تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۴:۵۲

شب: سینی نقره واژگون شد پرتقالی پلاسیده پشت کوه افتاد

شب شد

 

  • درخت

بي‌منت مي‌بخشد

اما هر سايه‌اي قيمتي دارد

 

  • مادر بزرگ

هوس قصه‌اي داشتم

به خانه‌ات رفتم و

               به قاب عكست گوش دادم

آن گوشه كنار

عصايت ساكت بود و

يك پاي قصه مي‌لنگيد