شامگاه 24 آبانماه سال 93 به بازپرس دادسراي امور جنايي خبر رسيد دختر جواني بهنام سيما در يكي از بيمارستانهاي جنوب پايتخت جان باخته است. آنطور كه پزشكان گزارش كرده بودند بر بدن متوفي آثار جراحتهاي متعدد و شكنجه به چشم ميخورد و بهنظر ميرسيد او به قتل رسيده است.
در جريان بررسيهاي اوليه مشخص شد كه مقتول در خانهاي زندگي ميكرده كه پاتوق افراد سابقه دار بوده و صاحب خانه كه پسر جواني بود بهجز او زن ديگري كه از خانه فرار كرده بود را نيز نگه ميداشت. به اين ترتيب پسر جوان كه اكبر نام دارد همراه با زن فراري به نام نگار دستگير شده و تحت بازجويي قرار گرفتند.
شواهد بهدست آمده نشان ميداد كه اكبر و نگار شب حادثه با مقتول درگير شده و بهشدت وي را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. آنها در بازجوييها به قتل اعتراف كردند و حتي صحنه جنايت را نيز بازسازي كردند. درحاليكه اولياي دم مقتول شناسايي نشده بودند پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
- در دادگاه
در جلسه رسيدگي به اين پرونده كه ديروز در شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي محمدباقر قربانزاده و با حضور قاضي عيسي غفاري برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به دفاع از كيفرخواست پرداخت و گفت: از آنجا كه اولياي دم مقتول شناسايي نشدهاند بنابر درخواست معاون قوه قضاييه خواستار قصاص هر دو متهم به اتهام مشاركت در قتل هستم.
سپس اكبر در جايگاه ايستاد و گفت: اتهام قتل را قبول ندارم چرا كه من فقط يك سيلي به مقتول زدم. وي ادامه داد: حدود 2سال قبل از حادثه با سيما آشنا شدم. او آن زمان اعتياد شديدي به موادمخدر داشت. من كه با مادر و خواهرم زندگي ميكردم او را به خانه مان بردم و به او كمك كردم تا مواد را ترك كند.
وقتي خوب شد ديگر با ما زندگي كرد و قرار شد كه پرستار خانگي مادر بيمارم باشد. ما در كنار يكديگر زندگي ميكرديم تا اينكه با نگار آشنا شدم. او را در كنار يك باجه تلفن ديدم. ميگفت از خانه فرار كرده و كمك ميخواهد تا به شهرستان برود. او را به خانهمان بردم و به او پناه دادم و از آن به بعد سيما و نگار هم با ما زندگي ميكردند. سيما و نگار در كنار يكديگر در خانه ما زندگي ميكردند اما گاهي با هم درگير ميشدند تا اينكه شب حادثه فرارسيد.
وي ادامه داد: آن شب من بيرون بودم كه حدود ساعت يك بامداد خواهرم تماس گرفت و گفت سيما و نگار با يكديگر درگير شدهاند. من هم خودم را به خانه رساندم. اول نفري يك سيلي به آنها زدم و آرام شدند. بعد دست و صورتم را شستم اما وقتي برگشتم ديدم نگار سر سيما را به ديوار ميكوبد. بعد از چند مرتبه سيما بيحال شد و روي زمين افتاد.
من آمبولانس خبر كردم و او را به بيمارستان برديم اما فوت شده بود. من در مرگ او تقصيري نداشتم و اين نگار بود كه سيما را به قتل رساند. نگار گفته بود كه اگر قتل را گردن بگيرم زمينهاي پدرش را ميفروشد و ديه مقتول را ميدهد. من هم به قتل اعتراف كردم اما بعد فهميدم كه فريب خوردهام.
- 11ماه زندگي در پاتوق شيشهاي
در ادامه اين جلسه نوبت به نگار رسيد تا از خودش دفاع كند. او گفت: همه حرفهاي اكبر دروغ است. او اعتياد شديدي به موادمخدر داشت و خودش چند ضربه به سر سيما زد و او را به قتل رساند. وي در ادامه گفت: من يك بچه 8ساله دارم. آن زمان چون شوهرم به موادمخدر اعتياد داشت او را ترك كردم. ميخواستم به خانه پدرم در شهرستان بروم و با جوان ديگري ازدواج كنم اما در نزديكي يك باجه تلفن در ميدان راهآهن اكبر را ديدم.
او فريبم داد و من را سوار ماشينش كرد. من پول لازم داشتم و گفت اگر به خانهاش بروم يك روز بعد به من پول ميدهد. من هم قبول كردم اما او من را 11ماه در خانهاش نگه داشت و در اين مدت بهطور مخفيانه در آنجا زندگي ميكردم. در اين مدت چند مرتبه با سيما درگير شدم.
او وردهاي عجيب و غريب ميخواند و در غذاي مان فوت ميكرد. اما اين درگيريها در حدي نبود كه او به قتل برسد. اكبر ميخواست سيما را صيغه كند اما او راضي به اين كار نبود و شب حادثه با يكديگر درگير شدند و اكبر با دسته تي چند مرتبه به سر سيما كوبيد و باعث مرگش شد و من در اين قتل نقشي نداشتم.
همه حرفهاي اكبر درباره زمينهاي پدرم دروغ است و پدرم زندگي عادي دارد و خبري از ملك و املاك نيست. وي گفت: وقتي دستگير شده بودم فقط تا كلاس چهارم دبستان درس خوانده بودم اما حالا در زندان ادامه تحصيل ميدهم و متوجه اشتباهات گذشتهام شدهام. در ادامه رئيس دادگاه براي رسيدگي به اتهام رابطه نامشروع 2متهم جلسه را غيرعلني اعلام كرد. در اين بخش از محاكمه هر دو متهم اتهام رابطه نامشروع را پذيرفتند و در نهايت با اخذ آخرين دفاع از متهمان ختم جلسه اعلام شد و هيأت قضايي وارد شور شدند.