در اين خصوص به چند نكته اشاره ميكنيم.
1-نواصولگرايي بهمعناي ناديده گرفتن ارزشها و اصول مسلم گفتمان انقلاب اسلامي نيست.همانطور كه از نام اصول مشخص است، اصول ثابت است و تغيير ناپذيرند و اين روشها هستند كه ميتوانند تغيير كنند. اصول بايد ملاك ثابت جريان انقلابي باشند اما ابزارها و روشها هستند كه بسته به شرايط و روشها تغيير پيدا ميكنند. در اين رابطه نيز لازم است به 2 مسئله، مختصراشاره كنيم.
الف) در قانون اساسي جمهوري اسلامي در اصول متعدد به موضوع مقتضيات زمان اشاره شده و اين مسئله مورد توجه قرار گرفته است. يكي از پايههاي مفهومي مسئله نواصولگرايي نيز توجه به همين موضوع مقتضيات زمان است.
ب) يكي از وجوه توجه به مقتضيات زمان توجه به ابزارهاي نوين مثل فضاي مجازي است. در گذشته انتقال مفاهيم توسط مطبوعات و روزنامهها و مجلات و حتي تلفن ثابت و همراه صورت ميگرفت كه امروز اين روشها بيشتر جاي خود را به شبكههاي اجتماعي و رسانهها در فضاي مجازي دادهاند. بنابراين يكي از اين روشها استفاده از ابزارهاي نوين ازجمله فضاي مجازي است.
2-مسئله ديگري كه در آسيبشناسي و نقد درون گفتماني جريان انقلابي بايد مورد توجه قرار بگيرد توجه به ارتباط با جوانان است؛ موضوعي كه درخصوص آن غفلت شده است. جوانان بهعنوان پايه و اساس هر جريان سياسي ميتوانند در رشد و شكوفايي آن جريان بسيار مثمرثمر باشند. در اين رابطه نيز توجه به 2مسئله ضروري است.
الف) جوانان بايد در تصميمگيريها مشاركت داشته باشند. آنها بايد تصميمگيرندهاي واقعي و نهايي در اتاقهاي فكر باشند. اين غلط است كه يك عده بهخاطر قدمت و حضور30ساله در يك جريان خود را قيم و صاحب آن عرصه بدانند و از جوانان استفاده نكنند. سرقفلي جريان انقلابي خود آفتي است كه ميتواند بعد از اين نيز به اصولگرايان ضربه وارد كند. بنا براين بايد چرخش نخبگاني كه در همه جا مورد قبول و تأييد است در اصولگرايي نيز شكل بگيرد.
ب) ارتباط با جوانان هم بايد يك ارتباط دوسويه و ارتباطي همراه با تكريم، صداقت و صميميت باشد. ما نيازمند اين هستيم كه در اين عرصه به سمت اصلاح جريان اصولگرايي با حفظ اصول پيش برويم.
3-يكي از آسيبهايي كه بايد در حوزه مسائل سياسي جريان انقلاب و توسعه سياسي مرتفع شود آن است كه افرادي كه خود را آقابالاسر جريان ميدانند بدانند تصميمات نبايد در فضاهاي محدود به آنها گرفته شود. جامعه هدف ما جامعه بزرگي است كه متأسفانه تا به حال ديده نشده است.
قطعا اين شيوه بايد تغيير كند. تصميمگيريها لزوما نبايد از بالا به پايين باشد و بايد عرصه براي حضور ديگران و استعدادهايي كه تا به حال ديده نشدهاند، فراهم شود. مدل سياسي در كشور ما متأسفانه شبيه مدل اجرايي بوده و اين اشتباه است. بايد حوزههاي اجتماعي و لايههاي ديگر اجتماع در تصميمگيريهاي سياسي نقش داشته باشند. رفتار همراه با تكريم در نواصولگرايي نيز يكي از شيوههايي است كه لازم است در حوزه سياسي مورد توجه قرار بگيرد. اين نخبگان جديد جامعه هستند كه ميتوانند با توجه به مقتضيات زمان، روشهاي جديد را با رعايت اصول دريابند و هدايت كنند.
4-موضوع ديگري كه در عرصه و بحث چرخش نخبگان مطرح ميشود هم بحث مشروعيت و مقبوليت افراد جديدي است كه قصد ورود به عرصه تصميمگيري سياسي را دارند. اين مسئله نيز بايد تبيين شود.الف) مشروعيت افراد جوان و تازه نفس با اعتقادي كه به اصول دارند تأييد شده است. گفتماني كه اصولگرايي به آرمانها و اعتقادات و اهداف بلند انقلاب دارد بهمعناي مشروعيت اين افرادي است كه به گفتمان پايبند هستند وآن رابه اثبات رساندهاند.
ب) مقبوليت نيز با حضور آنها در عرصه اجتماع و رسانه ايجاد ميشود.مقبوليت را سيستم ميسازد. اگر رسانهها در اختيار جوانان قرار بگيرد ميتوانند در كمترين زمان اين مقبوليت را ايجاد كنند. ولي چون جوانان از قدرت و ثروت دور بودهاند نتوانستهاند استعدادهاي خود را به بروز و ظهور برسانند. جواناني كه حرفشان شنيده نشده است چگونه ميتوانند مقبوليت بهدست بياورند؟ در نواصولگرايي بايد فرصتهاي برابر براي همه استعدادها فراهم شود. اين موضوعي است كه قانون اساسي ما نيز برآن تأكيد دارد.جامعه هدف ما با اين فرصت برابر بايد بتوانند استعدادهاي خود را بروز دهند و در يك مدار منطقي، شايستهسالارانه در تصميمگيريهاي سياسي دخيل شوند.
جايگاه روحانيت و بزرگان نيز براي ما محترم هستند البته در لايههاي جوان، قطعا از همه اقشار امثال روحانيت نيز وجود دارند اما آموزههاي اسلامي و گفتمان انقلاب نيز به ما آموخته است كه احترام به بزرگان را رعايت كنيم. حتما جامعتين و احزاب همسو ميتوانند در بحث انتقال تجربيات در اين عرصه كمك كنند البته بديهي است افرادي كه خود را قيم جريان انقلابي ميدانند از اين
نو اصولگرايي استقبال نداشته باشند.
- نماينده مجلس