابينه در جوامع توسعهيافته كه ساختار حزبي و انتخابات دو جزء جداييناپذير هستند، روشن است. حزب پيروز برنامهها و ساختار دولت را مشخص ميكند. اگر همچون انتخابات اخير انگلستان هيچ حزبي حايز اكثريت نشود، دولتي ائتلافي تشكيل خواهد شد. در اين صورت نيز الگوي مشخصي وجود دارد. ايران چنين وضعيتي ندارد. خلأ اين امر به خصوص در دولتهاي يازدهم و دوازدهم بروز و ظهور ميكند. در دو انتخابات اخير رياستجمهوري ائتلافي از نيروهاي غيرتندرو پيروز شد. اتفاقا در هر دو انتخابات اصولگرايان معتدل هم در رايآوري آقاي روحاني نقش داشتند. شخصيتهاي بسياري از اين طيف به هيچوجه از آقاي رييسي در انتخابات اخير حمايت نكردند و ردپايي از چنين حمايتي ديده نميشود. حتي چهرههايي از جامعه روحانيت مبارز نيز چندان راضي به حمايت اين تشكل از آقاي رييسي نبودند. اصلاحطلبان به طريق اولي از مهمترين حاميان آقاي روحاني بودند. بنابراين به وضوح ميتوان ديد كه پيروزي دو انتخابات پيشين، پيروزي يك حزب و تفكر سياسي مشخص نبود. درست است كه هر يك از اين طيفها نزديكيهايي به لحاظ فكري با آقاي روحاني دارند اما اگر ديدگاهمان را از فصل مشترك اين طيفها گستردهتر كنيم، هر يك جهانبيني و تفكرات خاص خود را دارند. در مورد هر يك از اين طيفهاي مختلف نيز اين مساله متفاوت است.
گويي كه دولت آقاي روحاني مقدار زيادي وامدار اين و آن يعني جريانهاي سياسي مختلف است. همين هم بود كه در كابينه اول آقاي روحاني پست مهم وزارت كشور كه پس از معاون اولي به عنوان مرد شماره دو هيات دولت شناخته ميشود، به اصولگرايان اختصاص يافت. اخيرا آقاي رييسجمهور گفته است كه «حالا نوبت حضور تفكر ٢٤ ميليوني در ردههاي بالاي مسووليت است.» گويي كه پالسي صادر ميكند به اين معنا كه قصد دارد با توجه به خواستههاي مردميتر كابينه دوازدهم را انتخاب كند. خواستههاي مردميتر از چه جنسي است؟ از مهمترين حاميان مردمي آقاي روحاني در انتخابات پيشين قوميتها و اقليتها بودهاند. بنابراين حضور اهل سنت و كردها در كابينه دولت تبلور يك خواسته مردمي را نشان ميدهد. بخشي از جمعيت ايران را همين دو قشر اجتماعي تشكيل ميدهند. با اين حال در ٤ دهه گذشته انقلاب اسلامي جايشان در هيات دولتها خالي بود. بخش مهمي از جامعه ايران را قشر زن تشكيل ميدهد و حضور كمرنگشان در سياست ايران يك نقيصه به شمار ميرود. پس حضور يك زن در دولت آقاي روحاني توجه به يك خواسته مردمي خواهد بود. آيا اين اقشار اجتماعي به اندازه احزاب و گروههايي كه نامشان بر سر زبانها است، نبايد در دولت آتي نقش داشته باشند؟
پس جدا يا افزون بر حضور شركاي سياسي آقاي روحاني بايد المانهايي از خواستههاي مردمي در دولت آينده لحاظ شود. اين جمله رييسجمهور نيز حاكي از همين امر است. آقاي رييسجمهور در انتخاب كابينه دولت يازدهم مجبور شد براي عبور از سد پيش پايش از برخي خواستههايش عدول كند. آقاي روحاني ميخواهد تا عطف به ٢٤ ميليون راياش و خواستههاي اجتماعي، سياسي و مدنياي كه پشت پايگاه راياش هست، كابينه خود را انتخاب كند؛ كابينهاي كه الزاما به مذاق صاحبان قدرت نباشد. البته سدهايي در مقابل تحقق اين امر مقابل آقاي رييسجمهور وجود دارد و شايد بتوان گفت كه عمل به آن نوعي انقلاب اجتماعي به شمار برود. با اين حال بايد توجه داشت كه اگر در يك اجلاسي يك اهل سنت به عنوان نماينده ايران حضور پيدا كند، در دنيا بسيار براي كشور ما اعتبار خواهد آورد. در خاورميانهاي كه در آتش مسائل قوميتي ميسوزد اگر يك كرد در پست مهمي حضور داشته باشد، باعث افتخار كشور خواهد بود. در جهاني كه ايران را مرتبا به واسطه نقض حقوق بشر مورد انتقاد قرار ميدهند، حضور يك زن در كابينه دولت ميتواند اعتبار براي ما به همراه بياورد. اميد است كه آقاي روحاني جسارت و شهامت لازم را براي چينش كابينهاي در راستاي خواستههاي مردمي داشته باشد.
- چهکسی مخاطب آن هشدار است؟!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
«به من خبر رسيده كه مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نيز بدانجا شتافتهاى. سفرهاى رنگين برايت افكنده و كاسهها پيشت نهاده. هرگز نمىپنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه بينوايان را از در مىرانند و توانگران را بر سفره مىنشانند. ...بدان كه هر كس را امامى است كه بدو اقتدا مىكند و از نور دانش او فروغ مىگيرد. اينك امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعامهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است. البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد. به خدا سوگند، از دنياى شما پاره زرى نيندوختهام و از همه غنايم آن مالى ذخيره نكردهام. و به جاى اين جامه، كه اينك كهنه شده است ، جامهاى ديگر آماده نساختهام ...فردا ميعاد آدمى گور است. در تاريكى آن آثارش محو مىشود و آوازهاش خاموش مىگردد. حفرهاى كه هر چه فراخش سازند يا گور كن بر وسعتش افزايد، سنگ و كلوخ تن آدمى را خواهد فشرد و روزنههايش را تودههاى خاك فرو خواهد بست. و من امروز نفس خود را به تقوا مىپرورم تا فردا، در آن روز وحشت بزرگ، ايمن باشد و بر لبه آن پرتگاه لغزنده استوار ماند.
اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامههاى ابريشمين ، دست مىيابم.
ولى، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من، مرا به گزينش طعامها بكشد و حال آنكه، در حجاز يا در يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد. يا شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نهم و در اطراف من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تشنه باشد. آيا چنان باشم كه شاعر گويد: «تو را اين درد بس كه شب با شكم سير بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغالهاى...»
آيا به همين راضى باشم كه مرا اميرالمؤمنين گويند و با مردم در سختيهاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم؟ يا آنكه در سختى زندگى مقتدايشان نشوم؟ مرا براى آن نيافريدهاند كه چون چهارپايان در آغل بسته كه همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است، غذاهاى لذيذ و دلپذير به خود مشغولم دارد يا همانند آن حيوان رها گشته باشم كه تا چيزى بيابد و شكم از آن پر كند، خاكروبهها را به هم مىزند و غافل از آن است كه از چه روى فربهش مىسازند. و مرا نيافريدهاند كه بى فايدهام واگذارند، يا بيهودهام انگارند، يا گمراهم خواهند و در طريق حيرت سرگردانم پسندند؟»
آنچه خواندید، نامه تاریخی و تکاندهنده امام علی علیهالسلام و فریاد بلند عدالتخواهی و منشور جاوید سادهزیستی برای همه عصرها و نسلهاست. نامهای که هرکس با هر کیش و آئینی بخواند،به علو مرتبه و منزلت آن روح آسمانی اقرار و اعتراف میکند و سر ارادت و کرنش به پیشگاهش میساید.
همه ما در هر منزلت و مرتبهای، باید خود را با این معیار بسنجیم و در خودآزمایی بزرگ مردانگی به خود نمره بدهیم، اما حقیقتا بیش از هر کس،پیشوایان و حاکمان اسلامی هستند که در معرض این سنجش حیاتی و این معیار بزرگ قرار دارند و استواری آنها بر این راه نورانی،جامعه را به همان راه هدایت میکند.
اما، امام علی(ع) فرمایش نگرانکننده دیگری هم دارند:«إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ جز این نیست که ابتداى ظهور همه فتنهها هواهايى است كه پيروى مىشود، و احكامى است كه در چهره بدعت خودنمايى مىكند، در اين فتنهها و احكام با كتاب خدا مخالفت مىشود، و مردانى، مردان ديگر را بر غير دين خدا يارى و پيروى مىنمايند.»
این همان خطر بزرگی است که در بزنگاههای مختلف حاکمان و به تبع آنها جامعه اسلامی را تهدید میکند.
اکنون برخی رخدادهای یکی دوسال اخیر را با دیده عبرت مرور کنید؛حقوقهای نجومی را یادتان هست!؟ آن روز سخنگوی دولت نجومیبگیر مشهوری را ذخیره انقلاب نامید و برای آن دست درازی و به تعبیر رهبر انقلاب «حرامخواری» توجیه تراشید! اعدام مهآفرید خسروی را یادتان هست!؟ او را کارآفرین نامیدند و برای مرگش اشک تمساح ریختند! سخنان فلان مسئول اجرایی که گفته بود:« ما نان و پنیرخور نیستیم، شیشلیک میخوریم» را یادتان هست!؟توجیه این بود که مسئولان برای جامعه زحمت میکشند و باید هیچ دغدغهای نداشته باشند! آنها مزد زحمتشان را میگیرند! چند نمونه دیگر از این قبیل را میتوانیم برشماریم!؟
همین چند روز قبل، وزیر بهداشت در مصاحبهای از وضع و سبک زندگی خود سخنانی گفت که بیاختیار فرمایش اخیر حضرت علی علیهالسلام را به ذهن متبادر میکرد، سخنانی که از آن آشکارا بوی توجیهتراشی برای مانور تجمل به مشام میرسید.
او بعد از شرح و بیان مقدماتی برای خرید خودرویی گرانقیمت، در توجیه اقدامش میگوید: «ما به جاده میرویم و بالاخره باید ماشینمان امن باشد. «من که پول دارم»(!) «دلم هم که میخواهد»(!) وقتی نخرم یعنی «نفاق دارم»(!) آن هم به خاطر حرف دیگران... بالاترین آسیبی که به کسی ممکن است وارد شود، دچار نفاق شدن و ریاکاری است... آنها که همین اتهامها را میزنند، آنها خودشان از همه ریاکارتر هستند(!) بنابراین باید جامعه را عادت داد(!) و افراد را و بهخصوص مسئولان را، که آن چیزی که هستند بنمایانند. نه آنی که مردم دوست دارند. اگر خودشان را به آن شکل درآوردند، معنیاش این است که نفاق دارند و این در بزنگاههای مختلف، هزینههای سنگینی را برای دین و برای کشور ایجاد میکند.»
یکبار دیگر این سخنان را با آموزههای امام علی(ع) با دقت مقایسه کنید. موضوع اصلا این نیست که این وزیر،وزیر کدام دولت است. این موضوع کمترین اهمیت و ارزشی ندارد. چنین رفتاری باید در هر عصر و دورهای مورد حمله و سؤال قرار گرفته و نسبت آن با آموزههای دینی مورد مطالبه قرار گیرد.
باید پرسید کدام یک از امامان و پیشوایان ما چنین نسخهای پیچیدند!؟ اینکه وزیر محترم میگوید :«من پول دارم و دلم میخواهد» کافی است!؟ یعنی مسئله امام علی علیهالسلام این بود که پول نداشت!؟ یا دلش نمیخواست!؟ میدانیم که آن حضرت، سالهای زیادی از عمر مبارکش را صرف عمران و آبادی سرزمین اسلامی و احداث قنوات و نخلستانهای متعدد فرمود که طبیعتا ثروت انبوهی را فراهم میکرد. پس مشکل ایشان پول نداشتن نبود.همچنین نیک میدانیم که ایشان هم مثل و بلکه بالاتر از هر انسان دیگری، فهم درک لذائذ و شیرینیهای دنیا را داشت و طبیعتا دل ایشان از دل هیچکس دیگر، ناتوانتر از درک زیباییها و خواستنیها نبود. گواه آن هم همین جمله که «اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامههاى ابريشمين، دست مىيابم.»
آیا اینکه آن حضرت به رغم تمکن مالی، از دنیا روی گرداند و در ادامه همین نامه، با نهیبی رسا خطاب به دنیا فرمود:« اى دنيا از من دور شو، افسارت را به پشتت افكندم، من خود را از چنگالهايت رها كردم و از دامهايت بيرون افكندم ...» به تعبیر آقای وزیر، ریا و دوگانگی با جامعه است!؟
واقعا معیار چیست و باید به کدام سخن عمل کرد!؟ معیار دینی سخن وزیر محترم چیست و کدام معصوم به ما آموخته :«برای پرهیز از ریا و نفاق و دورویی، چون پول داشتید، هرچه دلتان خواست بخرید»!
آیا این توجیهات،همان آغاز فتنهها نیست!؟
در تاریخ است که امام علی علیالسلام به خطبه ایستاد در حالی که با دست مبارکش،پیراهن خود را تکان میداد، پس از پرسش از چرایی اینکار،حضرت فرمودند: این پیراهن را شسته بودم و پیراهن دیگری نداشتم، همان را با رطوبت پوشیدم و اکنون آن را تکان میدهم تا خشک شود. آیا آن روز حضرت نمیدانست که آدمی میتواند چند پیراهن داشته باشد!؟
آن حضرت نمیدانست که پورشه از پراید بهتر است و امنیت و امکانات بیشتری دارد!؟ میدانست، اما زندگی خود را با پایینترین سطوح جامعه تنظیم کرده بود و راضی به این نبود که به لفظ به او بگویند «امیرالمومنین» و در عمل مثل اشراف زندگی کند.
26 سال قبل رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام با ایشان، هشدار مهمی درباره تغییر سبک زندگی مسئولان نظام دادند، هشداری تکان دهنده که معیار ما برای قضاوت مسئولان است. حضرت آقا با نهی شدید مسئولان از زندگی اشرافی و تجملاتی فرمودند «در این حالت نباید از مردم انتظار داشته باشیم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمى كه خيليشان از اوليات زندگى محرومند... من و شما، همان طلبه يا معلم پيش از انقلابيم، اما حالا مثل عروسى اشراف عروسى بگيريم؟ مثل خانه اشراف خانه درست كنيم؟ مثل حركت اشراف در خيابانها حركت كنيم؟ اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ريششان را تراشيده بودند، ولى ما ريشمان را گذاشتهايم، همين كافى است؟ نه، ما هم مترفين مىشويم. والله در جامعه اسلامى هم ممكن است مترف به وجود بيايد. از آيه شريفه: و اذا اردنا نهلك قريهًًْ امرنا مترفيها ففسقوا فيها»(70/5/23)
این خطر بزرگی است که برخی مسئولان نظام در قلههای افسانهای ثروت چندهزار میلیارد تومانی باشند و بعد هم در مقام توجیه سبک زندگی اشرافی خود، در پی توجیهتراشی دینی باشند و مانور تجمل بدهند. بیشک زندگی بزرگان کنونی و گذشته ما، رکن مهم اعتماد مردم به نظام اسلامی بوده و وجود چنین آفتهایی، زنگهای خطر را به صدا در میآورد.
- سخني با آيت الله موسوي خوئيني ها
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
قسمت اول آيت الله موسوي خوئينيها، دبيركل مجمع روحانيون مبارز در كانال تلگرامي خود به يك سوال كليدي پاسخ داده است . سوال اين است ؛ "به حاشيه راندن گروههاي سياسي از نهضت آزادي شروع شد و بعد از آن جناح چپ و امروز در درون جناح راست شروع شده است اين اتفاقات حكايت از چه چيزي مي كند؟" وي در پاسخ به اين سوال گفته است : "جمعيت نهضت آزادي- بويژه دبيركل اين جمعيت كه رحمت خدا بر او باد- از آغاز تشكيل اين نظام، اعتقادي به ولايت مطلقه فقيه نداشتند و حداقل با تفسير رايج از اين نظام موافق نبودند و در نتيجه بين آنها و رهبري نظام [ بخوانيد امام خميني (ره)] اختلاف و اصطكاك پيش آمد و به تدريج به حاشيه رانده شدند."
آيا اين پاسخ صحيح است ؟ آقاي موسوي خوئيني ها يكي از علماي مبارز و مورد وثوق امام خميني (ره) بودند كه از سوي ايشان به عنوان اميرالحاج انتخاب شدند و مدتي هم افتخار حكم امام (ره) در خصوص دادستاني انقلاب در خطيرترين دوران انقلاب را داشتند. آيا در پاسخ به اين سوال بايد نقش نهضت آزادي در تاريخ ايران و نسبت او با انقلاب و برخوردش با امام (ره) را ناديده بگيرند؟!
انصاف اين است كه در اين داوري حداقل ديدگاه امام درباره اين اختلاف يا حكم به حاشيه راندن را با امانتداري مي آوردند. امام خميني (ره) در 30 بهمن 66 در پاسخ به نامه وزير كشور وقت علت طرد و نفي نهضت آزادي و به حاشيه راندن آنها را مي فرمايند.
امام يك رهبر صديق و امانتدار و خداشناس و پير و مراد شما هم بود چرا پاسخ او را بايد در اين پرسش و پاسخ تاريخي سانسور كنيد؟ امام (ره) اول انقلاب به ورود نهضت آزادي به كانون قدرت رضايت داد و دبيركل نهضت آزادي را نخست وزير دولت موقت معرفي كرد . پس امام (ره) در مشاركت آنها در قدرت مسئلهاي نداشت ، اما آنها به دليل انحرافاتي كه داشتند دست رد به اين مشاركت زدند.
امام (ره) در مورد دور كردن نهضت آزادي از كانون قدرت مي فرمايند :
1- عملكرد نهضت آزادي در دولت موقت نشان مي دهد طرفدار جدي وابستگي ايران به آمريكاست و از هيچ كوششي فروگذار نكرده است.
2- ضرر نهضت آزادي به اعتبار اينكه متظاهر به اسلام هستند از ضرر گروهكهاي ديگر حتي منافقين اين فرزندان مهندس بازرگان بالاتر است.
3- برحسب پروندههاي قطور و نيز ملاقاتهاي مكرر اعضاي نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمريكا، من مشاهده كردم از انحراف آنها اگر خداي متعال عنايت نفرموده بود و مدتي در حكومت موقت باقي مانده بودند، ملت هاي مظلوم بويژه ملت عزيزمان تا كنون
در زير چنگال آمريكا و مستشاران او دست و پا مي زدند و اسلام عزيز نيز چنان سيلياي از اين ستمكاران مي خورد كه قرنها سر بلند نميكرد.
4- نهضت به اصطلاح آزادي صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي وقانونگذاري و قضائي را ندارد.
آنچه در مورد به حاشيه راندن نهضت آزادي واقعيت دارد ديدگاه شفاف بنيانگذار جمهوري اسلامي ، امام خميني (ره) در مورد آنهاست.
چرا بايد اين ديدگاه را در پاسخ به اين سوال سانسور كرد و گفت : چون آنها با ولايت مطلقه فقيه مخالف بودند به اين روز افتادند. اين پاسخ دقيقي نيست. من يادم مي آيد اميرحسين آريانپور، تئوريسين گروههاي ماركسيستي قبل از انقلاب بود و مشاجراتي با شهيد مطهري داشت . پس از انقلاب منافقين و چريكهاي فدايي خلق و حزب توده از او دعوت كردند عضويت افتخاري شوراي مركزي آنها را بپذيرد. با آنكه او را تاحد پيامبر ماركسيستها ستايش ميكردند و احترام براي او قائل بودند، هيچ يك از دعوت هاي آنها را نپذيرفت.
خود او روزي به مناسبتي به نگارنده گفت ؛ من به آنها گفتم اسلام را قبول ندارم اما قبول دارم اين انقلاب ضدآمريكايي است و با آمريكا سرستيز دارد لذا من نميتوانم با گروههايي كه سرستيز با انقلاب دارند كار كنم.
بعد شروع كرد از درجه خصومت خود با شاه و آمريكا گفت . به او گفتم چرا اينها را رسانهاي نمي كني، گفت: همين قدر كه من با اين جماعتها همكاري نمي كنم كافي است.
پس جرم نهضت آزادي اين نبود كه فقط ولايت فقيه را قبول ندارد . جرم آنها و حكم به حاشيه راندن آنها از اين قرار بود كه به شهادت امام، طرفدار جدي وابستگي به آمريكا بودند و در اين حوزه از وادي نظر به وادي عمل در درون حاكميت گام برميداشتند. جرم آنها از ديدگاه امام (ره) اين بود كه منافقين به لحاظ تئوريك فرزند مهندس بازرگان تلقي مي شدند و از آن آبشخور تغذيه تئوريك ميشدند و فجايعي را در تاريخ ايران بوجود آوردند كه در دوران معاصر سابقه ندارد.
آنها 17 هزار نفر از مردم ايران كه بين آنها علماي بزرگ و فقهاي سترگ حوزههاي علميه بودند، را به خاك و خون كشيدند. تقاضا مي كنم آقاي خوئيني ها يك بار ديگر صفحات 479 و 480 و 481 و 482 صحيفهنور جلد بيستم را دقيق بخوانند. نامه آقاي محتشمي وزير كشور وقت و عضو مجمع روحانيون مبارز همين سوالي كه از وي در كانال تلگرامي شده به طور مفصل تر آورده و پاسخ امام (ره) را هم آورده است. اين صفحات قطعهاي از تاريخ مستند ايران است .
اين بي انصافي است كه گفته شود نهضت آزادي به دليل مخالفت با ولايت مطلقه فقيه چوب رانده شدن از كانون قدرت را خورده است.
مگر مي شود ما سوالي را در مورد برخورد پيامبر با يك جماعت يا حضرت علي (ع) با يك طايفهاي را مطرح كنيم بدون اينكه بگوييم پيامبر اعظم (ص) و حضرت علي (ع) چه استدلالي براي برخورد داشتند به آن سوال پاسخ دهيم.
اين جفا به تاريخ و رهبران الهي است . چرا بايد اين جفا توسط فردي بشود كه وقتي منصوب و امين امام (ره) بوده است.
آقاي خوئيني ها! شما اول انقلاب براي سرنگوني دولت موقت به همراه دانشجويان رفتيد سفارت آمريكا را تصرف كرديد. عليه آمريكا هر روز يك افشاگري ميكرديد. دولت موقت هم به همين دليل استعفا داد و رفت. شما از اسناد وابستگي نهضت آزادي به آمريكا مطلع هستيد و خودتان آن را افشاء كرديد و اين اسناد را به امام داديد و امام هم در همين نامه مشهور در مورد نهضت آزادي به آن استناد فرمودند. حالا چگونه است شما همه اينها را فراموش كردهايد؟ طرد نهضت آزادي را به اين دليل دانستهايد كه چون اعتقاد به ولايت فقيه نداشتند به حاشيه رانده شدند!جواني كه آن روزها را نديده است چرا روايت امام (ره) از اين رانده شدن از قدرت را از زبان شما نشنود و در قلم شما نبيند.
آيا امام (ره) را راوي صادق براي روايتهاي تاريخ معاصر نمي دانيد. من در حيرتم آقاي خوئينيها از دبيركل نهضت آزادي در اين پاسخ با آن اوصافي كه در ديدگاه امام (ره) است به نيكي ياد مي كند و مي گويد ، "رحمت خداوند بر او باد" اما حاضر نيست از امام (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي و استاد خود كه متهم اصلي در اين پرسش است، كمترين يادي كند؟!