حالا كمكم در تيمهاي بزرگ اروپا سروكلهشان پيدا ميشود؛ مثل «آنجل گومز» مهاجم 16سالهي منچستر يونايتد، «كريستين فورشتل» دروازهبان 17سالهي بايرن مونيخ يا همين «مويزه كين» مهاجم 17سالهي يوونتوس.
البته مويزه كين يك تفاوت مهم با ساير فوتباليستهاي نوجوان در تيمهاي حرفهاي فوتبال اروپا دارد؛ او همين چند ماه قبل و در آخرين هفته از ليگ سريآ ايتاليا موفق شد در دقيقهي 94 بازي، گل برتري يوونتوس را در برابر تيم بولونيا به ثمر برساند.
حالا او اولين بازيكن متولد قرن بيست و يكم است كه توانسته در يكي از پنج ليگ بزرگ اروپا گل بزند و از اين نظر ركورددار است. بهخاطر همين در ويژهنامهي روز جهاني نوجوان، ترجمهي گفتوگويي را با مويزه و برادر بزرگترش «جيوواني» كه 24 ساله است و در تيم «فيناله» در سريد ايتاليا بازي ميكند برايتان آماده كردهايم تا بيشتر با زندگي اين نوجوان موفق ايتاليايي آشنا شويم.
- مويزه را چهطور برايمان توصيف ميكنيد؟
جيوواني كين: او پسر بسيار شاداب و پرتحرکي است. از کودکي عاشق موسيقي بوده و «هيپهاپ» و «رپ»، سبکهاي مورد علاقهاش هستند. هميشه وقتي براي ديدار با خانواده به شهرمان «آستي» سر ميزند، همراه با دوستانمان به خيابان ميرويم و موسيقي خياباني، تفريح جدانشدني گروه ماست.
وقتي پسربچه بود، عاشق تيم آ.ث.ميلان بود، آنقدر سفت و سخت اين تيم را دوست داشت که داييمان برايش نمادهاي اين تيم را خريد. ولي خب، حالا چشمهايش فقط يووه را ميبيند!
- پس حتماً بايد خيلي از خودت و عملکردت در يوونتوس احساس رضايت داشته باشي.
مويزه كين: بله، خيلي خيلي خوشحالم. من خيلي خوششانس هستم و براي اين خوششانسي خيلي هم هيجانزدهام. پوشيدن پيراهن يوونتوس آرزوي هرنوجوان 17سالهاي است و نميتوانم شاديام را از اينکه عضوي از اين تيم هستم پنهان کنم.
- گفتي که اين آرزوي هرنوجواني است. اين يعني خيلي زود به انتهاي آرزوهايت رسيدهاي؟!
مويزه كين: اوه، نه! اين تازه اول راه براي من است.
- مويزه حالا يک ستاره است. در دوران كودكياش نشانهاي از استعدادهايش را تشخيص داده بودي؟
جيوواني كين: بايد بگويم متأسفانه مويزه، کودکي خوبي را تجربه نکرد. او سختيهايي کشيده که هيچ کودکي نبايد آنها را تحمل کند. پدر ما خانوادهمان را ترک کرد و شايد به زور، هرچهارماه يکبار سراغي از ما ميگرفت. مادرمان پرستار است و تمام روز را بهسختي کار ميکرد تا ما کمبودي نداشته باشيم.
مويزه، غروبهاي غمانگيزي را در تنهايي گذراند. اما بايد بگويم که فوتبال به اين حال و هواي تيرهي کودکي کمک کرد. او با فوتبال جان تازهاي گرفت و البته کساني هم بودند که توانستند جاي خالي پدر را برايش پر کنند.
يکي از اين افراد، «كوررادو گرابي» معروف به «چيچو»، مهاجم سابق يوونتوس و مربي جوانان است. او آنقدر به مويزه لطف داشت که او را همراه خانوادهاش به تعطيلات ميبرد تا کمي از اين تنهايي و رنج دور باشد. مويزه او را پدرخواندهاش ميداند.
- حالا چه؟ حالا هم پدرتان سراغي از شما نميگيرد؟
جيوواني كين: بهنظرم جدايي والدين فقط به آنها مربوط نميشود. اين جدايي زندگي بچهها را هم تحتتأثير قرار ميدهد. شايد خيليها فکر کنند که ارتباط دوباره با پدر يا مادري که سالها پيش کانون خانواده را ترک کرده آسان باشد، اما واقعاً اينطور نيست.
من شک ندارم که پدرمان هميشه آرزو داشته که ما به بهترينها در زندگيمان برسيم. اما اگر حالا که مويزه يک ستاره است و البته درآمد بالايي هم دارد بخواهد به زندگيمان برگردد، ناعادلانه بهنظر ميرسد.
- تو اولين نوجوان متولد قرن بيست و يکم هستي که توانسته در سريآ ايتاليا گل بزند. حالا بايد روي ابرها باشي!
مويزه كين: خب، حس شيريني است، اما همانطور که گفتم هنوز اول راهم و بايد کلي تمرين کنم و به تجربياتم اضافه کنم.
- گفتي که تو بازيکن خوششانسي هستي؛ من هم همينطور فکر ميکنم، چون تمرينکردن زير نظر «فابيو گروسو» در تيم جوانان يوونتوس و «ماسيميليانور آلگري» در تيم بزرگسالان، واقعاً هم خوششانسي است. دوست دارم بدانم از بودن در چنين تيمي چهچيزهايي ياد گرفتهاي.
مويزه كين: بله، موقعيتي که من در آن هستم، يعني بودن در چنين تيم بزرگي و در کنار بازيکناني فوقالعاده و يک سرمربي بينظير، چيزهاي زيادي به من ياد داده است. البته اين فقط يک خوششانسي نيست، يک فرصت تکرارنشدني است.
مهمترين چيزي که از همهي اعضاي تيم ياد گرفتهام و سعي ميکنم هميشه آويزهي گوشم باشد اين است که هرگز تسليم نشوم. صادقانه ميگويم که اين ارزشمندترين نصيحتي است که کسي ميتواند از دوستي بگيرد.
- تو گل ارزشمندي براي يوونتوس زدي. ميدانم که ارزش اين گل چهقدر زياد است. آن را به چه کسي تقديم ميکني؟
مويزه كين: به مادرم... اين گل را به مادر و خانوادهام تقديم ميکنم.
- راستي مادرتان چهطور با فوتبال مويزه برخورد کرد؟
جيوواني كين: مادرمان؟ بايد بگويم او به هرقدم و حرکتي که مويزه در زندگياش ميکند با علاقه توجه نشان ميدهد. او مثل خيلي از مادرها، در مورد درسخواندن و تحصيلات مويزه، بسيار جدي و سختگير است. مادرم روش تربيتي خاص خودش را دارد. او به ما ياد داد که به همهي آدمها، جداي از شغل و موقعيت اجتماعيشان، احترام بگذاريم.
براي مويزه فرقي نميکند که آدم روبهرويش، يک نظافتچي ساختمان باشد يا يک سرمربي؛ او در هرصورت احترام بزرگتر از خودش را نگه ميدارد. اين روش تربيتي در كنار مشكلات عاطفي سختي که مويزه در کودکياش از سر گذراند، از او شخصيتي ساخته که اگرچه در ظاهر نوجواني 17ساله است، اما در درونش مردي پخته و باتجربه حضور دارد.