اين كاستيها و مشكلات باعث شده تا توجه و بررسي كارشناسي و اجتماعي مكفي در اين زمينه لحاظ نشود. از همين رو، بلبشوي جاري و اهمال و سهلانگاري مسئولان و مديران موجب توليد انواع سريالهاي نازل و متوسط با موضوعهاي تكراري و غيرجذاب شده است.
تاكنون چند فيلم تلويزيوني و سريال موفق و ناموفق درباره رخدادهاي ورزشي و زد و بندهاي پشت پرده آن ساخته و آنقدر درباره باندبازي و فساد دنياي ورزش بهويژه فوتبال گفته شده كه مخاطب نهتنها آنها را از حفظ است كه از مشاهده تكراري آنها حالش بد ميشود.
اين همان واقعه ناخوشايندي است كه با توليد و پخش سريال «لژيونر» بهعلت استفاده از كليشهها و تكرارها براي تماشاگران تلويزيون روي داده است. با اين همه، گرچه مجموعه كممخاطب لژيونر موضوعي نهچندان تازه را دستمايه و مضمون اصلي داستانكهاي كممايه خود قرار داده و آنچه از پشت و روي دنياي هزاررنگ فوتبال مطرح ميكند براي مخاطبان تلويزيون تازگي ندارد اما كارگرداني خوب مسعود آبپرور آن را كمي تا قسمتي قابل تامل كرده است.
با آنكه فيلمنامهنويس لژيونر كوشيده با اضافه كردن چاشني عشق و حادثه از بيرمقي و بيرنگي قصههاي غيرجذاب سريال بكاهد اما بهدليل ضعفهاي شخصيتپردازي و تكراري بودن چاشنيها و دوري از خلاقيت، نتوانسته دستپخت خود را مورد پسند مخاطب بسازد. با اينكه لژيونر در اجراي تلويزيوني فيلمنامهاي متوسط از تواناييهاي يك كارگردان حرفهاي و بازيگران نامآشنا بهره برده، ولي حاصل كار قرباني محتواي تكراري، موضوع كليشهاي و پرداخت متوسط رويدادها و ماجراهاي آن شده و نتوانسته مخاطب را با خود همراه كند.
درواقع مشكل اساسي لژيونر موضوع نخنما و پردازش ضعيف شخصيتها و جذاب نبودن رخدادهاي فرعي و اصلي است. حتي كوششهاي كارگردان هم براي جذابيت بخشيدن به آنها و تصويرسازيهاي مناسب نتوانسته سريال را از پيچ و خم استقبال مخاطب به سلامت بگذراند. لژيونر نمونه يك كار ناكامل از هنرمنداني است كه هنرشان فداي ضعفهاي فيلمنامه و موضوع تكراري و بيتوجهي مديران به نيازها و سليقهها و انتظارهاي بينندگان شده است. اين سريال در جذب مخاطب حتي در حد متعارف هم موفق نيست و از نظر مضمون و محتوا امتيازي در حوزه سريالسازي كسب نكرده است.
- منتقد تلويزيون