بد نيست بدانيد تاكنون بيش از 8 هزار زيارتگاه در كشور شناسايي شده است كه براساس آخرين آمار رسمي اعلامشده، بيش از 90ميليون زائر در طول يك سال به اين زيارتگاهها ميروند. البته در اين آمار، تعداد زائران حريم قدس رضوي، آستان حضرت معصومه(س)، آستان حضرت عبدالعظيم(ع) و آستان حضرت شاهچراغ(ع) درنظر گرفته نشده است. البته همه اين زيارتگاهها مربوط به بقاع متبركه امامزادگان نيست؛ يعني مثلا قبور پيامبران، علما، مساجد منسوب به امامان(ع)، قدمگاهها و... نيز جزو زيارتگاهها بهحساب ميآيند. به هر حال اين گستردگي تعداد بقاع امامزادگان در كشور باعث بهوجود آمدن سؤالات زيادي در اين زمينه در ذهن مردم شده است. اينجا به تعدادي از اين سؤالات پاسخ دادهايم.
- چرا امامزادههاي زيادي به كشور ما آمدهاند؟
ظلم بنياميه و بنيعباس بر سادات علوي، چيزي نيست كه در تاريخ مخفي مانده باشد. پس از جريان كربلا و عاشورا، اين فشارها روزبهروز بيشتر شد و همين موضوع باعث شد كه در اين دورهها تعداد بسياري از سادات، وطن و خانه خود را ترك كرده و به ايران مهاجرت كنند. اما چرا ايران؟ يكي از دلايل بسيار مهم تعداد فراوان امامزادهها در ايران، ارادت شيعيان ايران نسبت به ائمه(ع) و سادات علوي بوده است. نمونه اين مهماننوازي و استقبال ايرانيها را ميتوان بارها در تاريخ مشاهده كرد كه مسلما مهمترين آنها همان استقبال مردم نيشابور از امامرضا(ع) و همان ماجراي حديث سلسلهالذهب است. ايرانيان حتي بارها در برابر بنياميه و بنيعباس قيام كردند. همچنين هنگام ورود امام رضا(ع) به ايران، عدهاي از سادات به كشور ما آمدند كه بعدها تحت تعقيب عباسيان قرار گرفتند و عده زيادي از آنها در شهرهاي مختلف به شهادت رسيدند.
- چرا شهرهاي شمال ايران اينقدر امامزاده دارد؟
در پاسخ به اين سؤال بايد به حضور «علويان طبرستان» در شمال ايران اشاره كرد كه حضور آنها باعث شد مأمن و پناهگاهي براي سادات در اين نقطه از كشور فراهم شود. سادات علوي و بنيهاشم از حجاز و سوريه و عراق دسته دسته به طبرستان آمدند و اين روند در زمان امراي بعدي خاندان علوي هم ادامه داشت. درضمن تشكيل حكومت علويون در طبرستان عامل و انگيزه ديگري بود كه به مهاجرت امامزادگان و نوادگان اهلبيت(ع) از حجاز و عراق انجاميد. البته امامزادههايي كه در شهرهاي شمالي ايران دفن شدهاند، در دورههاي مختلفي به كشور ما آمدهاند. در كتاب «مقاتل الطالبين» نوشته شده كه سادات علوي و امامزادهها در دوران حكومت متوكل عباسي به سرزمينهاي گوناگون و ازجمله به شمال ايران سفر كردند اما در كتاب «تاريخ رويان» متفرق شدن نسل اهلبيت(ع) به دوران حكومت مأمون عباسي نسبت داده شده است.
- بيشتر امامزادهها در چه مقطع تاريخي به ايران آمدهاند؟
مسلما براي پاسخ به اين سؤال بايد به تاريخ اسلام مراجعه كنيم و سراغ مورخان را بگيريم تا آنها بگويند كه اين مهاجرتها به ايران در چه دورهاي اتفاق افتاده است. اكثر اين مورخان معتقدند كه امامزادهها و سادات علوي در چند مرحله وارد ايران شدهاند. بار اول در زمان حكومت حجاج بن يوسف بود كه شيعيان زيادي همراه گروهي از امامزادهها كه از ظلم او فراري بودند وارد ايران شدند. بار دوم در دوران ولايتعهدي امام رضا(ع) بود كه گروهي از شيعيان و امامزادهها همراه حضرت و سپس همراه كاروان حضرت معصومه(س) به ايران آمدند. بار سوم در زمان قيام ضد بنيعباس بود كه بهدليل آزارهاي بنيعباس ناگزير شدند به كشورهاي شرقي ازجمله ايران پناه ببرند. اما بيشترين تعداد امامزادههايي كه در كشور ما از دنيا رفته و دفن شدهاند، حدود سال 250هجري (دوران حسنبنزيد) به ايران آمدهاند.
- چرا بيشتر امامزادگان فرزند امام كاظم(ع) هستند؟
اساسا بايد بدانيم فرزندان امام كاظم(ع) چه تعداد بودهاند. تعداد فرزندان آن امام مانند اكثر موضوعات تاريخي، مسلم و دقيق نيست، اما بسياري از علما، روي 37فرزند اتفاق نظر دارند؛ مثلا مرحوم شيخ مفيد در كتاب «ارشاد» خود فرزندان آن امام را 37تن ميداند. اما شايد اين شبهه ايجاد شود كه در كشور ما امامزادگان زيادي بهعنوان فرزند امام كاظم(ع) معرفي شدهاند! بايد گفت كه بسياري از آنها فرزند مستقيم نبوده، بلكه از نسل ايشان بودهاند. ماجرا هم از اين قرار است كه در برههاي از تاريخ، لوحي را كه روي مزار امامزادهها به خط كوفي بوده و نسب آن بزرگواران را بيان ميكرده تغيير دادهاند تا آن را به خط ثلث يا نسخ بنويسند. لوحهاي قبلي فرسوده بودند و در ضمن خواندن خط كوفي مشكل است، به همين دليل در لوحهاي بعدي، بسياري از امامزادهها، فرزندان امام كاظم(ع) معرفي شدهاند، درحاليكه از نسل ايشان بودهاند نه فرزند بلافصل.
- آيا محل قبور امامزادهها با خواب هم شناسايي شده است؟
يكي از شبهاتي كه درباره بقاع امامزادگان مطرح شده اين است كه چطور يكدفعه يك بقعه جديد كشف و زيارتگاهي به شهرهاي كشور اضافه ميشود؟ متولي اصلي اين ماجرا، سازمان اوقاف و امور خيريه است كه طبق قانون مسئول شناسايي و بررسي صحت و سقم بقاع متبركه امامزادگان معرفي شده است. كارشناسان اين سازمان، شناسايي و ثبت اطلاعات و آمار بقاع متبركه را از طريق گزارشهاي واصله و پايش ميداني و بررسيهاي مختلف انجام ميدهند. خرافات و خوابنما شدن به هيچوجه در معرفي امامزادهها از طرف اين سازمان راه ندارد. البته مسئولان اين سازمان براي شناختن امامزادهها تنها به شجرهنامه آنها رجوع نميكنند بلكه روايتهاي مردمي و گزارشهاي محلي كه سينه به سينه نقل شدهاند، يكي از راههاي مهم براي شناخت امامزادههاست. البته پيدا كردن شجرهنامه آنها كار مشكلي است چون كتابهاي زيادي درباره علم انساب نوشته شده است.
- آيا بقعه متبركه امامزاده بيژن واقعا در كشور هست؟
آنهايي كه به شهر نور سفر كردهاند، شايد تابلوي راهنمايي را ديده باشند كه آنها را به سمت بقعه متبركه امامزاده بيژن(ع) راهنمايي ميكند. زماني كه سازمان اوقاف و امور خيريه، امامزاده بيژن(ع) را تأييد و اعلام كرد كه چنين امامزادهاي در مازندران وجود دارد، نام غريب اين امامزاده بزرگوار باعث بهوجود آمدن سؤالات زيادي در اين خصوص شد. خب، مهمترين شبهه هم اين بود كه «بيژن» يك نام كاملا ايراني است و امامزادگان از قوم عرب بودهاند. واقعيت اين است كه سالها قبل، حرم 2امامزاده كه هر دو«سيد محمد» نام داشتند، در روستاي كپ سفلي، نزديك شهرستان نور قرار داشت. اهالي روستا براي يكي از سيدمحمدها نام «بيجن» را انتخاب كردند، چون معتقد بودند در منطقهاي كه او دفن شده هيچ جني وجود ندارد. بعد از مدتي هم عنوان «بيجن» به «بيژن» تبديل شد. نسب اين امامزاده با 14واسطه به امام سجاد(ع) ميرسد.