شب شد
- درخت
بيمنت ميبخشد
اما هر سايهاي قيمتي دارد
- مادر بزرگ
هوس قصهاي داشتم
به خانهات رفتم و
به قاب عكست گوش دادم
آن گوشه كنار
عصايت ساكت بود و
يك پاي قصه ميلنگيد
شب: سینی نقره واژگون شد پرتقالی پلاسیده پشت کوه افتاد
شب شد
بيمنت ميبخشد
اما هر سايهاي قيمتي دارد
هوس قصهاي داشتم
به خانهات رفتم و
به قاب عكست گوش دادم
آن گوشه كنار
عصايت ساكت بود و
يك پاي قصه ميلنگيد