اما بهنظر میرسد فرهنگستان هنر قصد دارد همچنان این موضوع را به صورتی بسیار جدی دنبال کند.
به همین خاطر شورای انسانشناسی هنر که سال گذشته برای برگزاری نخستین هم اندیشی انسانشناسی هنر با موضوع «تعاریف، نظریهها و روشها» و همچنین «انسانشناسی هنر دینی» تشکیل شد، از امسال با تبدیل شدن به یک گروه پژوهشی با همین نام در فرهنگستان هنر برنامههای گستردهای را در دستور کار خود قرار داده است که نخستین آنها برگزاری دومین هماندیشی انسانشناسی هنر با موضوع «هنر قومی و وحدت ملی» است.
این هم اندیشی روز یکشنبه 4 آذرماه در مرکز هنر پژوهی نقش جهان وابسته به فرهنگستان هنر برگزار شد.در این هم اندیشی گروهی از متخصصان ایرانی و چند تن از انسانشناسان فرانسوی گردهم آمدند تا درباره این شاخه بسیار مهم و جدید در انسانشناسی به بحث و تبادلنظر بپردازند.
با توجه به اینکه امسال، سال «وحدت و انسجام ملی» اعلام شده بود موضوع«هنر قومی و وحدت ملی» دغدغه اصلی این هم اندیشی قرار گرفت تا بحثهای پیش آمده را بتوان بیش از پیش کاربردیتر به پیش برد. کوتاه شده ای از این گزارش از نظرتان میگذرد...
دومین هم اندیشی انسان شناسی هنر با سخنان دکتر نامور مطلق، دبیر فرهنگستان هنر و ابراز امیدواری برای دستیابی به دستاوردهای بسیار آغاز شد و با ارائه گزارشی از مجموعه فعالیتهای گروه انسان شناسی هنر از دکتر ناصر فکوهی، دبیر این هم اندیشی، ادامه یافت.
این استاد انسان شناسی دانشگاه تهران گفت:« حضور انسانشناسان هنر از اروپا در این هم اندیشی علاوه بر آنکه بعدی بینالمللی به آن میدهد، با این هدف اساسی نیز انجام گرفته است که دیدگاههای ما و درک ما را نسبت به پدیده هنر به مثابه یک پدیده جهانی که همه فرهنگها را درون خود جای میدهد، تقویت کرده، نیاز به درک این پدیده را با روشها و از نگاهی تطبیقی نشان میدهد و در این زمینه نیز امید ما آن است که حضور اندیشمندان غیرایرانی در همکاریهای علمی بتواند به افزایش حضور اندیشمندان و متخصصان ایرانی در عرصه های بینالمللی و گسترش نقوذ فرهنگ غنی ایرانی یاری رساند. »
هنرمندان قومی و کشف مفاهیم روحانی
اما اولین مقاله ارائه شده از دکتر علی بلوکباشی، عضو گروه انسان شناسی هنر ورئیس اولین بخش هم اندیشی با موضوع «مصادیق مفاهیم رمزی – آیینی در هنرهای تزئینی – قومی»بود.
ایشان سخنرانی خود را باتعریفی از فرهنگ این گونه آغاز کرد که:« فرهنگ از مجموعهای نشانه و نماد شکل یافته است و مردم در جوامع گوناگون جهان کنونی از راه کاربرد این نشانهها و نمادها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
این نشانهها و نمادهای فرهنگی به صورتهایی از عناصر مادی و غیرمادی ( معنو ی) در میا ن این مردمان انتقال مییابند.
هنرمندان قومی، عمدهترین کسانی هستند که میتوانند با کشف مفاهیم روحانی و آیینی فرهنگ خود، آنها را به شکلی هنرمندانه از طریق صنایع قومی و آثار هنری و تزئینی در ذهنیت اعضای جامعهشان به تصویر درآورند و متجلی سازند.
از اینرو بسیاری از انگارهها و مضامین نقشها در هنرهای قومی مصادیق نمادین مفاهیم مقدس و روحانی هستند.»دکتر بلوک باشی در ادامه همچنین تصریح کرد در مقاله اش نمونههایی از مصادیق مفاهیم آ ئینی-رمزی در برخی آثار هنری-تزئینی اقوام ایرانی را بررسی کرده که علاقه مندان میتوانند به آن مراجعه کنند.
نقش تشیع در فراگیر شدن هنر قومی
دیگر سخنران این همایش دکتر سارا شریعتی با مقاله «هنر دینی، هنر قومی: در هم تنیدگی، تداوم و تحول مطالعه موردی مکان های مذهبی بازار تهران» بود.
وی درباره موضوع مورد کنکاش خود گفت: «هنر قومی، هنری محصور در مرزها؛ منطقه و قومیت خود است. سیاست نیز اغلب در این حصار کشی نقش تعیین کنندهای داشته است. حیات اجتماعی دین اما همواره به مثابه یکی از بزرگ راههای گشایش هنر قومی و فراگیر شدن آن عمل کرده است.»
این مدرس جامعه شناسی دانشگاه تهران ضمن تصریح اینکه در ایران، تنوع اقوام و هنرهای قومی از خلال دین، امکان بیان، تثبیت و فراگیر شدن خود را یافته و در عین حال، بدان غنا بخشیده، گفت: «تشیع امامی، که برخی از آن تحت عنوان اسلام ایرانی، دین مدنی نیز یاد کردهاند، به نوبه خود در فراهم کردن شرایط فراگیر شدن هنر قومی در سطح ملی، نقش تعیین کنندهای ایفا کرده است.
تجلی هنرهای قومی را در حیات اجتماعی دین، میتوان در زمینههایی چون آیین و مراسم مذهبی، اشیا مذهبی و فضا و زمان دینی مشاهده کرد. مکانهای دینی، یکی دیگر از زمینههای تجلی هنر قومی بودهاند. مکانهایی که در ایران، بخش قابل توجهی از فرهنگ مادی را تشکیل میدهند.
این مکانها که طیف وسیعی از مساجد، امامزادهها، حسینیهها، تکیهها و حتی سقاخانهها را در بر میگیرند، در گوشه و کنار کشور منطبق با ویژگیهای ممتاز هر منطقه و محلی ساخته شدهاند.»
شریعتی هدف از این تحقیق را مطالعه تجلیات هنر قومی در مکانهای دینی و بررسی فرایندی که در ضمن آن هنر قومی خود را به واسطه دین، عمومیت میبخشد و فراگیر میکند، دانست و افزود: «از آنجایی که مولفههای شاخص و پایدار هر قومیتی را میبایست در ابتداییترین و دستنخوردهترین عناصر فرهنگی آن بازشناخت، مکانهای دینی قدیمیترین بافت شهر تهران، یعنی محلهی بازار را موضوع این مطالعه قراردادهایم.»
عناصر مشترک معماری
دکتر حسین سلطانزاده دیگر سخنران این هم اندیشی بود که با مقاله «عناصر مشترک معماری در هنر اقوام گوناگون ایرانی»، در جمع سخنرانان حضور پیدا کرد.
وی اظهار داشت: «ایران سرزمین بسیار وسیع و گستردهای است که به سبب دارا بودن اقلیمها و محیط های طبیعی بسیار متفاوت و با شرایط گوناگون جغرافیایی؛ تمدنها و فرهنگهای متنوعی را در خود پرورانده که هرکدام از آنها موجب شکلگیری فضاهای معماری و شهری متفاوتی شدهاند، چنان که گونهای از معماری در نواحی حاشیه خلیجفارس شکلگرفته که با معماری نواحی واقع در حاشیه دریای خزر و با معماری نواحی کویری و همچنین با معماری نواحی کوهستانی غرب کشور و سایر نواحی اقلیمی کشور متفاوت است.»
وی ادامه داد: «برخی از تفاوتهای مهم بین خصوصیات معماری هر یک از نواحی فوق بسیار مهم و در مواردی نسبت به برخی از دیگر نواحی کاملاً اساسی است. برای نمونه میتوان به معماری نواحی مرکزی و کویری ایران اشاره کرد که با معماری نواحی واقع در حاشیه دریای خزر چه از لحاظ ترکیب فضای باز و بسته و چه از نظر مصالح کاملاً متفاوت است.
همانگونه که هر یک از اقوام گوناگون ساکن در سرزمین پهناور ایران از لحاظ زبان، برخی آداب و رسوم و الگوهای رفتاری، بعضی مظاهر تمدنی مانند پوشاک و بسیاری دیگر از ویژگیهای تمدنی و فرهنگی، خصوصیاتی معین دارند و درضمن همه در ایرانی بودن، مشترک هستند و از لحاظ هویت احساس وحدت دارند و در برخی آداب مانند برگزاری جشن نوروز اشتراک دارند، در عرصه معماری نیز کمابیش چنین الگویی قابل مشاهده است. »
ایرانیان ارمنی و هنر مدرن
هماندیشی انسانشناسی هنر همان گونه که گفته شد مدعوان خارجی نیز داشت.
امیلیا نرسیسیانس سخنران بخش دوم هم اندیشی با مقاله «ایرانیان ارمنی و هنر مدرن»، یکی از این میهمانان بود که در باره موضوع سخنرانی اش اظهار داشت: « فرهنگ قومی و آثار هنری که توسط ایرانیان ارمنی خلق شده است، موضوع اصلی پژوهش من است. بهنظر میرسد نقش این گروه از ایرانیان در جامعهای که در آن زندگی کردهاند، آنچنان که باید و شاید مورد تحقیق و مداقه قرار نگرفته است.
محققان ایرانی، مشارکت اقلیتهای قومی و از آن جمله اقلیت ارمنی را در چهارچوب بررسیهای مطالعات خود نگنجاندهاند. محققان ارمنستان هم مطالعات خود را معمولاً محدود به بررسی مشارکت فرهنگی ارامنه در روسیه یا ترکیه عثمانی، و گاه فراتر از آنها به بررسی مشارکت فرهنگی ارامنه در کشورهای دیگر از قبیل فرانسه و هند اختصاص دادهاند و به این ترتیب، مطالعه در باب مشارکت فرهنگی ایرانیان ارمنی، مورد غفلت قرار گرفته است.»
نرسیسیانس ادامه داد:« اگر موضوع، بررسی در باب نقش مشارکت فرهنگی و هنری ایرانیان ارمنی در مورد تحقق سیاستهای توسعه باشد، در آن صورت تصور روند تجددگرایی در ایران نیازمند بازبینی اساسی خواهد بود.
بررسیهای جزئینگر تاریخی در باب حوزه های هنرهای گوناگون از قبیل نقاشی، تئاتر، سینما و غیره و آثار هنری منتج از شرایط اقتصادی و فرهنگی، نشانگر آن خواهد بود که روند مدرنیزاسیون ایران باید به یک قرن پیشتر از آنچه که اکنون فرض می شود، برگردانده شود.
نقش ایرانیان ارمنی در پدید آوردن مکتب اصفهان تحت سیاستهای مدرنیزاسیون شاه عباس میتواند موضوعی قابل بررسی باشد. اهمیت شبکههای ارتباطی ایرانیان ارمنی ساکن اصفهان با دیگر ارامنه از جمله ارامنه شمال ایران که پیش از کوچانده شدن ارامنه جلفا در دوره شاه عباس در ایران اسکان داشتند و ارامنة ساکن در سایر کشورها میتواند در حکم مرجعی برای توضیح خلاقیت هنری آنها در حوزههای متفاوت باشد.»
درک هنر محلی - قومی
صاحب کتاب نظریههای انسان شناسی معاصر؛ دکتر فکوهی با عطف توجه به موضوع اصلی همایش، سخنرانی خود را با عنوان «بازار صنعتی هنر قومی: ابزاری برای وحدت ملی؟» آغاز کرد:« موضوع طراحی صنعتی از ابتدای قرن بیستم و مکتب باوهاوس از جمله مهمترین مباحث محوری را در حوزه هنر و رویکردهای اجتماعی نسبت به آن تشکیل می داده است.
این بحث بعدها و به وسیله معمارانی چون لوکوربوزیه در اروپا و معماران مهاجر اروپایی در آمریکا دنبال شد و نه فقط حوزه استفاده از هنر را در صنعت بلکه به کارگیری گسترده زیباشناسی در ساخت و شکل دادن به شهرها را نیز در بر گرفت.
تداوم این بحث در سالهای اخیر علاوه بر حوزه استراتژی های بازاریابی بر اساس هویتهای جماعتی – قومی که با عنوان بازار و بازار یابی قومی مطرح شده است، در زمینه ارزیابی مجدد و تامل دوباره بر مفهوم زیباشناسی و تعریف «ارزش شیئی هنری» در عرصه صنایع دستی و بهخصوص بازتولید صنعتی این اشیاء نیز به میان آمده است.»
وی ادامه داد:«مسئله اساسی در اینجا آن است که اولا آیا میتوان اشیائی را که گاه «سفارشی» بودن آنها کاملا بدیهی است و برای مخاطبان خاصی، به ویژه «جهانگردان» ساخته میشوند جزء آثار هنری به حساب آورد؟ و سخن گفتن از «اصالت» یا «عدم اصالت» در این مورد چه معنایی میتواند از دیدگاه انسان شناسی داشته باشد؟ و ثانیا سوای این مفهوم ارزشی، در حوزههای کاملا کاربردی آیا میتوان از این اشیاء با اهدافی چون سیاست گذاریهای اجتماعی – فرهنگی در زمینه هویتیابیهای جماعتی یا همساز کردن هویت های خرد ( برای مثال قومی) با هویتهای کلان سیاسی (همچون ملت ها) استفاده کرد؟»
دبیر دومین هم اندیشی انسان شناسی هنر، در حالی که تلاش میکرد تا این موضوع را در عین پرداختن به چارچوبهای نظری آن در انسان شناسی، بیشتر در رابطه با موقعیت ایران بررسی کند این نکته را نیز از نظر دور نداشت که:« وجود تنوع بسیار بالای آنچه «هنرها و صنایع دستی» در ایران نامیده میشود و از ویژگیهای بسیار پررنگ محلی برخوردارند و نیاز به تعریف هنر ملی برای ایجاد تعلق هایی مؤثرتر در این زمینه دارند، این بحث را به موضوعی محوری برای کشور ما تبدیل کرده است.
درک هنر محلی – قومی به مثابه جزئی از هنر ملی و چگونگی ایجاد تالیف های هنری در قالب استراتژی های صنعتی و برنامهریزی های فرهنگی مبتنی بر مولفه های هویتی پرسش های اصلی هستند که باید به آنها پرداخت.»
تحلیل مفهوم بومی زیبایی
میهمانان خارجی این هم اندیشی اما چهرههای اصلی سومین بخشی بودند که در بعد از ظهر یکشنبه بارانی پایتخت سخنرانیهای خود را ارائه کردند.در بخش سوم، دو تن از محققان مرکز ملی پژوهش علمی فرانسه(IIAC) به ایراد سخنرانی پرداختند.
مونیک ژودی بالینی، با مقاله زیبا شناسی و امر مقدس در پاپوازی گینه نو، موضوع پژوهش خود را این گونه توصیف کرد :« حرکت ما از تحلیل مفهوم بومی زیبایی است که آن را در پیوند با فرهنگ موجود در ملانزی و رابطه خاصی که در این فرهنگ میان زیبایی، عواطف و امر مقدس وجود دارد، قرار میدهیم. نزد سولکاها در مراسم رمز آموزی ( پاگشایی) و ازدواج، نقابهای بزرگی دیده میشوند.
ساختن این نقابها به شیوههایی محرمانه و به وسیله مردان خاصی انجام میگیرد در حالی که زنان معتقدند آنها ارواحی هستند که از جنگل بیرون آمدهاند. سازندگان این اشیاء بر این باورند که تأثیر مناسکی آنها به زیبایی شان بستگی دارد و با توجه به همین امر دست به اعمالی جادویی میزنند تا ظاهر بیرونی آنها را تا بیشترین حد ممکن برجسته کنند.
باور بر آن است که برای انجام این جادوها، نیاز به کمک ارواح نیاکانی است و زیبایی اشیاء به این ترتیب بهعنوان نوعی نشانه هماهنگی کیهان شناختی و تظاهری از استعلاء در نظر گرفته میشود. »
بالینی در ادامه گفت:« زیبایی که در قالب نور و درخشش فهمیده میشود، دارای قدرت استیلای عاطفی بر همه کسانی دانسته میشود که بر آن تامل میکنند.
اما در عین حال عواطفی که نزد تماشاگران بهدلیل فرایندهای جادویی به وجود میآید به باور سولکاها ( و برخی دیگر از مردمان ملانزی) به مثابه نوعی هجوم، یورشی به شخص یا نوعی عامل اختلال ذهنی بهنظر میرسد.
به همین دلیل بنا بر یک رسم، کسی که سازمان دهی مراسم را برعهده دارد، باید به هرکس که بهدلیل زیبایی نقابها دچار مشکل ذهنی شود، خسارت بپردازد.»
هماهنگی تصویر و صورتگر
اما میشل کوکه، آخرین سخنران دومین هم اندیشی هنر با ارائه مقالهای درباره شکلگیری انسان در تصاویر مقدس: مطالعه تطبیقی سنتهای غربی و آفریقایی، گفت:« تصویر انسان چه در کیشهای آفریقایی و چه در مسیحیت وجود دارد. در هر دو مورد، بازنمود این تصویر، از این پنداره نخستین حرکت میکند که یک منشاء یا الگویی آغازین برای این تصویر وجود دارد. تصویر نقاشی شده، تجسم یافته یا عکس برداری شده به نوعی در پی آن است که این پنداره را به تحقق برساند.
الگویی که انسان در تمام عمر خویش تلاش میکند به آن دست بیابد. بنا بر سنت مسیحی، خداوند که فراتر از هر تصویری جای دارد، انسان را در تجسمی از خویش آفریده است.
با این وصف یک الگوی استعلایی و غیرقابل بازنمایی نیز وجود دارد که تا مدتهای زیادی مانع از آن میشد که تصویری جز در قالب حضرت مسیح(ع) و مریم مقدس در مسیحیت شکل بگیرد، دو موجودی که نزدیکترین هم پوشی را با الگوی خدایی دارند، اما وجود آنها در چارچوب ریشههایی اسطورهای قرار گرفته است.»
وی ادامه داد:« برخی از پیکره سازان در بعضی از معابد آفریقایی نیز، نه خدایان و نه شخصیتهای واقعی را به تصویر نمیکشند و تنها نیاکان اسطورهای را متجسم میسازند، نیاکانی که بنیانگذار کلان یا کیشهای خاصی بودهاند.
و این نیاکان با برخورداری از شکلهایی متجسم میشوند که گویای یک زندگانی اجتماعی موفقیت آمیز نیز هست. از همین جاست که میتوان وجود تزئینات و آرایشهای پیچیده، شکل گیری تصویر کودکان و حمل نشانههای تعیینکننده پایگاه اجتماعی را توجیه کرد.
در این حالت گسستی میان الگو و بازتولید آن وجود ندارد. هر انسان زندهای میتواند خود را با این اشکال هماهنگ کند زیرا برای این هماهنگی نیازی جز به رفتارهایی که در رده رفتارهای انسانی قرار میگیرند، نیست.»
نگاه متحرک در قاب ثابت شده
پیروز کلانتری عضو انجمن مطالعات فیلم مستند ایران از سخنرانان هنرمند این هم اندیشی به حساب میآمد که به موضوع بررسی تطبیقی دو رویکرد در سینمای مستند قوم شناسانه در ایران پرداخت و گفت:« سینمای مستند ایران از همان ابتدای شکلگیری و شکوفایی اش در دهه 1340، در آثار فیلمسازانی چون ناصر تقوایی و منوچهر عسگری نسب، به آیینها و روحیه و رفتار اقوام ایرانی توجه داشته است.
از همان دوره، دو رویکرد اصلی در این نوع فیلمسازی نمایان بود: الف: ثبت و گزارش مستقیم آیینها، مراسم و فرهنگ اقوام؛ ب: برخورد متخیل، ذهن پرداز و خلاق به پدیده های قومی.»
وی ادامه داد:« جای یک رویکرد هم در این میان خالی بود و آن، مستندسازی علمی و محققانه از این پدیده است ؛ آن گونه که برای نمونه فیلمسازی چون منوچهر طیاب در ساختن فیلم از آثار معماری ایرانی تا حدودی به آن دست می یابد ؛ البته چند فیلم نادر افشار نادری، که خود محقق و مردم شناس بود، در این موضوع جای توجه دارد.
پس از انقلاب و در دهه 1360، این جای خالی را چند فیلم و آثار چند فیلمساز پر کردند: فیلم های محمد رضا مقدسیان در باره قنات و آیین همیاری در دشت نیمور، زعفران ابراهیم مختاری، تاراز فرهاد ورهرام، مجموعه های مستند احمد ضابطی جهرمی دربارة نخل و شتر ایرانی و آثاری از این دست، که جریانی از مستندسازی محققانه و در عین حال دراماتیک از مسائل و فضاهای زندگی اقوام ایرانی پدید آوردند.»