بسياري از كشورهاي جهان در حال بحث بر سر اين موضوع هستند كه چطور ميتوانند مانع توسعه توان موشكي و هستهاي كرهشمالي شوند و اگر تلاشهايشان بينتيجه بماند نتيجه چه خواهد بود. در اين ميان، موضوعي كه كمتر به آن پرداخته ميشود اين است كه با وجود تلاشهاي بينالمللي براي مهار كرهشمالي، چگونه اين كشور توانسته برنامه موشكي و هستهاياش را تا به اينجا توسعه دهد؟
شايد الان ديگر براي توقف سير صعودي توان هستهاي كرهايها كار از كار گذشته باشد، اما براي درس گرفتن از اين ماجرا هيچوقت دير نيست. آنچه در ادامه ميآيد، 10نكتهاي است كه اغلب مورد بيتوجهي قرار ميگيرد و بايد از آنها درس گرفت:
1-كشوري كه دانش پايه هستهاي و توانايي لازم براي ساخت كلاهكهاي هستهاي را داشته باشد، احتمالا موفق ميشود؛ دير يا زود. براي اين مورد مثالهاي زيادي وجود دارد.
2-كمكهاي بيروني را ميتوان منع كرد اما نميتوان آنها را بهطور كامل قطع كرد. هر جا سودي باشد، بازار سياه هم هست. برخي دولتها خود بازار سياه به راه انداختهاند، هرچند براساس قواعد بينالملل نبايد چنين كنند.
3-تحريمهاي اقتصادي قدرت محدودي دارند. تحريمها ممكن است هزينه ساخت سلاحهاي هستهاي را بالا ببرند اما تاريخ نشان ميدهد كشورهايي كه ميخواهند به سلاح هستهاي مسلح شوند، به هر قيمت كه شده سرانجام اين كار را ميكنند. كشورها رفته رفته با واقعيت وجود يك كشور هستهاي ديگر كنار ميآيند و احتمالا تحريمها هم كمكم لغو ميشوند. در ماجراي سلاحهاي هستهاي هند اين تجربه را داشتهايم.
4-زماني كه منافع استراتژيك كشورها به خطر ميافتد، آنها ملاحظات بينالمللي را كنار ميگذارند. مثلا چين با اشاعه سلاحهاي هستهاي مخالف است اما نه آنقدر كه ادامه بحران در شبهجزيره كره برايش اهميت دارد. براي چين مهم اين است كه كرهشمالي را همچنان بهعنوان يك منطقه حائل در همسايگياش داشته باشد. اين موضوع باعث ميشود چين هيچ وقت تحريمهاي اقتصادياش را متوجه پيونگيانگ نكند. آمريكا مخالف دستيابي پاكستان به سلاح هستهاي بود اما طي دهه1980، بهخاطر كمكي كه از پاكستانيها در جنگ با اتحاد شوروي در افغانستان دريافت ميكرد چشمش را به روي برنامه هستهاي پاكستان بست.
5-طي يك قرن گذشته يعني 2جنگ جهاني و پس از آن در طول جنگ سرد، مشخص شده كه سلاحهاي هستهاي جايگاه مهمي در محاسبات كشورها دارند. محاسباتي كه نه بر مبناي پرستيژ بلكه بر مبناي امنيت است. سالها قبل، زماني كه جنگ ميان اعراب و اسرائيل در گرفت، اسرائيليها بر مبناي اين منطق عمل كردند.
طي سالهاي اخير، 3كشور اوكراين، ليبي و عراق از برنامههاي هستهايشان دست كشيدند؛ برخي داوطلبانه و برخي تحت فشار جامعه جهاني. نتيجه چه بود؟ اوكراين از سوي روسيه مورد تهاجم قرار گرفت، عراق را آمريكا اشغال كرد و ليبي هم هدف حمله آمريكاييها و اروپاييها قرار گرفت. صدامحسين در عراق و معمر قذافي در ليبي سرنگون شدند. كرهشمالي به اين دام نيفتاده است و نسل سوم خاندان كيم، با مشت آهنين حكومت ميكنند. بهنظر نميرسد دستكم رهبر كرهشمالي از سرنوشت كشورهاي يادشده غافل مانده باشد.
6-معاهده عدماشاعه سلاحهاي هستهاي (انپيتي) كارايي لازم را ندارد. پيوستن به انپيتي يك اقدام داوطلبانه است. كشورها مجبور به امضاي آن نيستند و اگر آن را امضا كردند ميتوانند هر زمان كه بخواهند از آن خارج شوند. بازرسيهاي انجام شده در چارچوب اين معاهده اغلب براساس اطلاعاتي است كه خود كشورها ارائه ميكنند.
7-تلاشهاي ديپلماتيك اخير، مثل آنچه اخيرا در مجمع عمومي سازمان ملل در ممنوعيت سلاحهاي هستهاي به امضا رسيد، تأثير ملموسي ندارند. اين پيمانها، نمونه امروزي پيمانهاي كهني همچون پيمان بريان-كلوگ هستند. اين پيمان كه در سال1928 به امضا رسيد توسل به جنگ را براي نيل به مقاصد سياسي ممنوع اعلام ميكرد.
8-نظام بينالملل دچار شكاف است. همه در مورد ضرورت عدماشاعه همنظر هستند اما مشخص نيست اگر كشوري به سلاح هستهاي دست پيدا كند، چه بايد كرد. «حمله پيشگيرانه» و «حمله پيشدستانه» تنها در حد كلام مطرح ميشوند و از منظر حقوق بينالملل هم جايگاه قانوني ندارند.
9-مهار قدرتهاي هستهاي همچنان بهعنوان يك معما باقيمانده است. در دهه1990 آمريكاييها مسئله حمله به كرهشمالي را مورد بررسي قرار دادند اما از بيم در گرفتن جنگ دوم كره دست به اقدام نزدند. بهخاطر ماهيت سلاحهاي هستهاي، موفقيت چنين حملههايي هيچگاه تضمين شده نيست.
10-مشكلات را نميتوان هميشه حل كرد؛ گاهي فقط بايد آنها را مديريت كرد. مديريت بحرانهايي چون بحران هستهاي كرهشمالي، آنقدرها ساده نيست اما گاهي تنها كاري كه ميتوان انجام داد همين است.