ادبيات ترامپ در روزهاي گذشته معطوف به كاربرد اقدامات تهديدكننده جديد عليه ايران بوده است. بيان چنين رويكردي 2واقعيت را منعكس ميكند. واقعيت اول آنكه ديپلماسي اجبار آمريكا در دوران پسابرجام ادامه يافته و ساختار سياسي ايالات متحده از سازوكارهاي محدودكننده عليه ايران بهرهميگيرد.
دوم آنكه ترامپ تلاش دارد تا زمينه محدودسازي قدرت مالي، پولي و راهبردي ايران را از طريق اتخاذ سياستهاي جديد پيگيري كند. چنين فرايندي نشان ميدهد كه نهتنها فضاي كنش سياسي آمريكا و جهان غرب در برخود با ايران بهتر نشده است، بلكه سياستهاي محدودكننده آمريكا بهگونهاي فزاينده در حال افزايش است.
ويژگي يك موافقتنامه خوب آن است كه منافع كشورها بهگونه متوازن توزيع شود. از سويي ديگر چنين توافقي از تداوم و بقاي بيشتري برخوردار شود. اگر وزارت خارجه كشورمان به اين موضع واقف است كه روح و مفاد برجام توسط آمريكا مورد توجه قرار نگرفته و نقض شده است، بنا براين پرسش آن است كه چرا هنوز سياستهاي تهاجمي از سوي آمريكا پيگيري ميشود؟
در شرايط جديد استفان بن مشاور ارشد راهبردي ترامپ درصدد تهيه مانيفست جديد در ارتباط با انگاره دولت آمريكا نسبت به برنامه هستهاي ايران است. آمريكاييها تلاش دارند تا روند جديدي را در دستور كار قرار دهند كه حداقلهاي باقيمانده از برنامه هستهاي ايران را در وضعيت محدودسازي قرار دهند. محدودسازي قابليت هستهاي ايران در چارچوب سانتريفيوژهاي نسل اول، و همچنين غنيسازي 3درصدي مطرح ميشود.
رويكرد استفان بن بر اين است كه نهتنها كنگره بلكه دولت آمريكا نيز بايد فشارهاي بيشتري را براي انعطافسازي ساختار سياسي ايران وارد كنند. هدف اصلي آمريكا تهديدي براي محدودسازي قدرت ايران و ادامه برجام و افول مقاومت در منطقه است. بنابراين مسئله اصلي را بايد در گزارش آينده ترامپ در مورد راستيآزمايي از برنامه هستهاي ايران دانست.
آژانس بينالمللي انرژي اتمي هر سهماه يكبار گزارشي در ارتباط با برنامه هستهاي ايران، سايتهاي ايراني و نوع تعامل ايجاد شده با بازرسان آژانس منتشر ميكند. رئيسجمهور آمريكا براساس انتشار اين گزارش به دستگاههاي اجرايي بهويژه حوزه خزانهداري و وزارت بازرگاني اجازه سطح خاصي از تعامل را ميدهد.
در اين فضا آمريكا تاكنون گزارش آژانس براي صحت فعاليتهاي هستهاي ايران را تأييد كرده است. ترامپ در رويكرد جديد خود تلاش دارد تا آموزههاي محدودكننده جديدتري را در رابطه با ايران اعمال نمايد. موضوع آزادسازي سيامك نمازي و برخي ديگر از شهروندان دوتابعيتي محور اصلي برنامه حقوق بشري ترامپ براي محدودسازي قدرت ايران تلقي ميشود. طبيعي است كه ايران گزينه اقدام متقابل از سوي آمريكا براي آزادسازي شهروندان دوتابعيتي را پيشنهاد كرده است، درحاليكه ترامپ پذيرش به سازوكارهاي اقدام متقابل در رابطه با ايران نشان نميدهد.
واقعيت اين است كه ايران تاكنون الگوي اجبار در سياست خارجي آمريكا را نپذيرفته است. حتي برجام را بايد مبتني بر بهكارگيري سازوكارهاي همكاريجويانه در چارچوب متقاعدسازي راهبردي ايران دانست. وزير خارجه ايران قبلا به اين موضع اشاره داشته است كه ايرانيان را تهديد نكنيد. چنين عبارتي بخشي از رويكرد حوزههاي شرقشناسي است كه تأكيد دارند كه ايرانيان در برابر فشار مستقيم واكنش نشان خواهند داد.
الگوي رفتاري ترامپ ممكن است براي كشورهاي حوزه خليجفارس و واحدهايي كه داراي ساختار اقتدارگرا هستند اثربخش باشد، اما ايران كه از الگوي ساخت دمكراتيك و نهادهاي مشاركت بهره ميگيرد و مبناي اصلي سياستهاي خود را حمايتهاي عمومي جامعه ميداند كه نهتنها پشتوانه اجتماعي نظام سياسي محسوب ميشوند بلكه در آفرينش پارادايمهاي جديد سياست خارجي و رفتار سياست داخلي نيز مشاركت خواهند داشت. مقاومت در ايران صرفا مربوط به نظام سياسي نيست. ساختارهاي سياسي و اجتماعي در فضاي تهديد واقعيت همگون و يكپارچه خواهند داشت.
- استاد روابط بينالملل