چندي قبل دختر دانشجويي نزد پليس پايتخت رفت و از پسري كه او را مورد آزار و اذيت قرار داده بود شكايت كرد. او گفت: مدتي قبل بهطور اتفاقي با پسري در خيابان آشنا شدم. ما از طريق تلگرام با يكديگر ارتباط داشتيم تا اينكه او گفت به من علاقهمند شده و دوست دارد با يكديگر ازدواج كنيم.
من هم كه به او علاقهمند شده بودم پيشنهادش را قبول كردم و چند مرتبه به ديدنش رفتم تا اينكه يك روز او فريبم داد و من را به خانهاش برد و در آنجا مورد آزار و اذيت قرار داد. بعد از اين حادثه هرچه درباره خواستگاري با او حرف زدم زير بار نرفت و گفت كه بايد مدتي به او فرصت بدهم. وعده و وعيدهاي پسر جوان مدتي ادامه پيدا كرد تا اينكه فهميدم او تصميمي براي ازدواج ندارد. به همين دليل تصميم گرفتم از او شكايت كنم.
با ثبت اين شكايت پسر جوان دستگير شد. او در دفاع از خودش گفت: من واقعا به دختر جوان علاقه دارم اما چون هنوز نتوانستهام شغل مناسبي پيدا كنم از او خواستم كه كمي صبر كند اما او از من شكايت كرد. از اين گذشته او به ميل خودش به خانهام آمد و هيچ اجباري براي آمدن او وجود نداشت.
در اين شرايط پسر جوان چند روز قبل در شعبه پنجم دادگاه كيفري يك استان تهران محاكمه شد و قضات دادگاه درحاليكه او بهخاطر كاري كه انجام داده بود درخواست بخشش ميكرد وي را به تحمل 100ضربه شلاق و انجام يكسال كار اجباري محكوم كردند. براساس اين رأي او بايد هفتهاي 3بار، هر بار 6 ساعت به نظافت شهر بپردازد.